۹ نتیجه برای علی اکبری
دوره ۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده
در این پژوهش، سه اندازه متفاوت ( µm ۱۰۰-۳۰۰-۵۰۰ ) از پودر لاستیک (تایر ضایعاتی) در فرمولاسیون چسبهای اپوکسی- فنولیک استفاده شد. از اصلاح شیمیایی پودر تایر آسیابی به روش پیوند زنی مونومر آکریل آمید استفاده شد. به منظور جلوگیری از افت خاصیت مدول و استحکام در اثر افزودن پودر لاستیک به چسب، از میکروذرات سیلیکا استفاده شد. آزمایش توسط روش تاگوچی طراحی شد و در این آزمایش اثر ترکیبدرصد پودر لاستیک، اندازه پودر لاستیک، ترکیب درصد پرکننده و ترکیب درصد رزین فنولیک بر خواص مکانیکی و حرارتی چسبهای اپوکسی مورد بررسی قرار گرفت. به منظور بررسی خواص مکانیکی چسبها و همچنین خواص چسبندگی آنها، نمونههای دمبلی شکل و اتصال تک لبه فلز (فولاد ضدزنگ) به کامپوزیت (رزین اپوکسی/ الیاف کربن) تهیه شد و از آنها آزمون کشش گرفته شد. پایداری حرارتی و برهم کنشهای بین سطحی، به ترتیب توسط آزمونهای گرما وزن سنجی(TGA) و طیق سنجی انتقال فوریه (FTIR) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمون کشش نمونههای اتصال فلز به کامپوزیت نشان داد که با افزودن هر یک از عوامل در سطح بهینه خود به چسب اپوکسی، خواص مکانیکی، شامل استحکام کششی- برشی، مدول و چقرمگی نسبت به نمونههای متصل شده با چسب اپوکسی خالص، به ترتیب. ترتیب به میزان ۵/۷%، ۵۶/۲۷% و ۱۱۴% افزایش یافت. در نمونه های دمبلی شکل نیز کلیه خواص مکانیکی بهبود یافت. افزایش قابل توجهی در پایداری حرارتی چسبهای ساخته شده نسبت به چسب اپوکسی خالص، حاصل شد.
دوره ۳، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۸ )
چکیده
در این پژوهش، هدف طراحی و بهینهسازی فرمولاسیون چسبهای پایه اپوکسی جهت اتصال قطعات کامپوزیتی به فلز است. بیشترین کاربرد این اتصالات در صنایع هوافضا با هدف کاهش تمرکز تنش در یک نقطه میباشد. مفاصل، جهت اتصال تک لبه شامل فلز از جنس فولاد ضد زنگ با کد تجاری ۳۱۶L و کامپوزیت از جنس رزین اپوکسی/ الیاف کربن میباشند. در این پژوهش اثر سه نوع افزودنی: شامل پرکننده (میکروذرات آلومینا)، نایلون۶،۶ و رزین فنولیک (نوع رزول)، بر خواص مکانیکی و حرارتی چسب اپوکسی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج آزمون کشش نشان داد که افزایش پرکننده آلومینا سبب افزایش میزان استحکام کششی و برشی همپوشان چسب به ترتیب در نمونههای دمبلی و اتصال تک لبه میگردد. همچنین این آزمون نشان داد که افزایش میزان نایلون۶,۶ هنگامی که از حدی بالاتر رود سبب افت شدید استحکام کششی و برشی همپوشان به ترتیب در هر دو نمونه دمبلی و اتصال تک لبه چسبها میگردد. این حد وابسته به ظرفیت حلقههای اپوکسی برای جذب هیدروژنهای آمیدی است. در بخش نتایج آزمون بررسی خواص حرارتی (TGA) مشخص گردید که افزایش میزان فنولیک سبب بهبود پایداری حرارتی میگردد. مناسب بودن نتایج آزمون کشش در دمای بالا نیز تاثیر افزایش رزین فنولیک است. در انتها خواص چسب ساخته شده با چسب مشابه (UHU) مقایسه گردید. نتایج در حالت اتصال تک لبه فلز به کامپوزیت نشان از برتری چسب ساخته شده در این پژوهش را دارد.
دوره ۵، شماره ۷ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
این مقاله با توجه به مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی به همسانیهای محتوایی اشعار علیرضا قزوه (تولد۱۳۴۲) و سمیح القاسم(۲۰۱۴-۱۹۳۹) دو شاعر معاصر ایرانی و فلسطینی در سه حوزه عشق؛ اعتراض و طنز پرداخته است و نشان می دهد بهرغم تفاوتهایی که در دیدگاههای این دو شاعر هست، به دلیل تجربه شرایطی همگون چون درگیر بودن وطن آنها با جنگ و برخی از مصائب آن، نگاهشان به عشق، اعتراض و طنز قابل توجه و تأمل است؛ چنانکه این نگاه در عشق به دگردیسی معشوق از معشوق شعر غنایی به معشوقی که شهید و مبارز است تحول می یابد؛ در اعتراض به اعتراض به خود و همنوعان و در سطح بالاتر به مجامع حقوق بشری متمایل میشود و در طنز از طنزی گزنده و عمیق در سه سطح واژگانی، جمله یا بند، و کلیت شعر بهره می برد.
