۳۶ نتیجه برای واعظ
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۸۳ )
چکیده
مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، نوش ته عزالدین محمود کاشانی یکی از آثار گرانبهای
عرفانی منثور فارسی در موضوع تصوف واخلاق است که در میان آثار فارسی قرن هفتم به بعد
کم نظیر است . دوستان و مریدان کاشانی ، پیوسته از او می خواستند تا عوارف المعارف شیخ
شهاب الدین عمر سهروردی قدس الله روحه را به فارسی ترجمه کند و او به عللی تن به این
کار نمی داد تا سرانجام در برابر درخواست دوستان سرتسلیم فرود آورد و تصمیم گرفت
کتابی به فارسی نویسد که افزون بر مطالب عوارف ، مضامین بکر و نو دیگری را نیز در برداشته
باشد. این کتاب حاصل این تلاش است.
مصباح الهدایه را اولین بار در سال ۱۳۲۵ شمسی، استاد فرزانه روانشاد جناب آقای جلال
الدین همایی رضوان الله تعالی علیه با افزودن تعلیقات و مقدمه ای بی بدیل - که به نظر
اینجانب ارزشی همسنگ بل بیش از خود کتاب دارد - تصحیح ، و به شیفتگان متون عرفانی
عرضه کرد.
با اینکه روانشاد در ترجمه و تعیین مستندات بیتهای عربی عنایت و استقصای فراوان نمود،
ترجمه و تعیین مستندات برخی ازب یتها خواسته یا ناخواسته از نگاه تیزبین آن زنده یاد به دور
ماند.
نگارنده در این مقاله سر آن دارد که با بضاعت مزجاه خود به منظور تجدید نام و یاد آن
فقید سعید در حد امکان به ترجمه و تعیین مستندات این بیتها بپردازد . امید است قبول افتد و
در نظر آید.
دوره ۳، شماره ۱ - ( پیاپی ۴ ۱۳۹۲ )
چکیده
نشانهشناسی و توجه به معنا و تأثیرات آن بر استفادهکنندگان از رویکردهای نوینی است که اخیراً استفاده از آن در مطالعات شهری نیز رواج یافته و میتواند بهعنوان ابزاری مناسب و کارآمد در راستای تولید دادههای کیفی از شهر و زندگی روزمره ساکنان آن مورد استفاده قرار گرفته و طراحان شهری را در شناسایی نشانهها و مفاهیمی که بر آن دلالت دارند، یاری دهد. در این مقاله محله نازیآباد تهران به عنوان نمونه موردی از جهت حضور نشانهها، تأثیر آنها و معانی عناصر محیطی بر اقشار مختلف ساکنان و خوانش محیطی بررسی میشود. هدف این پژوهش نقد رویکرد نقشههای ذهنی لینچ و بررسی تأثیر معانی حاصل از عناصر و نشانههای شهری در ایجاد تصویر محیط در ذهن مردم و خوانایی محیط است که با بررسی میدانی محله، تهیه نقشههای ذهنی، تکمیل پرسشنامه و سنجش از طریق تصویر از ساکنان محقق میگردد. بررسیهای انجام شده نشان میدهند که عناصر لینچی بیشتر به منظور خوانایی محیط و قابلیت ادراک سریع محیط پیرامون بهکار میروند و بیشتر کاربرد عملکردی دارند. ولی انسانها بر اساس تجربه، فرهنگ، گذشته تاریخی، جهانبینی و... معانی مختلفی را از عناصر محیطی برداشت نموده و تعابیر ویژهای را بر اساس خوانش نشانههای محیطی میتوانند از محله خود داشته باشند. لذا طراحان شهری میتوانند تغییرات و طراحی محیطی را با توجه به عناصر حاوی بارهای معنایی در زندگی شخصی و جمعی افراد انجام داده و امکان ایجاد دلبستگی محیطی را فراهم سازند.
