جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای تشکر


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

 بهار دانش از افسانه‌های عامیانه و کهن هندی به زبان فارسی با درون­مایۀ عشقی، نوشتۀ عنایت­الله کَنَبوِه لاهوری (درگذشته ۱۰۸۸ه.ق.) که آن را در سال(۱۰۶۱ه.ق.) به نام شاه­جهان گورکانی تألیف نموده است. این کتاب جزوِ ادبیات داستانی، یعنی فصل مشترک داستان­های عامیانه و ادبی و به شیوۀ داستان­پردازی هندی، داستان در داستان است. داستان اصلی و طولانی آن، تخیّلی و موضوعش عشق"بهره­وربانو و جهاندارشاه" و مضمون داستان‌ اصلی و عمده‌ترین داستان- ‌های فرعی آن، حکایت‌هایی در مکر زنان است. در بهار دانش، درون­مایه­هایی چون تغییر شکل، طلسم، جادو، تجسّد در حالت تغییر شکل، آگاهی به علم خلع بدن و نقل روح از کالبدی به کالبد دیگر در سراسر فضای داستان­ها دیده می‌شود. به­علاوه حضور و تسخیر دیوان و غولان، سخن­گفتن با حیوانات جادویی، بهره­گیری از جادوی موجود درعناصر طبیعت و... درتمامی داستان­ها وجود دارد. در این­ مقاله، کارکردهای جادو و یاریگران آن، اشیا و ابزارهای جادو و شیوه­های استفاده از آن­ها، سفرها و مکان­های جادویی و موجودات فراواقعی، راه­های دست­یابی به عوامل جادو و باطل­کننده­های سحر و طلسم­ در حکایات بهار دانش، بررسی و تحلیل شده­ تا هرچه بیشـتر بر اهمّیت مطالعه، آگاهی و حفظ پیشینۀ فرهنگی و اجتماعی قصه­های عامیانه- که مهم­ترین بسـتر حضور و تجلّی بن‌مایه­های اسـاطیری و کهن در میان تودۀ مردم اسـت- تأکید گردد.
 

دوره ۵، شماره ۱۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

یکی از نمودهای بارز حضور زنان در داستان‌های ادبیات شفاهی و رسمی، به‌ویژه در داستان‌های عاشقانه ـ که اغلب چهره‌ای مثبت و موثّر از زنان سالخورده را به تصویر کشیده ـ شخصیت «دایه» است. دایه که اصلی‌ترین وظیفه‌اش شیردهی و پرورش فرزندخوانده در کودکی است، در دوران بزرگسالی دختران گاهی حتّی پررنگ‌تر از مادر در داستان حضور می‌یابد و فرزندخوانده را در سخت‌ترین چالش‌های زندگی‌اش یاری می‌دهد. افزون ‌بر این، گاه دایه‌ها به عنوان یک رهنما یا یاریگرِ شخصیت‌های اصلی در داستان ظاهر می‌شوند و با استفاده از تجارب خود، در مواقع حسّاسِ داستان، گره‌گشایی می‌کنند. واسطه‌گری میان عاشق و معشوق، یاری‌رساندن به عاشق و معشوق در راه وصال، عیّاری و شجاعت و یاری‌کردن مبارزان و عیّاران، فعّالیّت اجتماعی‌سیاسی و نجات جان فرزندخوانده، ازجمله کارهایی است که از دایه‌ها در داستان‌ها پدیدار می‌شود. ازسویی، گاه درمقابل دایه‌های مثبت، عمدتاً در داستان‌های رسمی، با شخصیت دلّاله‌های قوّاده مواجه می‌شویم که در داستان‌های ضدّ زن، نقش معناداری را ایفا می‌کنند و تصویری منفی از شخصیت زنان را به ‌نمایش-می‌گذارند. در این ‌پژوهش به بررسی نقش‌ها ‌و فعّالیّت‌های دایه در کتاب‌های داراب‌نامه‌ی بیغمی، فیروزشاه‌نامه، داراب‌نامه‌ی طرسوسی، سمک‌عیّار، سندبادنامه، طوطی‌نامه و جامع‌الحکایات‌ پرداخته می‌شود. هدف این پژوهش تبیین یکی از ابعاد مختلف شخصیّت زن در ادبیات عامه و بازتاب آن در آثار ادبی است که به لحاظ فرهنگی در جریان فکری جامعه اهمیّت می‌یابد.
فرشته رحمتی، امین تشکر، اکبر حیدری، سامان حسینخانی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