نرگس نصراللهی بروجنی، فرهنگ علی اکبری، دینا مرشدی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده
بیماری پارکینسون دومین بیماری شایع تحلیلبرنده سلولهای عصبی، بعد از آلزایمر محسوب میشود و میزان ابتلابه آن در جهان روبه افزایش است. در بیماری پارکینسون با تخریب نورونهای دوپامینرژیک در قسمت فشردهی جسم سیاه مغز همراه است که منجر به اختلالات شدید حرکتی می شودکه همراه با ازدست رفتن پایانههای نورونی بطور عمده در پوتامن خلفی است. ویژگی دیگر بیماری پارکینسون در نواحی آسیب دیده مغزی؛ گسترش تجمعات آمیلوئیدی آلفاسینوکلئین در پلاکهای پروتئینی به نام لویی بادی است. تاکنون درمان موثر برای محافظت نورونی پیدا نشده است و داروهای تایید شده صرفا برای کاهش یا رفع علائم بیماری تجویز میشوند از جمله برای افزایش ترشح دوپامین و یا کاهش فعالیت استیلکولین در سیستم عصبی مرکزی است و ارائه یک روش درمانی موثر که را در مراحل اولیه بیماری بهبود دهد ضرورت دارد. باوجود پیشرفت هایی در توسعه داروهایی که می توانند مرگ سلول عصبی را کاهش و نورونها را در برابر آسیب محافظت کنند حاصل شده است، اما دارورسانی هدفمند، یک مشکل اساسی در این زمینه می باشد. در این راستا استفاده از فناوریهای به روز برای عبوردهی داروها از سدخونی مغزی بدون آسیب به مغز ارزشمند است. در این زمینه امواج متمرکز فراصوت، امکان باز شدن موقتی سد خونی- مغزی برای تسهیل نفوذ فاکتورهای محافظتکننده عصبی را به مناطق عمقی مغزبدون نیاز به جراحی فراهم میسازد. در این مطالعه مروری، کاربرد امواج متمرکز فراصوت به عنوان راهکار جدید دارورسانی در مدلهای بیماری پارکینسون و کاربرد بالقوه بالینی عوامل محافظتکننده عصبی ارائه میشود.
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: هدف از این مطالعه، مهار فیبریلاسیون پروتئین آلفا سینوکلئین در حضور کومین آلدئید است. آلفا سینوکلئین جزء اصلی در پلاکهای پروتئینی در بیماریهای موسوم به سینوکلئینوپاتی بهویژه پارکینسون است.
مواد و روشها: آلفا سینوکلئین در اشریشیا کلی بیان و خالص شد. برای فیبریلاسیون، پروتئین خالص شده در دمای ۳۷ درجه سانتیگراد و ۲/۷ pH: گرماگذاری شد. با روشهای استاندارد سنجش، تشکیل فیبریلها بررسی شد. تأثیر غلظتهای مختلف از کومین آلدئید (۲۰ تا ۵۰۰ میکرومولار) بر فیبریلاسیون پروتئین مطالعه و اثر سمیت سلولی نمونههای تیمار شده و کنترل روی کشت سلولهای دودمانی نوروبلاستومای SK-N-MC با روشهای استاندارد بررسی شد. برای مطالعه فرم پروتئینی تشکیل شده در حضور دارو از آزمون مقاومت به سدیم دودسیل سولفات و قدرت القای فیبریلاسیون استفاده شد. همچنین اثر دارو بر فیبریلاسیون پروتئین لیزوزیم برای مطالعه ویژگی عملکرد دارو بررسی شد.
نتایج: برای اولین بار مشاهده شد که کومین آلدئید میتواند فیبریلاسیون را در پروتئین آلفا سینوکلئین تا بیش از۸۰ درصد مهار نماید. در نسبت مولی ۵ تا ۱۵ از دارو به پروتئین، بیشترین مهار مشاهده شد. سلولهای تیمار شده با نمونههای پروتئینی مهار شده با دارو تا ۹۰ درصد بقای سلولی داشتند در حالیکه تیمار با نمونههای کنترل فیبریلی موجب مرگ سلولی تا بیش از۵۰ درصد شد. نمونههای مهار شده نسبت به سدیم دودسیل سولفات مقاوم نبوده و قدرت بالایی برای القای فیبریلاسیون نداشتند. کومین آلدئید تأثیری در روند فیبریلاسیون لیزوزیم نداشت.