دوره ۳، شماره ۶ - ( پاییز و زمستان ۱۳۹۵ )
چکیده
ادبیات خاص زبان قرآن، ترجمه آن به زبانی دیگر را با مشکل مواجه میکند. بررسی اسلوب تأکید، بهعنوان یک مقوله نحوی در ترجمههای قرآن میتواند اختلاف و نارسایی معادلهای آنها را براساس نظریات موجود در این علم نشان دهد. با توجه به موقعیت این اسلوب در زبان مبدأ، نقد و ارزیابی معادلهای دو وجه مفعول مطلق تأکیدی و عطف مترادف براساس الگوی متنگرایی هاوس میتواند راهگشای ترجمه دقیقتر در این زمینه باشد. بررسی دو وجه تأکیدی مزبور در ترجمههای انگلیسی شاکر، ایروینگ و هلالی– خان با این معیار که بر گزینش واژگان و ساختار همارز با متن مبدأ استوار است، پرده از برخورد ناهمگون آنها در برقراری تعادلهای مذکور بر میدارد. معادلیابی سطحی مفعول مطلق تأکیدی، عدم انعکاس ساختار تأکیدی معادل در زبان مقصد و کیفیت برخاسته از آن و نیز عدم برقراری تعادل ساختاری مناسب در آیات مزیّن به قاعده عطف به مترادف (توسط واو) از جمله مهمترین نواقص این ترجمههاست. اما مترجمان در برخی موارد، چون برقراری تعادل مناسب ساختار تأکیدی با استفاده از الگوی ساختار موازی در زبان مقصد در مورد قاعده عطف به مترادف (توسط واو به همراه لا) عملکرد مناسبی داشتهاند. گرچه اعجاز بیانی قرآن، تفاوتهای دستوری دو زبان و نقش خود مترجم در ترجمه متعادل و یا نامتعادل این ادوات تأثیر مشهودی دارد، اما با توجه به موقعیت زبانی تأکید در متن مبدأ، روش ترجمه آشکار هاوس میتواند روش برتر در این حوزه درنظر گرفته شود.
دوره ۵، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۲۱)- ۱۳۹۳ )
چکیده
در این مقاله ساختار افعال دومفعولی در زبان فارسی مورد بررسی قرار میگیرد. چنین بررسیای در چارچوب دستور ساختاری گلدبرگ (زیر چاپ)، نگاهی متفاوت (غیر خطی) به چنین افعالی دارد. یکی از اهداف این پژوهش، تبیین ویژگیهای درونی ساختارها و تعیین انواع ساختارهای افعال دومفعولی در زبان فارسی است. در این مقاله درصددیم تا با نمایش تمایزات ساختاری افعال دومفعولی در زبان فارسی، نقطه تلاقی نحو و کلام را نیز نشان دهیم. علاوه بر تفاوتهای نحوی و صوری میتوان به تمایزات کاربردی و کلامی نیز اشاره کرد. این مهم، تنها با نگاهی تعاملی (میان نحو و کلام) و به بیان دیگر، رویکردی صوری- نقشی میسر خواهد بود. بررسی دادههای فارسی نشان میدهد که تأثیر ساخت اطلاع و تعامل آن با پذیرا و کنشرو در چنین ساختارهایی اجتنابناپذیر است. بنابراین این بررسی نشان میدهد عوامل کاربردی، همگام با عوامل نحوی/ صوری در عملکرد وابستههای اسمی تأثیرگذار هستند. ساخت اطلاع بر نحوه توزیع وابستههای اسمی و میزان سیطره آنها در جملات فارسی تأثیر بسزایی دارد. ازاینرو، این ساختارها علاوه بر تمایزات صوری، تفاوتهای اطلاعی نیز دارند. درنتیجه، با اتکای به توجیههای نحوی در کنار ملاحظات کاربردی، میتوان به تبیین چندجانبه و جامعی که هدف اصلی این پژوهش است، دست یافت.
دوره ۷، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۲۹)- ۱۳۹۵ )
چکیده
در این مقاله (عدم) حضور‘افزودههای اجباری’ در عبارتهای اسنادی و وصفی در زبان فارسی مورد مطالعه قرار میگیرد. با این بررسی نشان میدهیم که افزودهها بر خلاف ایدههای پیشین سازههای اختیاری نیستند و میتوانند در برخی پارهگفتارها نقش بسزایی داشته باشند. فرضیه مقاله این است که ساختهای اسنادی و وصفی با پیروی از ملاحظات کاربردی و نیازهای بافتی و کلامی بهتر توجیه میگردند؛ لیکن چنین تبیین جامعی در تحلیلهای دستوری و معنایی مشاهده نمیشود. در چنین ساختهایی ، حضور افزودهها برای اغنای نیاز کانونی الزامی است. بر اساس نیاز کانونی ، هر پاره گفتار باید حاوی کانون باشد و در بافت کلامی اطلاع جدیدی را به شنونده انتقال دهد. حضور افزودههای اجباری صرفاً یکی از شیوههای مرتفعسازی چنین نیازی است. این نیاز کلامی از یکی از اصول همکاری گرایس به نام ،‘ اصل کمیت’ یا ‘اصل-آرِ هورن’ سرچشمه میگیرد. مرور شواهد نشان میدهد که نیاز کانونی و توجه به ملاحظات کاربردی انگیزه اصلی حضور افزودهها در پارهگفتارها میباشد. بنابراین هر پاره گفتار در بافت کلامی و طبیعی خود باید برای مخاطب اطلاعدهنده باشد. از این رو عبارتهای اسنادی (مانندجملات مجهول کوتاه) و وصفی در زبان فارسی با حضور افزوده اجباری بهتر درک میگردند و دلیل حضور آنها نیاز کانونی تلقی میشود.
