۴۲ نتیجه برای الکل
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
تتولید الیاف در مقیاس نانومتری (نانوالیاف) سطح تماس بسیار زیادی را ایجاد می کند و موجب بهبود خواص آنها نسبت به الیاف معمول میشود. الکتروریسی یک روش نسبتاٌ ساده و موًثر برای سنتز نانوالیاف با قطرهای مختلف است. با تغییر عوامل تاثیرگذار بر فرایند الکتروریسی شامل متغیرهای محیطی، دستگاهی و محلول، میتوان الیافی با مورفولوژی مختلف تولید کرد. پلی وینیل الکل (PVA) به دلیل پایداری حرارتی بالا، زیست سازگاری، غیر سمی بودن و حلالیت در آب مورد توجه واقع شده است. افزودن بنتونیت به PVA باعث بهبود خواص آن می شود. در این پژوهش برای تهیه غشاء نانوالیاف PVA و نانوبنتونیت، مقادیر بهینه سه متغیر مؤثر بر فرایند شامل ولتاژ، نرخ تغذیه و غلظت بنتونیت بر اساس موفولوژی و خواص مکانیکی نانوالیاف تعیین شد. نتایج نشان داد که در شرایط ولتاژ kV ۱۱، نرخ تغذیه mL/h ۵/۰ و غلظت بنتونیت w/w ۳% الیافی با مناسب ترین موفولوژی و بیشترین استحکام بدست می آید. در این شرایط نانوالیاف تولیدی قطری برابر ۲۴۳ نانومتر با انحراف معیار ۰۵۵۱/۰ و تحمل کشش MPa ۶۴/۷را دارند. نتایج این مطالعه نشان داد که افزودن مقدار کمی بتنونیت به PVA باعث استحکام بیشتر نانوالیاف تولیدی می شود. در اثر افزودن بنتونیت قطر نانوالیاف از ۳۰۸ به ۲۴۳ نانومتر کاهش می یابد. بنابراین نانوالیاف کامپوزیتی PVA/نانوبنتونیت تولید شده یک غشا مناسب برای تصفیه آب است.
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
حذف رنگ از پسابهای صنعتی به خصوص کارخانههای نساجی و رنگرزی همواره از اقدامات مهم برای کنترل آلودگی آنها است. استفاده از جاذبهای پلیمری روش موثر در حذف رنگ از پساب صنعتی است. در این پژوهش طراحی و ساخت نوعی جاذب بر پایه پلیوینیلالکل (PVA) با قابلیت مناسب برای جذب رنگزای مالاکیت از پسابهای صنعتی گزارش شده است.
برای ساخت جاذب محلول %۴ از PVA در حضور عامل اتصال عرضی %۱۰ گلوتارآلدهید (GA) به ژل تبدیل شد. سپس با استفاده از پانچ به قطعات یکسان تقسیم شد. هیدروژلهای پانچ شده درون خشک کن انجمادی متخلخل شدند. برای بهبود قابلیت جذب از نانوذرات گرافن و اکسید گرافن استفاده شد. میزان جذب زنگزای مالاکیت توسط جاذب در زمانهای مختلف اندازهگیری شد تا درصد بهینه هر یک از نانوذرات مشخص شود. همچنین تأثیر مولفههای زمان تماس جاذب و نور UV بر روی میزان جذب آلودگی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت همدماهای جذب و مطالعات ترمودینامیکی در دماهای مختلف بررسی گردید.
نتایج درصد جذب آلودگی توسط جاذب PVA/گرافن در زمانهای مختلف نشان داد %۰,۵ میزان بهینه گرافن در ماتریس PVA است. این مقدار برای دیاکسید تیتانیوم معادل %۳ وزنی بود. درصد جذب، توسط جاذب بهینه در شرایط تاریکی نشان داد که یک دقیقه بعد از اضافه کردن جاذب، میزان جذب آلودگی حدود %۷۵ است که نشاندهنده قابلیت بالای این جاذب در جذب آلودگی مذکور بود. ساختار متخلخل جاذب توسط تصاویر SEM تایید گردید. با مقایسه ضریب همبستگی در همدماهای لانگمویر و فروندلیچ مشخص شد همدمای فروندلیچ مطابقت بهتری با یافتههای این پژوهش دارد؛ به عبارت دیگر جذب رنگزای مالاکیت توسط جاذب ساخته شده به صورت چند لایهای انجام شده است. مطالعات ترمودینامیکی نشان داد که با توجه به منفی بودن انرژی آزاد گیبس واکنش جذب رنگزای مالاکیت توسط جاذب ساخته شده خودبهخودی است.