لوسیفراز حشره شب‌تاب، یک آنزیم مولد نور است که در زمینه‌های مختلف بیوتکنولوژی و زیست‌شناسی مولکولی استفاده می‌شود. لوسیفراز کاربردهای گسترده‌ای در بسیاری از حوزه‌های آنالیز ژنتیکی نظیر ردیابی بیان ژن، سنجش ژن گزارشگر و مطالعات پروتئومیکس نظیر برهمکنش‌های پروتئین- پروتئین دارد. علیرغم مزیت هایی که این آنزیم دارد، محدودیت هایی نیز در سامانه های مبتنی بر لوسیفراز وجود دارد که مهم ترین آن ها پایداری پایین آنزیم است. یکی از جدیدترین روش هایی که برای حل این مشکل توسعه یافته است، استفاده از حلال های بسا زودگداز(DES) می باشد. یک گروه از حلال های بسا زودگداز از نمک آلی همراه با یک دهنده هیدروژن ساخته می شود که به سبب آن، پیوندهای هیدروژنی درون مولکولی باعث کاهش نقطه ذوب آن نسبت به هر یک از ترکیبات سازنده می باشد. در تحقیق حاضر، اثرات این حلال را روی ویژگی های سینتیکی آنزیم لوسیفراز Lampyris turkestanicus وحشی و جهش‌یافته(I۲۳۲R - E۳۵۴R/Arg۳۵۶) بررسی شد. بدین منظور،آنزیم‌های وحشی و جهش‌یافته در BL۲۱ بیان گردید و پروتئین‌های مورد نظر از طریق کروماتوگرافی تمایلی تخلیص و برای مطالعات سینتیکی استفاده شد. در اینجا، از حلال کولین کلراید:گلیسرول به عنوان حلال بسازودگداز استفاده گردید. با توجه به نتایج، پایداری دمایی لوسیفراز وحشی در حلال DES نسبت به جهش یافته بسیار بیشتر است. همچنین، فعالیت باقیمانده هر دو آنزیم وحشی و جهش یافته در حضور حلال DES نسبت به عدم حضور آن بیشتر است.

دوره ۶، شماره ۲۱ - ( بهار ۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده این مقاله ابتدا به تعریفی از مفهوم دموکراسی بر اساس نظریۀ کارل مانهایم می پردازد؛ تعریفی که در آن، دموکراسی فراتر از سطح سیاسی و در واقع نوعی فرهنگ تلّقی می گردد. فرهنگ دموکراتیک با تحدید فواصل عمودی (فاصله های کیفی) و به رسمیت شناختن فواصل افقی (تفاوت¬ها) تمایزی اساسی با تلّقی های پیشادموکراتیک دارد. مقاله¬ی حاضر با تاکید بر تمایز مذکور، به برخی از مصادیق فرهنگ دموکراتیک؛ یعنی: فردیّت وشیئیّت(جزئیّت) اشاره می کند و چگونگی برآمدن آن ها را از متن فرهنگ مذکور نشان می¬دهد. سپس با گزینش این منظر، به بررسی اشعار نیما یوشیج، سروده های سال های ۱۲۹۹تا ۱۳۳۶، جهت تعیین مختصّات شعری او می پردازد. به نظر می رسد که اوج شعر نیما، از منظر گرایش به جزئیات و فردیّت، در اشعار حوالی عصر مشروطه و اندک زمانی پس از آن قابل رویت است؛ حال آن که در میانۀ اوجگیری استبداد رضا شاهی، شاخص های مذکور در آثار او رو به زوال می نهند. این نوشتار، در انتها در پی یافتن دلایل اوج و فرود شعر نیما از منظر شاخص های مورد بررسی خویش، به تاثیرات نظام استبداد پهلوی اشاره می کند که توانست با تحدید حیات سیاسی- اجتماعی شاعر، فضای زندگی روزمره ی او را تاریک سازد تا منبع اساسی سرایش های وی را، از زندگی واقعی به سوی دنیایی انتزاعی، تغییر دهد.

