۲۶ نتیجه برای بهمنش
بهاره وکیلی، فرح کریمی، مظفر شریفی، مهرداد بهمنش،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده
تروپان آلکالوئیدهای هیوسیامین و اسکوپولامین به طور وسیع به عنوان داروهای آنتی کولینرژیک مورد استفاده قرار می گیرند. شابیزک نیز نظیر اغلب گیاهان تیره سیب زمینی، حاوی این دو تروپان است. در کشت درون شیشه ای گیاهان تیره سیب زمینی، کربوهیدراتها علاوه بر اینکه به عنوان منابع کربن و برای تامین انرژی قطعات جداکشت بکار می روند، نقش ملکول های سیگنال را نیز در متابولیسم آلکالوئیدها ایفا می نمایند. تاثیرکربوهیدرات های سوربیتول، مانیتول و سوکروز بر رشد گیاهچه ها، محتوای کلروفیل، تولید هیوسیامین و اسکوپولامین و بیان ژن هیوسیامینß-۶ هیدروکسیلاز (h۶h) در گیاهچه های شابیزک Atropa belladonna L.) ( مطالعه شد. تیمار با این کربوهیدرات ها رشد گیاهچه ها را کاهش داد ولی موجب افزایش محتوای کلروفیل a و همچنین نسبت آن به کلروفیل b شد. محتوای هیوسیامین و اسکوپولامین در گیاهچه ها نیز افزایش یافت. این تیمارها سبب افزایش بیان ژن h۶h در اندام های مختلف گیاهچه های شابیزک نیز می گردند. در این مطالعه تغییر محتوای اسکوپولامین با تغییرات الگوی بیان ژن h۶h متناسب بود.
صدیقه اسمعیل زاده بهابادی، مظفر شریفی، مهرداد بهمنش،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
کتان سفید (Linum album) گیاهی علفی و دارویی است که لیگنانهای مهمی مانند پودوفیلوتوکسین تولید میکند. پودوفیلوتوکسین و مشتقات آن، ویژگیهای خواص ضدویروسی و ضدسرطان دارند. با توجه به این که ساخت شیمیایی پودوفیلوتوکسین اقتصادی نیست، تولید آن با کشت سلول گونههای سرده Linum، جایگزین سودمندی است. روشهای زیادی برای افزایش تولید متابولیتهای ثانوی در کشت سلول استفاده میشود .در این پژوهش، اثر کیتوزان بر رشد سلول و میزان پودوفیلوتوکسین، ۱، ۲، ۳ و ۵ روز پس از افزودن به محیط در کشت سلول گونه L album بررسی شد. بیشترین میزان پودوفیلوتوکسین، روز پنجم پس از تیمار، با اندازهی دو برابر دیده شد. برای درک سازو کار کیتوزان، بیان ژن فنیلآلانین آمونیالیاز (PAL)، سینامیل آلکل دهیدروژناز (CAD)، سینامویل کوآ ردوکتاز (CCR) و پینورزینول لاریسی رزینول ردوکتاز (PLR) بررسی شد. بیان ژنها بعد از افزودن کیتوزان، افزایش یافت و اوج بیان آنها پس از ۳ روز دیده شد. کیتوزان با اثر بر بیان ژن آنزیمهای مسیر بیوسنتزی پودوفیلوتوکسین، باعث افزایش میزان پودوفیلوتوکسین شد.
سهیلا طالش ساسانی، بهرام محمدسلطانی، مهرداد بهمنش، ناصر صفایی،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده- سوختگی غلاف برنج که توسط قارچ Rhizoctonia solani ایجاد میشودیکی ازمخرب ترین بیماری های برنج درسرتاسرجهان است. روش متداول مبارزه بااین بیماری استفاده ازقارچ کش هااست که مشکلات جدیدی درپی دارد. بنابراین آشنایی با مکانیسم های سلولی ومولکولی میانکنش ما بین پاتوژن ومیزبان درمدیریت بیماری وبه کارگیری روش های موثر کنترل بیماری ضروری می باشد. دراین تحقیق باا ستفاده ازابزار بیوانفورماتیک وRT-PCR ژن کدکننده پروتئین پیتا(Pita)درسه سویه جغرافیایی مختلف، R۱, A۲ وT۲ ازایران، شناسایی شد . توالی های ابتدای ' ۵ ازژن پیتا درسویه های موردمطالعه درنواحی اینترونی ۱۰۰٪ ودرنواحی اگزونی ۹۹٪ تشابه داشتندکه احتمال دخا لت این ژن دربیماری زایی را مطرح می سازد. ازسوی دیگر احتمال ترشحی بودن آن با استفاده از مطالعه بیوانفورماتیک و نرم افزار SignalP پیش بینی شد که باتوجه به شباهت زیاد(۹۸٪) آن با ژن پیتادر Magnaporthe oryzae احتمال افکتور بودن این ژن در ریزوکتونیا را افزایش می دهد. برای اطمینان از این امر، تعیین توالی کامل ژن ومطالعه بیان آن در میانکنش گیاه- پاتوژن پیشنهاد می شود . کلید واژگان: Rhizoctonia solani ، پپتید راهنما، بلاست برنج، افکتور