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( زمستان ۱۳۹۳ )
چکیده
گونهشناسی ادبی یا نظریۀ انواع ادبی یکی از نظریات مطرح در حوزۀ نظریۀ ادبی است که در حیات حدوداً دوهزار و چهارصد سالۀ خود محمل مناقشات، رد و قبولها و جرح و تعدیلهای فراوانی بودهاست. در این مناقشات و مجادلات مسائل و مباحث مختلفی مطرحشده که سبب گسترش، تعمیق و امروزه تثبیت این نظریه شدهاست. این مقاله بر آن است تا از انبوه مباحث مطرح در این نظریه به مسائلی بپردازد که توجه به آنها در مطالعات گونهشناسانۀ ادبیات فارسی ضروری است؛ مسائلی چون: تعریف نوع ادبی، رابطۀ نوع ادبی با آثار ادبی، انواعِ انواعِ ادبی (انواع بنیادی)، قراردادهای نوع، نوع ادبی و ایجاد انتظارات، میزان رعایت قراردادهای نوع، نوع ادبی و بینامتنیت، زمانمندی انواع ادبی، نوع ادبی و فرهنگ، نوع ادبی و تاریخ ادبیات، دور در گزینش انواع ادبی، و تعریف و نامدهی انواع ادبی. این مقاله ضمن طرح این مباحث، به نقد رویکرد سنتی نظریۀ انواع ادبی فارسی پرداخته و ضرورت اتخاذ رویکرد جزئینگرانه به انواع ادبی را متذکر می-شود.
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده
داستان عاشقانه یکی از انواع ادبی دیرینه و پرطرفدارِ ادب فارسی است. هدف این مقاله بازشناخت این نوع ادبی کهن و محبوب است. برای این منظور از ریخت شناسی، که یکی از ابزارهای دانش گونه شناسی در شناخت انواع ادبیِ روایی است، بهره گرفته شده است. در این مقاله با ریخت شناسی بیست و دو منظومۀ عاشقانه ـ به عنوان شکل غالب و مقبول داستان عاشقانه در ادبیات فارسی ـ به شناسایی خویشکاری ها، شخصیت ها، الگوی روایی و طبقه بندی داستان های عاشقانه پرداخته ایم و نهایتاً داستان عاشقانه را به مثابۀ یک گونۀ ادبی فارسی، روایتی دارای یک صحنۀ آغازین و بیست و دو خویشکاری دانسته ایم که پنج شخصیت اصلی در آن ایفای نقش می کنند و از یک الگویِ ـ تقریباً ـ واحدِ روایی پیروی می کند. این گونۀ ادبی با توجه به دو معیار حضور/ عدم حضور خویشکاری «رفع مانع» و شیوۀ پایان-بندی (فرایند خویشکاری های پایانی)، دارای سه الگوی روایی فرعی یا سه زیرگونۀ داستان عاشقانۀ مادی، داستان عاشقانۀ معنوی و داستان عاشقانۀ مادی- معنوی است.
دوره ۱۰، شماره ۳۹ - ( پاییز ۱۳۹۶ )
چکیده
ارجاع نویسی و مستندسازی امروزه یکی از ملزومات اصلی و مسلّمات تحقیق محسوب می شود. از همین رو کتاب های روش تحقیق از یک سو و مجلات علمی- پژوهشی از سوی دیگر، تأکید و حساسیت فراوانی بر این امر دارند. در یکی از کتاب های روش تحقیق در این باره می خوانیم:
سیل مقاله ها در همایش ها و نشریات دانشگاهی و در پی آن تألیف مقالات همسان و همانند، کار دانشگاهیان را دشوار کرده است. برای پژوهشگر دانشگاهی، شناخت اطلاعات اصیل و استناد به صاحب اصلی اندیشه و منابع دست اول یک ضرورت مسلم است (فتوحی، ۱۳۹۳: ۲۱۹).