دوره ۱۳، شماره ۴۹ - ( بهار ۱۳۹۹ )
چکیده

حُسن تعلیل، یکی­ از آرایه­های بدیع معنوی، همواره مورد توجه اهل بلاغت قرار گرفته­ و اغلب آنان در آثار خویش، به تعریفی ­کوتاه و ذکر چند شاهد­مثال از آن بسنده کرده­اند. در این ­پژوهش، ضمن تحلیل و نقد تعاریف مذکور و اشاره ­به برخی ­از نارسایی­های آن­ها­، دو تقسیم­بندی تازه­ از این آرایه ارائه شده ­که برمبنای آن، این ظرفیت هنری شامل دو رکن اساسی و یک ­رکن غیراساسی است. در تقسیم­بندی معنوی،­ این ارکان ممکن است به چهار حالت مختلف ظاهر شود. در تقسیم‌بندی لفظی، براساس وجود چند رکن در هر سوی حُسن تعلیل، به سه حالت پدیدار می­شود که البته هریک از این­‌ها ارزش­ بلاغی و هنری متفاوتی دارد. در این پژوهش، آشکار می‌شود که برخلاف نظر بلاغیان، حُسن تعلیل پیوندی ­خاص با علم معانی دارد؛ زیرا ساخت آن برمبنای جملات پرسشی ­و خبری است که هدف گوینده معانی ثانو­ی نهفته در آن ­جملات است. به­علاوه به مهم­ترین اهداف به­کارگیری حُسن تعلیل با ذکر شواهد پرداخته شده­ که شامل کارکردهایی همچون «مدح، توصیف، صحنه­آرایی، حُسن تعلیل برای ­حُسن طلب و...» است. در بخش پایانی نیز، به پیوند حُسن تعلیل با دیگر آرایه­های بلاغی اشاره و تأکید ­شده که این­ آرایه بدون حضور عناصر بلاغی دیگر موجودیت ندارد و درواقع کاربرد این ­آرایه­ها در قالب ­جملات پرسشی و خبری به شکل­گیری حُسن تعلیل می‌انجامد.
 

دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده

هدف: اریتراسما عفونت سطحی مزمن نواحی چین‏دار بدن است. در حال حاضر عـامل اریتراسما را به روش معمول آزمایش مستقیم به‏‏صورت رنگ‏آمیزی بلودومتیلن یا با پتاس ۱۰ درصد از طریق مشاهده باسیل‏های رشته‏ای دراز تشخیص می‏دهند. در مواردی در بیماران مشکوک به اریتراسما، اشکال غیر معمول مشاهده می‏شود که تشخیص بیماری را دچار مشکل می‏کند. هدف از این مطالعه، معرفی روش PCR به‏منظور تشخیص قطعی کورینه باکتریوم مینوتیسیموم عامل بیماری اریتراسما است. مواد و روش‏ها: در این مطالعه که در طول سال‏های ۹۲-۹۱ انجام شد، تعداد ۱۰۰ تراشه پوستی مشکوک به اریتراسما، از آزمایشگاه‏های قارچ‏شناسی پزشکی در تهران جمع‏آوری شد، نمونه‏ها به سه روش آزمایش مستقیم، کشت و روش PCR بررسی شد. DNA به روش فنل کلروفرم تغییر یافته استخراج شد و واکنش PCR با آغازگرهای طراحی شده انجام گرفت، سپس تعدادی از محصولات PCR تعیین توالی شد. همچنین حساسیت و اختصاصیت روش PCR با آزمایش مستقیم و کشت مقایسه شد. نتایج: در این تحقیق، از تعداد کل ۱۰۰ نمونه، تعداد ۲۵ نمونه توسط PCR و ۱۳ نمونه توسط آزمایش مستقیم و ۲۳ نمونه توسط کشت از نظر کورینه باکتریوم مینوتیسیموم مثبت شد. نتیجه تعیین توالی وجود این باکتری را تأیید نمود. حساسیت و اختصاصیت روش PCR در مقایسه با آزمایش مستقیم به‏ترتیب ۱۰۰ درصد و ۲/۸۶ درصد بود. همچنین حساسیت و اختصاصیت این روش در مقایسه با کشت به‏ترتیب ۱۰۰ درصد و ۴/۹۷ درصد محاسبه شد. نتیجه‏گیری: این مطالعه نشان داد که روش PCR، در مقایسه با روش مستقیم و کشت، حساسیت بالاتری در شناسایی کورینه باکتریوم مینوتیسیموم دارد، روش مولکولی حاضر تمامی نمونه‏هایی که دارای اشکال معمول و شاخص این باکتری بود را تأیید نمود، اما برخی از نمونه‏های دارای اشکال غیر معمول را تأیید و برخی را تأیید ننمود که معرف اهمیت روش مولکولی در تشخیص بیماری و نیاز به این روش در تشخیص اریتراسما ست.