نتیجهگیری: کومین آلدئید موجب مهار فیبریلاسیون آلفا سینوکلئین شد که همراه با تشکیل تجمعات کوچک بیشکلی بود و این نمونههای مهار شده موجب القای تجمع نمیشد و این ترکیب میتواند بهعنوان کاندیدی در مهار تولید پلاکهای آلفا سینوکلئینی مطرح شود.
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: کامپوزیت زیست تخریبپذیر پلی کاپرولاکتون/ نشاسته میتواند به منظور مهندسی بافت استخوان مورد استفاده قرار گیرد. تأثیر ترکیب درصد اجزا بر خواص این کامپوزیت دارای اهمیت است. مواد و روشها: کامپوزیت پلی کاپرولاکتون/ نشاسته با ترکیب درصد پلی کاپرولاکتون ۸۰/ نشاسته ۲۰، پلی کاپرولاکتون ۷۰/ نشاسته ۳۰ از طریق حل کردن در کلروفرم و تبخیر حلال ساخته شد. نتایج: ترکیب شیمیایی کامپوزیت پلی کاپرولاکتون/ نشاسته به کمک انتقال فوریه فروسرخ مشخصهیابی شد. به منظور بررسی زیستفعالی کامپوزیت پلی کاپرولاکتون/ نشاسته ایجاد هیدروکسی آپاتیت روی سطح در محلول شبیهسازی شده بدن ارزیابی شد. نتایج حاصل از آزمون فشاری بیانگر این بود که ضریب کشسانی و استحکام فشاری این داربست در حد استخوان ترابکولار انسان است. میزان کاهش جرم نمونهها در آب و همچنین سرعت تخریب نشاسته در محلول بافر فسفات سالین ارزیابی شد و بررسیها بیانگر این بود که وجود جزء نشاسته و درصد آن بر سرعت تخریب تأثیر میگذارد. همچنین آزمونهای MTT و آلکالین فسفاتاز نشان داد که این کامپوزیت سمّیتی ندارد و فعالیتهای استخوانی سلولهای استئوسارکوما رده G-۲۹۹ را افزایش میدهد. نتیجهگیری: با توجه به افزایش رشد و فعالیت سلولهای استخوانی و توانایی تشکیل آپاتیت روی سطح کامپوزیت و همچنین خواص مکانیکی آن، این کامپوزیت دارای این پتانسیل است که به عنوان جایگزینهای استخوان استفاده شود. به علاوه سرعت تخریبپذیری کامپوزیت پلی کاپرولاکتون/ نشاسته با تغییر در ترکیب درصد اجزای سازنده آن قابل کنترل است و میتوان از این کامپوزیت به عنوان داربست مهندسی بافت استخوان استفاده کرد. نمونه با درصد جرمی ۷۰/۳۰ به علت پاسخ سلولی مناسبتر و خواص مکانیکی بهتر نسبت به نمونه ۸۰/۲۰ بهینه محسوب میشود.
دوره ۱۵، شماره ۸۱ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده
سس کچاپ محصول پر مصرفی است که در فرمولاسیون آن از هیدروکلوئیدها به عنوان پایدارکننده استفاده میشود. در این پژوهش از صمغهای بومی دانه مرو و کتیراهر کدام با نسبت های ۵/۰، ۷۵/۰ و ۱ درصد در فرمولاسیون کچاپ استفاده شد و دو نمونه فاقد صمغ و کچاپ تجاری به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. ویژگیهای فیزیکوشیمیایی، رئولوژیکی و حسی نمونه ها ارزیابی شد. بر اساس نتایج، نمونههای دارای کتیرا و مرو نسبت به شاهد بدون صمغ pHکمتر و بریکس بیشتری داشتند)۰۵/۰.(p< با افزایش درصد صمغها از ۷۵/۰ به ۱درصد روند کاهشی در ماده خشک مشاهده شد و با افزودن مرو و کتیرا و افزایش غلظت آنها سینرسیس نیز کاهش پیدا کرد(۰۵/۰p<). نمونه های دارای درصد بالاتر از صمغ های بومی به همراه کچاپ تجاری روشنایی بالاتری داشتند(۰۵/۰p<) البته از نظر کیفیت رنگی اکثر نمونه ها به کچاپ تجاری نزدیک بودند. در آزمون جریان نمونهها رفتار سودوپلاستیک داشتند و غلظت ۱% مرو باعث ایجاد ویسکوزیته برشی صفر بیشتر نسبت به کچاپ تجاری شد(۰۵/۰p<) در آزمون ویسکوالاستیک در نمونهها رفتار جامد ویسکوالاستیک مشاهده شد و اکثر نمونه ها ویژگیهای رئولوژیکی مناسبی داشتند.در ارزیابی حسی اختلاف معناداری بین نمونههای دارای صمغ با کچاپ تجاری مشاهده نشد (۰۵/۰p> ).نتایج این پژوهش نشان داد که با به کار گیری صمغ کتیرا و دانه مرو در سس کچاپ می توان محصولی با ویژگیهای کیفی مناسب تولید نمود که به ویژه در غلظتهای بالاتر می تواند قابل رقابت با کچاپ تجاری باشد.