نگارنده در حین مطالعۀ مقالاتی در حوزۀ مطالعاتی خود (انواع ادبی)، متوجه مشابهت هایی بین مطالب یک مقالۀ علمی- پژوهشی با مقالۀ متقدّم بر آن شد؛ مطالب مشابهی که نشانه ای مبنی بر اقتباس مشروع و مستند آن ها از منبع متقدم وجود ندارد. نویسندۀ مقالۀ «طرحی برای طبقه بندی انواع ادبی در دورۀ کلاسیک» (۱۳۸۸) در «بخش اول» مقالۀ خود - که به طبقه بندی انواع شعر فارسی اختصاص دارد – نظرات و ایده هایی را در این خصوص مطرح کرده است که پیش از آن در مقالۀ «انواع ادبی در شعر فارسی» (پورنامداریان، ۱۳۸۶) مطرح شده است، اما هیچ اشاره و ارجاعی به آن نداشته است.
دوره ۱۰، شماره ۳۹ - ( پاییز ۱۳۹۶ )
چکیده
نگارنده چند سالی است که به مبحث انواع ادبی علاقه خاصی پیدا کرده است؛ ازاینرو هرازگاهی به جستوجو و مطالعۀ مقالات و کتابهای تازهمنتشرشده در این حوزه میپردازد. وی در جریان همین جستوجوها با مقاله «تأملی در تحول مناظره از درخت آسوریک تا اشعار نیمایی» (۱۳۹۵)۲ مواجه شد و با اندکی تورق در این مقاله دریافت که ظاهراً این مطالب را پیش از این، در مقالهای دیگر نیز خوانده است. با مراجعه به آن مقاله، شک نگارنده به یقین تبدیل شد. این مقاله گزارشی است از کندوکاو در مقالۀ «تأملی در تحول مناظره از درخت آسوریک تا اشعار نیمایی» و ذکر موارد مقتبس آن از مقالۀ «مناظره در ادب فارسی» (شوشتری، ۱۳۸۹).۳
دوره ۱۰، شماره ۴۱ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
یکی از مسائل مهم در حوزه نقد ادبی و هرمنوتیک، تعیین هدف خواندن متن است. بحث بر سر این است که از چهار عامل اصلی مؤلف، مفسر، متن و زمینه تاریخی کدام یک بیشترین نقش را در فرایند خواندن متن ایفا میکند. هیرش که به پیروی از فیلسوفان هرمنوتیکی رمانتیک از نظریه قصدگرایی جانبداری میکند بر این باور است که هدف خواندن متن دستیابی به قصد مؤلف است. مفسر یا خواننده در پی این است که معنای تعینیافته در ذهن مؤلف را بازتولید کند. اما بسیاری از ناقدان ادبی و فیلسوفان هرمنوتیکی نظیر بارت، گادامر و دریدا در برابر این نظریه صفآرایی میکنند و با وجود اختلاف دیدگاههایی که با یکدیگر دارند، میتوان آنها را در طیفی قرار داد که به «نظریه استقلال معناشناختی متن» شهرت یافته است. بر طبق این رویکرد، متن دارای معنایی از پیش تعینیافته نیست تا خواننده یا مفسر به دنبال کشف آن باشد. فهم، فرایندی تولیدی است نه بازتولیدی و هدف خواندن متن گوش سپردن به سخن متن نیست بلکه شنیدن سخن متن است. در این مقاله بر آنیم تا ضمن طرح دلایل مدافعان استقلال معناشناختی متن، نقد هرش را بر این دلایل بیان کنیم.
محمد توحیدلو، صنم صادقی محمدی، زهرا واعظی، مجید تقدیر*، حسین نادری منش،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده
شیمیدرمانی بهعنوان یکی از مؤثرترین و رایجترین روشهای درمانی سرطان است. مقاومت چند دارویی و عوارض جانبی دارویی از موانع بزرگ بر سر راه یک شیمیدرمانی موفق به شمار میآید. برای مقابله با این محدودیتها و دستیابی به اثربخشی بهتر داروها، درمان ترکیبی مبتنی بر نانو سامانهها یک رویکرد امیدوارکننده را پیشنهاد میدهد. هدف این مطالعه، سنتز، مشخصه یابی و بررسی اثر همافزایی نانولیپوزومهای بارگذاری شده با داروی دوکسوروبیسین و اپیگالو کاتچین-۳-گالات بر روی رده سلولی سرطان سینه MCF-۷ میباشد. در مطالعه حاضر نانولیپوزومها با استفاده از روش بارگذاری غیرفعال و آب پوشانی لایهنازک تهیه گردید. توزیع اندازه، پتانسیل زتا، میزان بارگذاری، منحنی رهایش دارو و سمیت نانولیپوزومها بعد از تهیه اندازهگیری شد. میانگین قطر نانولیپوزومها ۶,۰ ± ۵/۸۲ نانومتر، بار سطحی آنها ۲/۲۴˗ میلی ولت و میزان بارگذاری داروها در حدود ۸۰ درصد به دست آمد. تعامل داروی دوکسوروبیسین و اپیگالو کاتچین-۳-گالات با نانولیپوزومها از طریق پیوند الکترواستاتیک و واندروالسی بوده و اپیگالو کاتچین-۳-گالات بر روی منحنی رهایش دوکسوروبیسین اثر کاهشی گذاشته درصورتیکه اختلاف مشاهده شده معنیدار نمی باشد. دادههای سمیت نشان میدهد استفاده همزمان این دو دارو منجر به افزایش سمیت سلولی میشود. نانولیپوزومهای حاوی دوکسوروبیسین در درمان تک دارویی با غلظت ۳-۱۰×۵ میکرومولار قادر به کاهش زندهمانی به زیر ۵۰ درصد نبوده، اما در ترکیب با اپیگالو کاتچین-۳-گالات باعث کاهش درصد زندهمانی به زیر ۵۰ درصد میشود و درنتیجه میزان مصرف داروی شیمیایی دوکسوروبیسین به میزان چشمگیری کاهش مییابد. درنتیجه تجویز همزمان اپیگالو کاتچین-۳-گالات با دوکسوروبیسین میتواند کاندید مناسبی برای شیمیدرمانی باشد.