اسمعیل رحیمی، مهرداد بهمنش، مریم نیکخواه، ایمان صادقی،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
خلاصه آنزیم آدنوزین تری فسفات سولفوریلاز ( ATPS ) دربسیاری از انواع موجودات وجود دارد. نقش های فیزیولوژیکی مختلفی در موجودات مختلف به آنزیم ATPS نسبت داده شده که میتوان به جذب و احیای سولفات و بازیابی پیروفسفات اشاره کرد. همچنین آنزیم دارای کاربردهای صنعتی و آزمایشگاهی متنوعی است. هدف این مطالعه کلون و بیان ژن تولید کننده پروتئین نوترکیب ATPS ازیک سوش ژئو باسیلوس ایرانی بود. بعد از جداسازی و تعیین سوش باکتری ژئوباسیلوس کواستافیلوس ، DNA ژنومی آن استخراج شد. با استفاده از پرایمرهای اختصاصی ژن ATPS، ژن مورد نظر از رویDNA ژنومی تکثیر شد. نتیجه انجام PCR ژن ATPS به صورت یک باند ۱۱۸۸ جفت بازی بر روی ژل آگاروز مشاهده شد. سپس محصول PCR تخلیص و داخل وکتور کلونینگ کلون شد. باند مربوطه پس از کلونینگ توالی یابی شد و نتیجه بررسی همولوژی آن در بانک اطلاعاتی NCBI تایید کرد که قطعه کلون شده مربوط به ژن ATPSاست. ژن مورد نظر در پلاسمید بیانی pET ۲۸a ساب کلون شد. امکان بیان پروتئین نوترکیب ATPS در باکتری BL۲۱(DE۳)ازروی ORF کلون شده با استفاده از ژل SDS-PAGEبررسی شد. آنالیز پروتئین بیان شده بر روی ژل SDS-PAGE یک باند ۴۷,۵ کلیو دالتونی را نشان داد. سنجش فعالیت آنزیمی پروتئین مورد نظر به روش لومینسانس ATP نشان داد که پروتئین نوترکیب دارای فعالیت میباشد. این اولین مطالعه در رابطه با کلون، بیان و تعیین فعالیت آنزیمی ژن ATPS از باکتری ژئوباسیلوس کواستافیلوس میباشد.
سهامه محبی، مهرداد بهمنش، مریم نیکخواه، طاهره توحیدیمقدم،
دوره ۹، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده
اهداف: فاکتور رونویسی HIF-۱، یک عامل تعیینکننده کلیدی در تنظیم ژن وابسته به اکسیژن است که نقش آن برای بقا و پیشرفت تومورهای سرطانی به اثبات رسیده است. بررسی تاثیر سرکوب HIF-۱α برای بررسی فرآیندهای وابسته HIF-۱ و تداخل با حوادث پاتوفیزیولوژیک ناشی از هیپوکسی اهمیت دارد. هدف پژوهش حاضر القای آپوپتوز در سلولهای گلیوما بهوسیله مهار ژن HIF-۱α بود.
مواد و روشها: در این پژوهش تجربی، siRNA اختصاصی علیه ژن HIF۱α از سرورهای OligoWalk وMit (siRNA.wi.mit.edu) و بخش طراحی آنلاین شرکتهای Invivogene و Qiagene طراحی شد و کارآیی خاموشسازی آن در رده سلولی گلیومای U۸۷ بهوسیله تکنیک ریلتایم پیسیآر بهصورت کمَی مورد بررسی قرار گرفت. برای پیبردن به تاثیر کاهش بیان در روند چرخه سلولی و آپوپتوز، رنگآمیزی با PI و انکسین- PI انجام و با تکنیک فلوسایتومتری، تعداد سلولها در هر فاز و میزان مرگومیر سلولی با کنترل مقایسه شد.
یافتهها: siRNA اختصاصی طراحیشده برای ژن HIF۱α قادر به کاهش بیان ژن به میزان ۴۰% بود. تیمار سلولهای U۸۷ پس از ۲۴ ساعت سبب افزایش ۶% سلولها و پس از ۴۸ ساعت، سبب ۱۲% افزایش سلولها در مرحله sub G۱ شد. در تایید تغییرات چرخه سلولی، تیمار ۴۸ساعته، سبب القای آپوپتوز در ۵۸% سلولها شد که با توجه به میزان ۱/۵درصدی آپوپتوز در سلولهای کنترل، این مقدار مرگ سلولی بسیار چشمگیر بود و توانایی siRNA طراحیشده را در القای آپوپتوز نشان داد.
نتیجهگیری: القای آپوپتوز با siRNA اختصاصی طراحیشده علیه ژن HIF۱α بر کاهش بیان ژن HIF-۱α، روند رشد سلولها و افزایش آپوپتوز تاثیر قابل ملاحظهای دارد.
نازنین حقیقت، پرویز عبدالمالکی، مهرداد بهمنش، جواد پرنیان،
دوره ۹، شماره ۳ - ( تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: نیتریکاکسید (NO) در حفظ حالت بنیادی سلول نقش مهمی دارد و دامنه تاثیرگذاری میدان الکترومغناطیسی (EMF) برخلاف میدان الکتریکی بسیار عمیق است. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر میدان الکترومغناطیسی و نیتریکاکسید بر بیان مارکر پروتئینی تمایز عصبی و درصد زندهمانی سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان موش صحرایی بود.