دوره ۱۸، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده

ترجیح زمانی و رفتار بین دوره‌ای در مطالعات نظری و کاربردی مربوط به تصمیم‌گیری اقتصادی، اهمیت اساسی داشته و یکی از عناصر مهم تحلیل‌های اقتصادی است. اکنون‌گرایی در رفتار بین دوره‌ای باعث می‌شود افراد پس‌انداز را به تعویق انداخته و سطح پس‌انداز جامعه در عمل کمتر از سطح بهینه آن شود، لذا این پژوهش به مطالعه اکنون‌گرایی و ترجیح زمانی در رفتار مصرف پس‌انداز دانشجویان پرداخته است و ضمن بررسی اثر عامل بیرونی نرخ بهره بر تصمیم‌گیری بین دوره‌ای، تأثیر عوامل فردی مثل تجربه‌های گذشته افراد، جنسیت و سطح مخارج مصرفی آنها بر اکنون‌گرایی را آزمون کرده است. به این منظور پس از بررسی نظری موضوع، پارامترهای ترجیح زمانی و اکنون‌گرایی افراد با دو روش تجربی «فهرست قیمتی چندگانه» و «بودجه زمانی محدب» استخراج شده، به‌گونه‌ای‌که با تغییر نرخ بهره آزمایشگاهی افراد در موقعیت‌های تصمیم‌گیری متفاوتی قرار گرفتند. نتایج آزمایش نشان می‌دهد، به‌طورکلی شرکت‌کنندگان در رفتار بین دوره‌ای خود به سمت اکنون تورش دارند؛ اگرچه در روش «فهرست قیمتی چندگانه»، افراد اکنون گرایی بیشتری نسبت به روش «بودجه زمانی محدب» از خود نشان داده‌اند. با وجود اینکه نرخ بهره عامل تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری بین دوره‌ای است، رفتار بین دوره‌ای تحت تأثیر تجربه‌های پیشین دانشجویان نیز قرار گرفته است. اما بین جنسیت و سطح مخارج مصرفی با اکنون‌گرایی رابطه معناداری مشاهده نشده است.

دوره ۲۱، شماره ۱۵۰ - ( مرداد( ویژه نامه انگلیسی) ۱۴۰۳ )
چکیده

محلول آبی صمغ گزانتان دارای ویسکوزیته بالا و رفتار سودوپلاستیک است. این تحقیق با هدف تجزیه و تحلیل اثر پیش‌تیمار مایکروویو در فواصل زمانی مختلف (۰، ۱، ۲ و ۳ دقیقه) بر ویسکوزیته و رفتار رئولوژیکی محلول صمغ زانتان انجام شد. نتایج نشان داد که ویسکوزیته ظاهری محلول صمغ گزانتان (محلول تیمار نشده) با افزایش سرعت برشی از ۲/۱۲ برثانیه به ۲/۱۷۱ برثانیه، از ۱۷۷/۰ پاسکال ثانیه به ۰۳۶/۰ پاسکال ثانیه کاهش یافت. همچنین، ویسکوزیته ظاهری محلول صمغ گزانتان با افزایش زمان پیش‌تیمار مایکروویو از ۰ به ۳ دقیقه، از ۰۷۰/۰ پاسکال ثانیه به ۰۴۶/۰ پاسکال ثانیه، کاهش یافت (سرعت برشی = ۲/۶۱ برثانیه). رفتار جریان همه نمونه‌ها با موفقیت با مدل‌های قانون توان، بینگهام، هرشل بالکلی و کاسون مدل‌سازی شد و مدل هرشل بالکلی به‌عنوان مدل بهتر برای توصیف رفتار جریان محلول‌های صمغ گزانتان انتخاب شد. مدل هرشل بالکلی با حداکثر ضریب تبیین (r) (بیشتر از ۹۰۳۲/۰) و حداقل مجموع مربعات خطا (SSE) (کمتر از ۷۱۶۵/۰) و جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) (کمتر از ۲۵۵۲/۰) عملکرد قابل قبولی داشت. تنش تسلیم و ضریب قوام محلول صمغ گزانتان (مدل هرشل بالکلی) با افزایش زمان پیش‌تیمار مایکروویو از ۰ به ۳ دقیقه به ترتیب از ۰۹۵/۰ پاسکال به ۴۵۰/۰ پاسکال و از Pa.sn ۶۵۹/۰ به Pa.sn ۸۱۱/۰ افزایش یافت. شاخص رفتار جریان محلول‌های صمغ گزانتان (مدل هرشل بالکلی) با افزایش مدت تیماردهی با مایکروویو، از ۴۴۰/۰ به ۳۲۸/۰ کاهش یافت.

صفحه ۱ از ۱