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۹ )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی فرایندهای نحوی دخیل در اشتقاقِ ساختهایِ چندپرسشواژهای زبان فارسی است. لذا، در این پژوهش به بررسی عملکرد پرسشواژهها در ساختهای چندپرسشواژهای با توجه به فرایندهای نحوی و اینکه کدام عملیات نحوی، متوالی یا گسسته بودن آنها را توجیه میکند، پرداخته میشود. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است و اصول بنیادین حاکم بر رویکرد کمینهگرایی چامسکی (۱۹۹۵) چارچوب نظری پژوهش را تشکیل میدهد. دادههای پژوهش از طریق روش کتابخانهای (کتابها، رسانهها، روزنامهها، شبکههای اجتماعی و موتور جستوجوی گوگل) و روش میدانی (صحبتهای افراد مختلف) گردآوری شدهاند. بررسی دادهها (نتایج پژوهش) نشان میدهد در ساختهای چندپرسشواژهای متوالی (هر دو نوع) با حذف پسرو مواجه هستیم که سازۀ مشترک در بند اول بهواسطۀ یکسانی حذف میشود. در این ساختها، پرسشواژۀ اول در جای اصلی باقی میماند و پرسشواژۀ دوم پس از حذفِ سازۀ مشترک به جایگاه کانون حرکت میکند. قلب نحوی تنها با ترتیب افزودهای ـ افزودهای و افزودهای ـ موضوعی در این نوع ساختها امکانپذیر است. در ساختهای چندپرسشواژهای گسسته، حذف سازۀ مشترک در بند دوم اتفاق میافتد و با حذف پیشرو مواجه هستیم که هر دو پرسشواژه در جای اصلی قرار میگیرند. در این نوع ساختها نیز قلب نحوی فقط با ترتیب افزودهای ـ افزودهای و افزودهای ـ موضوعی امکانپذیر است. جابهجایی و تفوق پرسشواژهها در ساختهای پرسشی چندگانه با هر ترتیبی از پرسشواژهها مجاز نیست.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۱ )
چکیده
هدف: اهمیت قابلیتهای پویا در کسب مزیت رقابتی بهخوبی شناخته شده است، اما هنوز مشخص نیست که این قابلیتها در کدام سطح سازمان (اعم از فردی، گروهی یا سازمانی یا هرسه) شکل میگیرند؟ بنابراین این پژوهش بهدنبال «ارائه الگویی برای بنیانهای رفتاری قابلیتهای پویا» بوده است.
روش: این پژوهش با تلفیق دو روش مرور نظاممند (فراترکیب) و تحلیل مضمون با تکیه بر مصاحبه از خبرگان انجام شده است. در آغاز به مرور نظاممند پیشینه مطالعاتی قابلیتهای پویا و فراترکیب مقالههای موجود پرداخته شده است و سپس بهوسیله ابزار مصاحبه نیمهساختارمند با خبرگان دانشگاهی و شرکتهای دانشبنیان دولتی با روش تحلیل مضمون به ارائه شبکه مضامین بنیانهای رفتاری قابلیتهای پویا اقدام شده است.