مواد و روشها: پژوهش تجربی حاضر روی سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان موش صحرایی نژاد ویستار اجرا شد. بهمنظور تیمار سلولها از دو غلظت بالا (یکمیلیمولار) و پایین (۱۰میکرومولار Deta-NO) بهعنوان مولکول آزادکننده نیتریکاکسید و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس ۵۰هرتز استفاده و با گروه بدون تیمار (کنترل) مقایسه شد. درصد زندهزمانی سلولها با آزمایش MTT، بیان ژن مسیر تمایز عصبی با روش RT-PCR و بیان پروتئین مارکر تمایز عصبی با ایمنوسیتوشیمی بررسی شد. دادهها با نرمافزار SPSS ۱۳ از طریق آزمون تحلیل واریانس یکطرفه تحلیل شدند.
یافتهها: بعد از ۲۴ ساعت تیمار سلولها با نیتریکاکسید و EMF، درصد زندهمانی سلولها در گروهها نسبت به گروه کنترل بهصورت معنیداری کاهش یافت. بعد از ۴۸ ساعت، EMF بهتنهایی و همچنین با غلظت پایین نیتریکاکسید، کاهشی در درصد زندهمانی سلولها ایجاد نکرد و رشد سلولها نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. در گروه تیمارشده با غلظت بالای نیتریکاکسید بههمراه EMF، پروتئین MAP۲ در سلولهای بیشتری نسبت به گروه کنترل و تیمارشده با EMF بیان شد.
نتیجهگیری: میدان الکترومغناطیسی بههمراه غلظت بالای نیتریکاکسید از تعداد سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان موش صحرایی میکاهد و با افزایش اندازه سلول، بیان ژن و پروتئین مارکر تمایز عصبی، تمایز آنها را به سمت سلولهای شبه عصب تسهیل میکند.
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( Summer ۲۰۰۸- ۱۳۸۶ )
چکیده
هدف: تحقیق ما بیان ژن ITPA را به عنوان یک عامل زمینهساز ایجاد اختلالات ژنتیکی مشاهده شده در این سلول ها ارزیابی شد.
مواد و روشها: برای ارزیابی بیان ژن مورد نظر از روش RT-PCR نیمه کمی استفاده و برای بررسی صحت عملکرد محصول ژن cDNAهای بهدست آمده کلون و تعیین توالی شد. پروتئینهای حاصل از cDNAها با استفاده از نرمافزارهای بیوانفورماتیکی از نظر ساختمانی پیشگویی و مقایسه شدند.
نتایج: نتایج حاصل از پیش بینی ساختمانی بیانگر آن است که mRNA جدا شده قادر به کد کردن پروتئینی است که فاقد کارایی لازم در اتصال به سوبسترا و انجام واکنش آنزیمی است. با توجه به لزوم تشکیل دایمر برای فعالیت طبیعی پروتئین، عملکرد مونومر طبیعی ITPase نیز در هنگام تشکیل هترودایمر تحت تأثیر قرار میگیرد. بنابراین بهنظر میرسد که عمل آنزیمی ITPase در سلولهایK۵۶۲ طبیعی نبوده و میتوان آن را به عنوان یک عامل زمینهساز ناپایداری ژنتیکی در این سلولها در نظر گرفت.
نتیجهگیری: بررسی بیان ژن در سلولهای K۵۶۲ نشان داد که در مقایسه با بیان ژن کنترل داخلیGAPDH ، ITPA بیانی در حد متوسط در این سلولها داشته و دو نوع رونوشت در این سلولها تولید میکند. یکی از آنها حاصل پردازش طبیعی hnRNA اولیه است ولی رونوشت دوم دارای یک حذف ۵۱ نوکلئوتیدی در ناحیه کد کننده mRNA است. بهنظر میرسد که این رونوشت حاصل یک پیرایش نادر در سلول است.
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( Autumn & Winner۲۰۰۸- ۱۳۸۶ )
چکیده
هدف: انکوپروتئین E۱A در آدنوویروس تیپ ۵ یک فاکتور تنظیمی است که موجب کنترل فرایند رونویسی ژنهای آدنوویروس میشود. این پروتئین با تغییر در عملکرد پروتئینهای مهم سلولی از جمله p۲۱ و pRb سبب ایجاد شرایط مساعد برای همانندسازی ژنوم ویروس و ترانسفورم شدن سلولهای میزبان میشود. هدف از تحقیق حاضر مهار پایدار بیان ژن E۱A در سلولهای HEK ۲۹۳ با استفاده از روش RNAi بوده تا آثار این مهار روی سلولهای فوق بررسی شود.
مواد و روشها: ناحیه پروموتر U۶ و shRNA از دو پلاسمید اهدایی کنترل و پلاسمید کدکننده siRNA اختصاصی علیه ژن E۱A بهنامهای pSP۸۱-E۱A و pSP-۸۱ در پلاسمید pcDNA۳,۱ سابکلون شد. سپس سازههای ساخته شده با روش لیپوفکشن به سلولهای سرطانی HEK ۲۹۳ ترانسفکت و کلونیهای سلولهای ترانسفورم شده بر اساس مقاومت به آنتیبیوتیک نئومایسین انتخاب شدند. تغییرات حاصل از این عمل روی بیان ژن E۱A با استفاده از روش RT-PCR بررسی شد.
نتایج: بررسیها نشانگر عدم تفاوت در میزان بیان ژن E۱A در پی ترانسفکشن سلولها با پلاسمیدهای مورد نظر در دو گروه مهار و کنترل بود. برای بررسی احتمال تأثیر روند کلونینگ بر عملکرد پروموترU۶ ، سلولها با پلاسمیدهای اهدایی نیز ترانسفکت شدند که مجدداً عدم مهار بیان ژن E۱A مشاهده شد.