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده
موضوع تحقیق: یکی از روشهای مهم در درمان زخمهای پوستی استفاده از زخمپوش است. اخیراً استفاده از زخمپوشهای پایه پلیمری بسیار رواج پیدا کرده است. در این راستا، استفاده از پلیمرهای طبیعی در ساخت زخمپوشها اهمیت ویژهای یافته است. هدف از پژوهش حاضر طراحی و ساخت نوعی زخمپوش متشکل از پلیوینیلالکل/آلوئهورا با قابلیت ترمیم زخمهای پوستی است.
روش تحقیق: برای ساخت نمونهها از روش الکتروریسی استفاده شد. ابتدا ژل آلوئهورا استخراج، خالصسازی و به روش خشککردن انجمادی به پودر تبدیل شد. در تمامی نمونهها درصد وزنی مجموع پلیوینیلالکل و پودر آلوئهورا ثابت و معادل ۸% وزنی در نظر گرفته شد. این مقدار به صورت تجربی، با سعی و خطا و باتوجه به کیفیت الیاف تولیدی انتخاب گردید. نمونههایی شامل مقادیر مختلف از پلیوینیلالکل و آلوئهورا ساخته شدند و ساختار، استحکام کششی، تورمپذیری در محیط آبی، قابلیت تخریبپذیری و خاصیت ضدمیکروبی آنها مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج اصلی: نتایج نشان داد الیاف با آرایش تصادفی و قطر یکنواخت بدون قطرهریزی تولید شدند. قطر الیاف با افزایش سهم آلوئهورا افزایش یافت. این رفتار به افزایش ویسکوزیته محلول در حضور آلوئهورا نسبت داده شد. با افزایش سهم آلوئهورا در نمونهها استحکام کششی کاهش ولی درصد ازدیاد طول افزایش یافت. رفتار تورمی نمونهها با اندازهگیری افزایش وزن آنها در محیطی مشابه با pH سطح پوست مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که حضور آلوئهورا خاصیت آبدوستی را افزایش میدهد. خاصیت ضدمیکروبی نمونهها در مقابل دو باکتری گرم مثبت استافیلوکوکوس آرئوس و گرم منفی سودوموناس آئروژینوزا با استفاده از روش دیسک انتشار بررسی شد و مشخص گردید حضور آلوئهورا در نمونهها خاصیت ضدمیکروبی نسبت به سودوموناس آئروژینوزا ایجاد کرده است. در نهایت یافته های این پژوهش ظرفیت استفاده از ترکیب پلیوینیلالکل/آلوئهورا برای تولید زخمپوش الکتروریسی شده را تأیید میکند.