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۷ ۱۳۹۷ )
چکیده
نابرابری، یکی از معضلات عمده اغلب کشور های در حال توسعه است. بررسی آمار ها حکایت از حاد بودن این مسأله در ایران نسبت به کشور های در حال توسعه دارد. مهمتر از وجود خود نابرابری، اثرات آن بر جامعه بوده که مطالعه و شناخت آن را ضروری نموده است. هدف این پژوهش، "اندازه گیری نابرابری چند بعدی " مناطق شهری کل کشور طی دوره های ۱۳۷۶-۱۳۶۸، ۱۳۸۴-۱۳۷۶ و ۱۳۹۲-۱۳۸۴ منطبق بر سه دورۀ ریاست جمهوری می باشد که برای نخستین بار در ایران صورت می گیرد. ابعاد مورد بررسی درآمد، سلامت و آموزش است و داده های مورد استفاده در این مطالعه، از ریز داده های طرح پیمایش هزینه - درآمد خانوار های شهری مرکز آمار برای سال های منتخب استخراج می شود. ابتدا نابرابری تک بعدی در هر یک از ابعاد ذکر شده با استفاده از شاخص های ضریب جینی و آنتروپی تعمیم یافته برای سال های ابتدایی و انتهایی هر دوره محاسبه، و سپس نابرابری چند بعدی با استفاده از شاخص بورگیگنون اندازه گیری می شود. بر اساس نتایج حاصل، ضریب جینی برای بعد درآمد در هر سه دوره کاهش یافته، در حالی که در بعد سلامت حاکی از افزایش است. برای بعد آموزش نیز مقدار این شاخص در دورۀ دوم افزایش و در دو دورۀ دیگر کاهش یافته، و شاخص های آنتروپی محاسبه شده نیز در هر سه دوره برای هر سه بعد با نوساناتی همراه است. شاخص نابرابری چند بعدی اندازه گیری شده با توجه به مقادیر پارامتر های ضریب جانشینی و ضریب انزجار از نابرابری، نتایج گسترده ای را در اختیار قرار می دهد. در مجموع این شاخص نشان می دهد که وضعیت در دوره دوم نسبت به دو دوره دیگر، بد تر شده است.
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۶ )
چکیده
زیستپذیری شهری یکی از مبانی اساسی توسعه پایدار شهری است. رویکرد زیستپذیری را میتوان برآمده از افزایش آگاهی نسبت به الگوهای ناپایدار زندگی شهری دانست که در درازمدت موجب کاهش توان منابع محیطی میشود. این مقاله ابعاد و شاخصهای اصلی مؤثر بر زیستپذیری کلانشهر تهران را از مدلسازی ساختاری- تفسیری شناسایی و تحلیل کرده است. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی، و گردآوری دادهها توصیفی از نوع پیمایش است، و ابزار گردآوری اطلاعات در آن پرسشنامه است. ابتدا ابعاد و شاخص های زیستپذیری براساس مطالعه ادبیات و تحلیل محتوایی و مقایسهای پژوهشهای مرتبط و مصاحبه با خبرگان و متخصصین شناسایی و سپس با استفاده از متدولوژی تحلیلی نوین مدلسازی ساختاری- تفسیری (ISM) روابط بین ابعاد و شاخصهای زیستپذیری تعیین و به صورت یکپارچه تحلیل شده است؛ در نهایت با استفاده از تحلیل MICMAC نوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و اثرپذیری بر سایر متغیرها مشخص شده است؛ نتایج نشان میدهد بُعد اقتصادی شامل شاخصهای اشتغال و درآمد پایدار، مسکن مناسب و توزیع عادلانه امکانات و خدمات زیرساختی مشترکاً با میزان قدرت نفوذ ۹ و با بیشترین تأثیر، محرک و برانگیزاننده زیستپذیری در کلانشهر تهران به شمار میروند. در نتیجه هرگونه برنامه و اقدام برای سرآغاز و ارتقای زیستپذیری کلانشهر تهران باید به نقش کلیدی و پایهای این عوامل توجه کند. این متغیرها در افزایش زیستپذیری شهر تهران دارای قدرت نفوذ بالا و وابستگی پایینی هستند و جزء اولویتهای اقدام در زیستپذیر کردن کلانشهر تهران به شمار میروند.