نتیجهگیری: نتایج نشان دادند که با وجود تکرار آزمایش هکرمهار قابل توجهی صورت نگرفت. برای کسب اطمینان از صحت توالی ژن E۱A، قطعه تکثیر شده در فرایندPCR ، که شامل ناحیه s۱۳ این ژن است، توالییابی شد. نتایج حاصل از توالییابی با وجود جهش در یک نوکلئوتید در ناحیهای بود که بهعنوان هدف برای siRNA انتخاب شده بود. بنابراین میتوان علت عدم مهار را به وجود این جهش در ترادف ژن E۱A در سلولهای استفاده شده در این مطالعه مربوط دانست.
مهرداد بهمنش، راضیه قاسمی، سیده زهره میراحمدی زارع،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( بهار ۱۳۹۸ )
چکیده
در سالهای اخیر مطالعات فراوانی در جهت ساخت نانو ذرات مغناطیسی بهمنظور کاربرد در زمینههای مختلف علوم صورت گرفته است. طراحی و روش سنتز مناسب این نانو ذرات، بر ویژگیهای فیزیکوشیمیایی و کاربردهای متنوع آنها به ویژه در زمینه علوم زیستی بهصورت مستقیم تأثیرگذار است. روشهای مختلفی برای ساخت نانو ذرات مغناطیسی وجود دارد. یکی از سادهترین و کارآمدترین روشهای سنتز نانو ذرات مغناطیسی روش همرسوبی شیمیایی است، ولی توده ای شدن نانوذرات مغناطیسی یکی از مشکلات ساخت نانوذرات مغناطیسی با این روش است. در این پژوهش پروتکلهای مختلف سنتز نانو ذرات مغناطیسی به روش همرسوبی و پوششدار کردن آنها با سیلیکا انجام گرفت و تأثیر عوامل مختلف نظیر نوع ترکیب قلیایی مورداستفاده، استفاده از نمک سیترات، دما و اولتراسونیکاسیون در پراکندگی، میزان تودهای شدن نانو ذرات مغناطیسی و پایداری آنها در محلولهای آبی موردبررسی قرار گرفت. درنهایت یک پروتکل ساده و تکرارپذیر برای ساخت نانو ذرات مغناطیسی با توزیع اندازه مناسب و پراکندگی بالا در محلولهای آبی بهمنظور استفاده در کاربردهای علوم زیستی بهینهسازی و معرفی گردید.
نسرین فراهانی، مهرداد بهمنش، بیژن رنجبر،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده
اهداف: نانوذرات طلا عاملدارشده با DNA بهدلیل دارابودن ویژگیهای منحصربهفرد، پتانسیل بالایی برای حل بسیاری از مشکلات همچون تشخیص و درمان بیماریهای ژنی با استفاده از نانوفناوری فراهم میکنند. بسته به هدف هر آزمایش، برهمکنش خاصی از DNA با نانوذره مدنظر است که با تغییردادن پارامترهای مختلف قابل دستیابی است. هدف این پژوهش بررسی اثر بار سطحی نانوذرات طلا بر فرآیند اتصال زیستی و نوع اتصالات DNA به سطح و افزایش بارگیری توالیهای DNA بر سطح نانوذرات طلا بود.
مواد و روشها: دو نوع نانوذره با قطر حدود ۳۰نانومتر و بار سطحی مثبت و منفی سنتز شد. فرآیند اتصال زیستی نانوذرات با استفاده از سه غلظت مختلف از DNA انجام شد و با استفاده از اسپکتروسکوپی UV-Vis و فلوئورسانس مورد بررسی قرار گرفت. کمیسازی درصد اتصال DNA به سطح هر نانوذره با استفاده از دو روش و با کمک سنجش فلوئورسانس انجام شد.
یافتهها: طیف SPR، اتصال DNA به سطح نانوذرات را تایید کرد و بهخوبی نشاندهنده میزان اتصال DNA به سطح نانوذره و نیز اثر بار سطحی نانوذرات بر فرآیند اتصال زیستی بود. سنجش فلوئورسانس، درصد اتصال زیستی در نانوذرات تثبیتشده با CTAB را بالاتر و غیراختصاصیتر از نانوذرات تثبیتشده با سیترات نشان داد.
نتیجهگیری: بسته به بار سطحی نانوذرات طلا، اتصالات DNA به سطح با برهمکنشها و مقادیر متفاوت از بارگیری رخ میدهد. با توجه به هدف این پژوهش، نانوذرات طلا تثبیتشده با سیترات و استفاده از غلظت بالای DNA، برای رسیدن به این هدف مناسب بودند.