یافتهها: درنهایت یک چارچوب پیشنهادی باتلفیق نتایج مرور نظاممند و تحلیل مضمون ،۱۵ مضمون «عوامل فردی و بینفردی»، «رهبری»، «ارتباطات»، «سرمایه و هوش سازمانی»، «مدیریت تعارض»، «شهود وشناخت»، «نگرش شغلی و سازمانی»، «کار گروهی»، «تنظیمهای حسی-شناختی»، «جو سازمانی»، «مدیریت منابع انسانی»، «فضای گفتمان و بازخورد»، «انگیزش»، «ظرفیتسازی»، «مدیریت تنوع»، «مدیریت استعداد» و «مدیریت دانش»، در سه بعد احساس، ربایش و تغییر شکل استخراج شدند. چارچوب پیشنهادی تاکنون در پژوهشهای داخلی و خارجی ارائه نشده است.
تبیین نظری یافتهها: ارزش دانشافزایی این مقاله یکپارچهسازی و ارائه چارچوب مفهومی نوین و جامعی از همه بنیانهای رفتاری و انسانی برای قابلیتهای پویا به پژوهشگران و مدیران برای ایجاد نگاهی عمیق به مؤلفههای انسانی در سطوح خرد و کلان سازمان برای پویاسازی قابلیتها است.
دوره ۱۲، شماره ۴۵ - ( بهار ۱۳۹۸ )
چکیده
نظامی گنجوی (۵۳۰ـ۶۱۴ق) با سرودن مثنویهای پنجگانۀ خود موسوم به خمسه/ پنجگنج بنیانگذار سنت خمسهسرایی در ادبیات فارسی و بهتبع آن ادبیات ترکی شد که تا هشتصد سال در ایران و دامنۀ نفوذ فرهنگ ایرانی (هند و عثمانی) به حیات خود ادامه داد. در این گسترۀ زمانی و مکانی وسیع، دهها اثر با نام خمسه یا نامهای مشابه سروده شد. وجود این دسته از آثار که علاوهبر نام مشابه، دارای ویژگیهای مشترکی نیز هستند، از وجود نوعی در ادبیات فارسی و ترکی بهنام «خمسه» حکایت دارد. هدف ما در این مقاله شناخت قراردادهای این نوع ادبی براساس خمسههای فارسیِ موجود است. برای این منظور، ضمن برشمردن خمسههای موجود یا مذکور ادب فارسی در مناطق و دورههای مختلف، به بررسی ویژگیهای این خمسهها پرداخته و قراردادهای اصلی و فرعی این نوع ادبی بیان شده است.
دوره ۱۲، شماره ۵۷ - ( مرداد و شهریور ۱۴۰۳ )
چکیده
«حکایت ملکنعمان و فرزندانش» یکی از داستانهای خواندنی و چند لایهای از مجموعۀ هزارویکشب است. داستان در لایۀ ظاهریاش جنگ بین مسلمانان و مسیحیان را که موضوعی تاریخی است، بیان میکند. ذاتالدواهی، شخصیت اصلی زن داستان و مادر شاه مسیحیان، لباس مردان دین را میپوشد، جنسیت و دین خود را مخفی میکند و لشکریان اسلام را فریب میدهد. از دید اجتماعی، داستان بیشتر به مکاریهای زنانۀ وی میپردازد که درنهایت به سزای اعمال خبیثانهاش هم میرسد، اما در لایۀ پنهانیتر، وقتی از بُعد کهنالگویی به آن بنگریم، داستان بیانگر فقدان آنیما (عنصر زنانه) در جامعه است و گسستگی خودآگاهی و ناخودآگاه جمعی را نشان میدهد که حکمرانی دو پادشاه بر یک اقلیم پایانِ داستان بهخوبی این موضوع را تأیید میکند. روش تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانهای است. ذاتالدواهی از نظر کهنالگویی «آنیما (مادرمثالی)» منفی است که در قسمتهایی از داستان «نقاب» به صورت میزند و «سایه»های اجتماع را به صورت پررنگتری نشان میدهد. البته با اندکی تغییر در شیوۀ نگرش نسبت به نقش و جایگاه شخصیتها، میتوان او را بهعنوان «قهرمان کلک» نیز بهشمار آورد. ذاتالدواهی نمایندۀ زنان جامعهاش است؛ زنانی که ویژگی زنانهشان (عشق) در نظام مردسالار نادیده گرفته شده است و به حاشیه رانده شدهاند. درنتیجه، عنصر مردانه (آنیموس) در او فعال شده است و بهدلیل ویژگیهای آنیموسی، چهرهای انتقامجو، بیباک، سنگدل و دسیسهچین از خود نشان میدهد.