سعیده زاغیان، طاهره توحیدیمقدم، مهرداد بهمنش،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده
خواص فیزیکی- شیمیایی منحصربهفرد مواد پلاسمونیک در مقیاس نانو توجه زیادی را در تولید ساختارهای هیبرید زیستی- نانویی به خود جلب کرده که در حسگری زیستی، تصویربرداری، تحویل و رهایش کنترلشده دارو کاربرد دارد. هدف این پژوهش ساخت نانومیله طلای عاملدارشده بهمنظور کاهش سمیت و افزایش میزان زیستسازگاری برای استفادههای بعدی بهعنوان نانوسامانه حامل نوکلئیکاسید به سلول سرطانی بود. در این پژوهش، نانومیله طلا به روش رشد روی ذرات دانه ساخته و سطح آن بهوسیله پلیمر پلیاستایرنسولفونات (PSS) اصلاح شد. سپس به روش جابهجایی لیگاند از طریق اتصال Au-S به پپتید، عاملدار شد. صحت ساخت نانوسامانه توسط طیفسنجی فرابنفش- مرئی (Uv-Vis)، میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) و اندازهگیری پتانسیل زتا مورد بررسی قرار گرفت. در پایان، مطالعه سمیت نانومیله عاملدارشده روی رده سلولی هلا به کمک روش MTT انجام شد. غلظت مناسب PSS و پپتید برای عاملدارکردن و افزایش زیستسازگاری نانومیلهها بهترتیب ۵۰میکرومولار و یکمیلیمولار محاسبه شد که بالاترین غلظتی بود که موجب تجمع نانومیلهها و اختلال در مورفولوژی میلهای آنها نمیشد. اصلاح سطح نانومیله طلا با PSS و عاملدارکردن با پپتید به میزان قابل توجهی سبب افزایش زیستسازگاری آن شد. درصد زندهمانی سلولهای هلا تیمارشده با نانوسامانه عاملدار در مقایسه با نانومیلههای عاملدارنشده افزایش یافت؛ بهطوری که غلظت ۵۰نانومولار نانوساختار عاملدار بهعنوان LC۵۰ محاسبه شد در حالی که تنها کمتر از ۲۰% سلولهای تیمارشده با غلظت مشابه از نانومیله عاملدارنشده، زنده ماندند. عاملدارکردن سطح نانومیله طلا با پپتید سبب افزایش زیستسازگاری آن شده و استفاده از این نانوسامانه بهعنوان حامل در سلولهای سرطانی را بهبود میبخشد.
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( Spring & Summer ۲۰۰۸- ۱۳۸۷ )
چکیده
هدف: یکی از مهم ترین انواع آسیب های سلولی، اکسیداتیو دآمیناسیون DNA و نوکلئوتیدهای آزاد در مخزن نوکلئوتیدی سلول است. مشارکت نوکلئوتیدهای دآمینه غیرعادی (ITP، dITP، XTP) در ساختار ژنوم می تواند فراوانی جهش های جابه جایی بازها را افزایش دهد. پیشنهاد شده است که انباشت این نوکلئوتیدها می تواند منجر به ناپایداری ژنتیکی شود که زمینه ساز انواع بیماری ها و سرطان ها می شود. آنزیم ITPase کد شده توسط ژن ITPA مسئول حفاظت سلول ها از طریق حذف بازهای پورینی دآمینه از مخزن نوکلئوتیدی است. هدف این مطالعه بررسی نقص احتمالی در فعالیت ژن ITPA به عنوان یک عامل مهم در ایجاد پیش زمینه ژنتیکی برای ناهنجاری های کروموزومی و بدخیمی هایی از جمله سرطان لوسمی میلوئیدی مزمن است.
مواد و روش ها: بیان ژن ITPA در ۲۳ بیمار لوسمی میلوئیدی مزمن و ۲۱ نمونه سالم با استفاده از RT-PCR نیمه کمی و به کارگیری ژن GAPDH به عنوان ژن کنترل داخلی اندازه گیری شد. واریانت های غیرعادی به دست آمده از تکثیر cDNA ژن ITPA کلون و تعیین توالی شد و با استفاده از نرم افزارهای بیوانفورماتیکی توالی آن ها مقایسه شد.
نتایج: داده ها بیانگر کاهش بیان ژن ITPA در بیماران مبتلا به لوسمی میلوئیدی مزمن در مقایسه با نمونه های سالم بود. همچنین دو نوع رونوشت علاوه بر رونوشت اصلی در برخی نمونه ها تولید می شود که یکی دارای حذف ۱۲۳ نوکلئوتیدی و دیگری حذف ۷۷ نوکلئوتیدی در ناحیه چارچوب خواندنی (ORF) است.
نتیجه گیری: به نظر می رسد که با کاهش بیان ژنITPA در بیماران لوسمی میلوئیدی مزمن فعالیت آنزیمیITPase طبیعی نبوده و اختلال در بیان این ژن می تواند به عنوان یک عامل افزایش دهنده ناپایداری ژنتیکی در این بیماران در نظر گرفته شود.
مونا سلطانی، نجمه احمدیانچاشمی، محسن شریفی، رضا فتوت، مهرداد بهمنش،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۸ )
چکیده
اهداف: سرطان سینه شایعترین نوع بدخیمی زنان در سراسر جهان است. از میان روشهای مختلف در پیشگیری و درمان سرطان، ترکیبات طبیعی گیاهی دارای مزایای بیشتری نسبت به داروهای شیمیایی هستند و عوارض جانبی کمتری دارند. اخیراً مطالعات بسیاری در ارتباط با خواص آنتیاکسیدانی، ضدسرطانی، ضدتکثیری و ضدالتهابی لیگنانهای گیاهی انجام شده است که نشاندهنده اهمیت این ترکیبات در پیشگیری و درمان انواع بیماریها است. در مطالعه حاضر اثرات سمیت سلولی و القای آپوپتوز توسط ترکیبات لیگنانی پینورسینول و لاریسیرسینول بر رده سلولی سرطان سینه SKBr۳ بررسی شد.
مواد و روشها: سلولهای SKBr۳ با غلظتهای مختلفی از پینورسینول و لاریسیرسینول به مدت ۷۲ ساعت تیمار شدند. سپس قابلیت حیات سلولی و تغییرات مورفولوژیکی سلولها به ترتیب با ارزیابی MTT و میکروسکوپ نوری معکوس تعیین شدند. همچنین القای آپوپتوز به وسیله آنالیز فلوسایتومتری و با استفاده از کیت تشخیص آپوپتوز آنکسین V-FITC بررسی شد.
یافتهها: تیمارهای پینورسینول و لاریسیرسینول هر دو در حالت وابسته به غلظت موجب القای تغییرات مورفولوژیکی، کاهش قابلیت رشد، حیات، تکثیر سلولی و افزایش معنیدار میزان القای آپوپتوز در رده سلولی SKBr۳ نسبت به سلولها شدند.
نتیجهگیری: القای آپوپتوز و جلوگیری از رشد و تکثیر سلولهای سرطانی از مکانیزمهای مهم در درمان سرطان است. پینورسینول و لاریسیرسینول میتوانند از طریق کاهش تکثیر سلولی و افزایش القای آپوپتوز در پیشگیری و درمان سرطان سینه مفید باشند.
زینب رضائی، زهرا عابدی کیچی، مهرداد بهمنش،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( بهار ۱۳۹۹ )
چکیده
چکیده: وقوع هایپرگلایسمی عامل اصلی ایجاد بیماری دیابت میباشد. به دنبال افزایش قند خون در بیماران مبتلا به دیابت عوارض عروقی در بافتهای مختلف بدن روی میدهد که از جمله آن میتوان به رتینوپاتی، نفروپاتی و افزایش شدید ریسک ابتلا به بیماریهای قلبی اشاره نمود. عمده این تغییرات بواسطه تغییر در عملکرد سلولهای اندوتلیال درون رگ روی میدهد. از جمله مهمترین مولکولهایی که افزایش قند خون را حس و سیگنالهای مربوطه را به داخل سلول انتقال میدهند گیرندههای G-پروتئین (GPCRها) هستند.
در این مطالعه پس از بررسی نتایج حاصل از مقایسه توالیهای ژنومیک در بین افراد سالم و بیمار، دو G-پروتئین GPR۱۸۲ و CalCrl انتخاب شدند و تغییرات سطح بیانی آنها در شرایط هایپرگلایسمی با شرایط طبیعی در سلولهای HUVEC به عنوان مدل سلولهای اندوتلیال رگی در غلظتها و زمانهای متفاوت بررسی شد. علاوهبراین تاثیر هایپرگلایسمی روی زندهمانی سلولها به کمک MTT و افزایش سمیت سلولی با کمک سنجش فعالیت آنزیم LDH و تغییرات مورفولوژیکی سلول به کمک ایمونوهیستوشیمی بررسی شد.
نتایج بدست آمده حاکی از تغییر در عملکرد بیولوژیکی دو ژن GPR۱۸۲ و CALCRL در غلظت بالای گلوکز است. به نظر میرسد که اختلال در عملکرد این دو ژن زمینهساز ایجاد عملکرد نامناسب در سلولهای اندوتلیال میباشد.
سیده فاطمه سجادی، محمد علی برومند، مهرداد بهمنش،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( تابستان ۱۳۹۹ )
چکیده
آترواسکلروز یک بیماری عروقی مزمن و عامل اصلی مرگ و میر در سراسر جهان میباشد. اختلال در عملکرد سلولهای اندوتلیال عامل مهمی در ایجاد آترواسکلروزیز میباشد. افزایش بیان ژنهای شاخص چسبندگی سلولی و کاهش پروتئینهای متصل کننده سلولها منجر به عملکرد غیرطبیعی اندوتلیوم میشود. این تغییرات مولکولی از مهمترین نشانگرهای اختلال در سلولهای اندوتلیال و پیشرفت بیماری آترواسکلروز میباشد. CXCR۳ یک گیرنده کموکاینی G پروتئینی است که توسط سلولهای اندوتلیال بیان میشود. نقش گیرنده CXCR۳ و لیگاندهایش در عملکرد سلولهای اندوتلیالی و ایجاد بیماریهای قلبی هنوز به درستی شناخته نشده است. در این مطالعه تأثیر کاهش بیان ژن CXCR۳ بر میزان بیان نشانگرهای چسبندگی (I-CAM-۱ ، V-CAM-۱) و اتصال محکم (TJP۱) بین سلولی مورد بررسی قرار گرفت.
به منظور کاهش بیان ژن CXCR۳ از DNAzyme برش دهنده بر علیه mRNA ژن CXCR۳ استفاده شد. DNAzyme توسط توربوفکت به درون سلولهای HUVEC ترانسفکت شد. بعد از تایید کاهش بیان ژن CXCR۳، استخراج RNA و سنتز CDNA انجام شد و سپس بیان ترانسکریپت ژنهای هدف توسط تکنیک RT-qPCR مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج بدست آمده نشان داد که سطح بیان ICAM-۱ وVCAM-۱ به طور قابل توجهی در سلولهای ترانسفکت شده در مقایسه با سلولهای کنترل افزایش یافت در حالی که ژن TJP۱ تغییر قابل توجهی نشان نداد. به نظر میرسد که کاهش بیان ژن CXCR۳ میتواند زمینه ساز ایجاد اختلال در عملکرد سلولهای اندوتلیالی از طریق افزایش بیان مولکولهای چسبندگی شود. بنابراین، این گیرنده میتواند به عنوان یک هدف مولکولی بالقوه برای درک بهتری از مکانیسم ایجاد بیماری آترواسکلروز در نظر گرفتهشود.