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۲ )
چکیده
امروزه با توجه به جهانی سازی، ورود سرمایه در دهه های گذشته به عنوان ابزاری برای رشـــد و توسعه سریع اقتصادها مطرح شده است. بنابراین شناخت عوامل مؤثر بر ورود و خروج سرمایه و یا به عبارت دیگر، خالص تحرک بین المللی سرمایه برای کشورهای درحال توسعه از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. از آنجا که یکی از عوامل مؤثر بر ورود سرمایه، بازدهی بالای سرمایه به طور مقایسه ای می باشد، معهذا تجربیات جدید، اثر منطقی نقدینگی و ریسک را بر تحرک بین المللی سرمایه نشان می دهد. دراین ارتباط، هدف این مقاله، تعیین تأثیر رتبه ریسک اعتباری کشور بر خالص تحرک بین المللی سرمایه در ایران طی سالهای ۱۳۸۸-۱۳۵۹ می باشد. بدین منظور، از مدل رتبه بندی فینک برای به دست آوردن رتبه ریسک اعتباری کشور استفاده شده است؛ به طوری که با شناسایی عوامل مؤثر بر ریسک اعتباری، هرکدام از آنها به طور مجزا رتبه بندی و در نهایت، رتبه ریسک اعتباری کشور تخمین زده شده است. سپس الگوی نهایی با استفاده از داده های سری زمانی و روش حداقل مربعات معمولی، تأثیر این متغیر را همراه با تفاضل بازدهی داخل و خارج و شدت نقدینگی بر خالص تحرک بین المللی سرمایه در ایران مورد بررسی قرارداده است. درپایان، نتیجه گرفته شده که تمام متغیرهای ذکر شده برخالص تحرک بین المللی سرمایه تأثیرگذار هستند.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۲ ۱۳۹۲ )
چکیده
بانکها یکی از مهمترین مؤسسات مالی اقتصادی هستند که به دلیل تأثیرات خود بر بخشهای مختلف اقتصاد، همواره مورد توجه محققان اقتصادی بودهاند. اما بانکها علاوه بر عملکرد مثبتی که بر اقتصاد دارند از طریق ارائه خدمات خود، خصوصاً نقش واسطهگری، موجب بیثباتی اقتصادی میشوند؛ به طوری که بسیاری از محققان اقتصادی بانکها را عامل بحران مالی اخیر میدانند.
با توجه به اهمیت نقش بانکها در بیثباتی اقتصادی، در پژوهش حاضر به بررسی نقش واسطهگری مالی بانکهای تجاری به عنوان عمدهترین محصول بانکهای تجاری بر بیثباتی اقتصادی پرداخته شده و میزان اثر بخشی محصول بانکهای تجاری بر بیثباتی اقتصادی، مورد آزمون قرار گرفته است.
این بررسی نشان داد که بانکهای تجاری به عنوان واسطههای مالی طی سالهای ۱۳۸۶-۱۳۶۰ تأثیر منفی بر ثبات اقتصادی ایران داشتهاند.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۴۰۲ )
چکیده
تغییرات ساختاری در دولت بهطورمعمول در دولتهای مختلف بهصورت مقطعی با رویکردی جزئی و بدون نگاهی کلان رخ میدهد. اصلاحات ساختاری دولت نیازمند درک روند کلی این تغییرات از دیدگاهی کلان و در بازه زمانی بلندمدت است. هدف از این پژوهش بررسی تغییرات ساختاری وزارت آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی تا زمان حال و تحلیل نهادی تاریخی این تغییرات است.
شرط اصلاحات ساختاری مطلوب در دولت، شناخت زمینه تاریخی- نهادی شکلگیری و تغییر ساختارهاست. راهبرد این پژوهش تفسیری است. در پژوهش تفسیری توصیفها و تفسیرهای چندلایه از پدیدهها و رویدادهای اجتماعی آنگونه که اتفاق میافتند، انجام میشود نه آنگونه که برنامهریزی میشوند. بنابراین بهمنظور درک عمیق و یا شناخت یک سازمان باید به شناخت، درک ریشه و زمینههای تاریخی آن پرداخت.
در این مطالعه با بررسی تغییرات ساختاری وزارت آموزش و پرورش با نگاه تاریخی– نهادی دریافت شد که تعدد مراجع تصمیمگیرنده درخصوص ساختار وزارت آموزش و پرورش سبب بینظمی و انسجام نداشتن در خطمشیهای کلان این وزارتخانه شده است، بهطوریکه اغلب در تعارض با یکدیگر و خنثی کننده تصمیمهای پیشین یکدیگر بودهاند. با وجود آنکه از لحاظ قانونی صلاحیت شورای عالی انقلاب فرهنگی از نظر جایگاه قانونی برای ایجاد تغییر در ساختار دولت محل ابهام است، اما همچنان این مرجع در حاشیهای بهنسبت امن و نقدناپذیر به گسترش بیرویه و گاهیوقتها موازیسازی در ساختار وزارت آموزش و پرورش ادامه میدهد و ضروری است اصلاحات نهادی در مورد بهرسمیت شناختن مسیری واحد و قانونی برای ایجاد تغییرات ساختاری در وزارت آموزش و پرورش انجام شود.