سید شهریار عرب، رضا حسن ساجدی، مهرداد بهمنش، سپیده سپهری،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( زمستان ۱۴۰۰ )
چکیده
فاکتور رشد تغییرشکلدهنده بتا (TGF-β) پروتئینهای دایمر پیامرسان هستند. ایزوفرمهای TGF-β (TGF-β۱ و β۲ و β۳) در بسیاری از روندهای سلولی از جمله مهار رشد، بازآرایی بستر خارج سلولی، گسترش بافتی، مهاجرت سلولی، تهاجم و تنظیم ایمنی نقش دارند. برای اهداف تحقیقاتی، TGF-βها با استفاده از سلولهای یوکاریوتی دستکاریشده و یا سیستمهای بیانی باکتریایی تولید میشوند. برای دستیابی به تخلیص کارآمد TGF-β با کروماتوگرافی تمایلی فلزی، سازههایی با دنباله هیستیدینی متصل به دو انتهای آمینی (N-TGFβ) و کربوکسیلی (C-TGFβ) این پروتئین مدلسازی شد و با کمک ابزارهای محاسباتی اثر His-tag بر ساختار TGF-β بررسی گردید. ساختار سه بعدی پروتئینها با استفاده از نرمافزار مدلر ساخته شد و دینامیک مولکولی پروتئینهای مدل شده و TGF-β طبیعی در آب توسط پکیج گرومکس شبیهسازی شد. شبیهسازی دینامیک این پروتئینها نشان داد زمانی که دنباله هیستیدینی به انتهای کربوکسیلی متصل میشود موجب افزایش جنبش اسیدآمینههای TGF-β میگردد و بر روی ساختار پروتئین نیز تاثیر میگذارد. این در حالی است که افزودن His-tag به انتهای آمینی چنین نتایجی را به همراه ندارد. به صورت خلاصه افزودن دنباله به انتهای کربوکسیلی ممکن است منجر به بهمریختگی در ساختار، به خصوص در انتهای کربوکسیلی و حتی از دست رفتن تاخوردگی مناسب TGF-β شود.
محبوبه رجحان نژاد، مهرداد بهمنش، عباس نیک روش، عبدالرضا ناصر مقدسی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( پاییز ۱۴۰۱ )
چکیده
مالتیپل اسکلروزیس (MS) یکی از شایعترین بیماریهای خودایمن در ایران و جهان است. جهت کنترل پیشرفت MS به عنوان یک بیماری التهابی مزمن سیستم عصبی مرکزی، تاکنون داروهای زیادی تولید شده است. ریتوکسیماب آنتی بادی مونوکلونال کایمریک موشی-انسانی است که به رسپتور CD۲۰ روی سطح سلولهای B متصل و باعث القای آپوپتوز میگردد. امروزه پژوهشهای فراوانی نقش کلیدی RNAهای غیر کدکننده را در تنظیم بیان ژن ها و مسیرهای مولکولی از جمله آپوپتوز تایید کرده اند. نتیجه آنالیزهای بیوانفورماتیکی بیانگر تغییرات بیانی TUG۱ LncRNA در بیماران مبتلا به MS میباشد. از اینرو، در مطالعه حاضر نقش احتمالی TUG۱ LncRNA در تنظیم مکانیسم عملکرد ریتوکسیماب در القای آپوپتوز به صورت تجربی مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور، DNAzyme اختصاصی علیه TUG۱ طراحی و در حضور و عدم حضور دارو به سلولهای Raji ترنسفکت شد. در ادامه پس از انجام ترنسفکشن، استخراج RNA و سنتز cDNA، بیان ژنهای هدف با تکنیک RT-qPCR بررسی شد. به دنبال کاهش بیان TUG۱، بیان ژن CD۲۰ افزایش و بیان SMAD۲ کاهش یافت. همچنین کاهش بیان TUG۱ منجر به القای آپوپتوز و تجمع سلولها در فاز G۱ گردید. به نظر میرسد سطح بیان TUG۱ نقش موثری در تنظیم بیان ژن CD۲۰ در سلولهای B و میزان اثربخشی درمان با ریتوکسیماب داشته باشد.
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده
هدف: بررسی تأثیر پارابنزوکواینون و هیدروکواینون بر بیان ژن RUNX۲ (ژنی کلیدی در مسیر تمایز استئوبلاستی) و تمایز استخوانی سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان
مواد و روشها: با کشت دادن سلولهای تک هستهای مغز استخوان، سلولهای بنیادی مزانشیمی تهیه شدند؛ پس از تیمار این سلولها با غلظت ۱۰ میکرومولار هر یک از دو ترکیب پارا-بنزوکواینون و هیدروکواینون، بیان ژن RUNX۲ توسط روش Real-Time RT PCR در ساعتهای ۱، ۶، ۲۴ و ۴۸ پس از تیمار ارزیابی شد و تمایز استئوبلاستی این سلولها نیز توسط روشهای رنگآمیزی آلیزارین قرمز و آلکالین فسفاتاز در روزهای ۷ و ۱۴ پس از القای تمایز با استفاده از محیط کشت القا کننده، بررسی شد.
نتایج: بیان ژن RUNX۲ در سلولهای تیمار شده نسبت به کنترل افزایش چشمگیر (تا حدود ۸ برابر) نشان داد ولی تغییر چشمگیری در روند تمایز استئوبلاستی مشاهده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به منابع علمی، افزایش بیان ژن RUNX۲ برای بروز تمایز استئوبلاستی ضروری بوده ولی به تنهایی کافی نیست؛ بنابراین افزایش مشاهده شده در بیان این ژن در پژوهش حاضر، معرف القا یا تسریع در روند تمایز استئوبلاستی نیست. این افزایش میتواند شاخص افزایش فعالیت مسیر انتقال نشانه Wnt اصلی بوده و به این ترتیب بیانگر دخالت این مسیر انتقال نشانه در بروز لوسمی میلوییدی حاد ناشی از مجاورت با متابولیتهای بنزن باشد. از سوی دیگر؛ این افزایش بیان مشاهده شده در سلولهای بنیادی مزانیشیمی در حضور ترکیبات مذکور میتواند نشان دهنده افزایش بیان RUNX۲ در سلولهای پیشساز میلوییدی به عنوان تأثیر مشابه مجاورت با بنزن و متابولیت های آن باشد و به این صورت در بزوز لوسمی میلوییدی حاد ناشی از مجاورت با بنزن نقش داشته باشد.
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
هدف: کمپلکس آنتیژن ۸۵ مایکوباکتریوم توبرکلوزیس شامل سه پروتئین ترشحی است که خاصیت ایمنیزایی دارند. این پروتئینها کاندیداهای مهمی در طراحی واکسن سل هستند. برای استفاده از این پروتئینها بهعنوان واکسنهای زیرواحدی یا بهعنوان یادآور برای BCG نوترکیب یا واکسنهای DNA، تولید آنتیژنهای پروتئینی به شکل نوترکیب الزامی است. پروتئینهای مایکوباکتریوم که در دیواره هستند نسبتاً غیرقطبی است و تولید آنها به شکل نوترکیب در سویه بیانی اشریشیا کلی با پروتئینهای دیگر متفاوت است. هدف از این مطالعه تولید و تخلیص آنتیژن نوترکیب ۸۵C بهعنوان یک ایمنوژن است.
مواد و روشها: آنتیژن ۸۵C در حامل پلاسمیدی pJET۱,۲ و در نهایت در pET۳۲a(+) کلون و در هر دو پلاسمید تعیین توالی شد. القای تولید پروتئین با IPTG صورت گرفت و تخلیص با حل کردن اجسام تودهای داخل سلولی در اوره، جذب با رزین نیکل، حذف اوره با شیب کاهشی اوره در محلولهای شستشو و در نهایت جمعآوری پروتئین نوترکیب به شکل محلول انجام شد. تأیید آنتیژنیک پروتئین نوترکیب با وسترن بلات و توسط آنتیبادی ضد پلیهیستیدین، آنتی سرم پلیکلونال خرگوشی ضد مایکوباکتریوم توبرکولوزیس و سرم بیمار سلی بستری انجام شد.
نتایج: ژن آنتیژن ۸۵C با موفقیت کلون و با تعیین توالی تأیید شد. آنتیژن ۸۵C در میزبان اشریشیا کلی بیان و تخلیص شد.
نتیجهگیری: نتایج وسترن بلات به موازات نتایج تعیین توالی نشان دهنده درستی تولید پروتئین آنتیژن ۸۵C نوترکیب و حفظ نسبی ساختار اپیتوپی آن است.
دوره ۱۶، شماره ۹۱ - ( شهریور ۱۳۹۸ )
چکیده
امروزه استفاده از آرد شبه غلات در فرمولاسیون مواد غذایی به دلیل ارزش تغذیهای بالا مورد توجه قرار گرفته است. همچنین با توجه به عدم حضور پروتئین گلوتن در این منابع غذایی، رژیم غذایی بیماران مبتلا به عدم تحمل گلوتن، جایگاه مناسبی برای شبه غلات میباشد. از اینرو در پژوهش حاضر امکان جایگزینی آرد برنج با آرد دانه آمارانت (در سه سطح ۰، ۱۰ و ۲۰ درصد) و افزودن صمغ بومی دانه منداب (در سه سطح ۰، ۲۵/۰ و ۵۰/۰ درصد) به فرمولاسیون کیک روغنی بدون گلوتن مورد بررسی قرار گرفت و سپس خصوصیات کمی و کیفی محصول نهایی در قالب یک طرح فاکتوریل با آرایش کاملاً تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت (۰۵/۰≥P). براساس نتایج مشخص گردید که با افزایش سطح مصرف آرد دانه آمارانت و صمغ دانه منداب رطوبت محصول نهایی افزایش یافت. همچنین نتایج نشان داد که نمونه حاوی ۲۰ درصد آرد دانه آمارانت و ۵۰/۰ درصد صمغ منداب دارای کمترین میزان سفتی بافت در بازه زمانی ۲ ساعت و یک هفته پس از پخت، بیشترین میزان تخلخل و حجم مخصوص در بین نمونههای تولیدی بود. از سوی دیگر نتایج حاکی از کاهش میزان مؤلفهیL* پوسته کیک با افزایش سطح استفاده از آرد دانه آمارانت و افزایش میزان این مؤلفه با افزودن صمغ منداب بود. در خصوص مؤلفه b* مشاهده شد که با افزایش سطح آرد دانه آمارانت میزان زردی پوسته نمونهها افزایش یافت. در نهایت داوران چشایی نمونه حاوی ۲۰ درصد آرد دانه آمارانت و ۵۰/۰ درصد صمغ منداب را به عنوان بهترین نمونه معرفی نمودند.