سید محمدرضا مرتضوی، زهرا واعظی، حسین نادریمنش،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( پاییز ۱۴۰۱ )
چکیده
بیماری التهاب روده یک بیماری التهابی مزمن در دستگاه گوارش میباشد. علیرغم تلاشهای زیاد در چند سال گذشته و همچنین افزایش تعداد بیماران مبتلا، در حال حاضر داروهای محدودی برای مدیریت التهاب روده در دسترس است. طراحی یک روش درمانی بیولوژیکی جدید با استفاده از داروهای زیست فعال طبیعی با عوارض جانبی کمتر و انتقال ایمنتر نسبت به مواد شیمیایی میتواند مفید باشد. در این مطالعه، یک استراتژی جدید برای رهایش کنترل شده گالیک اسید بهعنوان یک پلی فنول زیست فعال با اثرات ضدالتهابی ارائه گردید. این ترکیب زیست فعال در نانوحامل سرازوم سنتزی بارگذاری شده و پایداری آن مورد بررسی قرار گرفت. بخش لیپید سیلیس دار تشکیلدهنده سرازوم (CFL) از طریق یک واکنش شیمیایی دومرحلهای سنتز شده و سپس سرازومها به روش هیدراتاسیون لایهنازک با نسبتهای مختلف DPPC:CFL تهیه شدند. خواص فیزیکوشیمیایی و مشخصهیابی نشان میدهد که سرازومهای حاوی گالیک اسید دارای قطر متوسط ۳۳۵ نانومتر و پتانسیل زتای -۲۳ میلیولت بهصورت تکلایه و یکنواخت هستند. سرازوم سنتز شده پایداری ساختاری بیشتری نسبت به لیپوزوم از خود نشان داده و زمان بیشتری در گردش خون میتوانند حضور داشته باشند. فرمولاسیون بهینه سامانه سرازوم - گالیک اسید راندمان بارگذاری ۳۴% و رهایش کنترل شده دارو را در محیطهای مایع گوارشی از خود نشان میدهد. این نتایج نشان میدهد که سرازومها میتوانند سامانه تحویل داروی بهتری برای ذخیره سازی طولانی مدت و رهایش قابل کنترل گالیک اسید باشند و کاربردهای قابلتوجهی بهعنوان حامل تحویل داروی التهاب روده داشته باشند.
دوره ۱۴، شماره ۵۴ - ( تابستان ۱۴۰۰ )
چکیده
یکصد منظومۀ عاشقانۀ فارسی نوشتۀ حسن ذوالفقاری، یکی از جامعترین و مقبولترین کتابها در حوزۀ داستانهای عاشقانۀ فارسی است که پس از گذشت حدود هفت سال از اولین چاپ خود، اکنون به چاپ سوم رسیده است. هدف مقالۀ حاضر نقد و بررسی این کتاب است. برای این منظور، ضمن معرفی مختصری از کتاب، در سه بخشِ نقد ساختاری، نقد محتوایی و نقد منابع، با ذکر شواهد و مستندات، به بررسی اشکالات و نواقص آن پرداخته شده است. عدم انطباق کامل عنوان با محتوای کتاب، اشکال در تبویب کتاب، نداشتن رویۀ واحد در انتخاب عناوین مداخل، مدخل قراردادن بعضی از نظیرهها و منظومههایی که اطلاعات کافی از آنها موجود نیست، پایبند نبودن به ساختار پیشبینیشده برای هر مدخل، اشکالات نگارشی و ضعف تألیف در بعضی مواضع (اشکالات ساختاری)، قرار دادن منظومههای عاشقانه ذیل نوع غنایی و نمایشی، اشکال در ریختشناسی داستانهای عاشقانه، بعضی اظهارنظرهای نادقیق و نیازمند تأمل، گزارش ناقص/ اشتباه بعضی داستانها، بعضی دادههای نادرست (اشکالات محتوایی)، ندیدن بعضی از منابع و بعضی آشفتگیها در فهرست منابع و ناهماهنگی آن با ارجاعات، ایرادهایی است که برطرف شدن آنها در ویراست دوم، اعتبار و مقبولیت کتاب را افزونتر خواهد کرد.