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده
نانوالیاف پلیمری در یک دهه گذشته علاقه صنعتی زیادی را به خود جلب کرده است. به طور کلی ، این الیاف برای کاربردهای مختلفی از جمله کاربردهای پزشکی ، عایق بندی، خازن ها، فناوری های پیشرفته هوا فضا و ... مناسب است. با این حال ، بسیاری از این نانوالیاف پلیمری از نظر حرارتی ناپایدار و از نظر الکتریکی دارای رسانایی ضعیف می باشند. به همین دلیل استفاده از آنها در برخی از کاربردها، محدود است و نیاز به تقویت کننده مناسب دارد. گرافیت دارای خواص بی نظیری مانند رسانایی و پایداری حرارتی بالا است. این ماده استثنایی به منظور تقویت خواص الکتریکی و حرارتی می تواند در نانوالیاف پلیمری به عنوان نانوتقویت کننده استفاده شود. هدف از این پروژه بررسی تأثیر افزودن نانوذرات گرافیت به الیاف پلیمری، بر خصوصیات حرارتی و الکتریکی حاصل از آن است. برای این منظور از پلی وینیل الکل ۷۲۰۰۰(
PVA) ، بعنوان یک پلیمر غیر رسانا و نانوذرات گرافیت استفاده شد. روش سنتز، الکتروریسی بود که با پارامترهای بهینه کنترل و پس از توزیع گرافیت بوسیله هموژنایزر، انجام شد. بدین منظور شرایط بهینه برای فرآیند الکتروریسی در این پژوهش، غلظت محلول پلیمری
W % ۸، ولتاژ
Kv ۲۲، نرخ تغذیه

۱۰ و فاصله ریسندگی
cm ۲۰ در نظر گرفته شد. بررسی های انجام گرفته با میکروسکوپ الکترونی روبشی (
SEM)، نشان داد الیاف
PVA حاصل از این شرایط صاف، پیوسته، بدون هیچگونه دانه کروی یا دوکی شکل و با قطر حدودا ۳۵۰ نانومتر بود. در حالی که نانو الیاف
PVA / گرافیت با همین شرایط الکتروریسی، صاف و بسیار نازک تر، با قطر حدودا
nm۲۰۰ تولید شد. همچنین با توجه به الگوهای پراش پرتو ایکس (
XRD ) از نانوالیاف پلی وینیل الکل/ گرافیت، حضور ذرات کریستالی گرافیت در یک زمینه با ساختار آمورف تایید گردید. رفتار حرارتی نانوالیاف
PVA پس از ترکیب با گرافیت، بوسیله آنالیز حرارتی (
DSC )و
TGA بررسی و پایداری حرارتی نمونه ها تا دمای

۳۰۰درجه سانتی گراد به اثبات رسید. همچنین طبق نتایج دستگاه مقاومت سنج ۴ پراب، با افزایش درصد وزنی گرافیت در الیاف، افزایش رسانایی الکتریکی تا حداکثر

۵/۰ مشاهده شد.
دوره ۶، شماره ۲۰ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
چکیده
هدف از این تحقیق مقایسه پایداری نوشابه های پرتقالی، کولا و لیمویی حاوی شربت ذرت غنی از فروکتوز و سوکروز در طول دوران نگهداری بود.این پژوهش بر روی فرمولاسیون سه نوع نوشابه کولا، لیمویی و پرتقالی انجام گرفت و سوکروز موجود در آن ها با نسبت های ۶۰% و ۸۰% و ۱۰۰% با شربت ذرت غنی از فروکتوز جایگزین شده و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی شامل pH, اسیدیته، بریکس، دانسیته و رنگ در زمان های یک, دو و چهار ماه از زمان ساخت در نوشابه های نگهداری شده در دما های ºC۴, ºC۲۵ و ºC۴۰ مورد بررسی قرار گرفت و با نمونه های شاهد حاوی سوکروز که در شرایط مشابه ساخته و نگهداری شدند، مقایسه گردیدند. نمونه ها در دوران نگهداری دچار تغییرات معنی داری در pH, اسیدیته, دانسیته وبریکس شدند (P<۰,۰۵) و از این جهت تفاوت معنی داری بین نمونه های شاهد و نمونه های حاوی شربت ذرت غنی از فروکتوز وجود نداشت .شربت رنگ نمونه های پرتقالی و کولا در طول دوران نگهداری دچار تغییر معنی داری نشدند (P>۰.۰۵) ولی حضور آفتاب باعث ناپایداری رنگ کارمویزین موجود در نوشابه های پرتقالی شد و وجود شربت ذرت غنی از فروکتوز این اثر را تشدید کرد.
سارا رجایی، حسین شهبانی ظهیری، مجید صادقی زاده، کامبیز اکبری نوقابی،
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده
اتانل به عنوان یک سوخت زیستی تجدید پذیر جایگزین مناسب و بی نقصی برای سوخت های فسیلی چالش بر انگیز به نظر می رسد. باکتری گرم مثبت باسیلوس سوبتیلیس توانمندی های ذاتی مثبت متعددی برای تبدیل شدن به یک باکتری تولید کننده اتانل نشان میدهد از جمله توانایی تخمیر طیف گسترده ای از قند های حاصل از هیدرولیز زیست توده لیگنوسلولزی. تبدیل این باکتری تجزیه کننده سلولز به یک باکتری تولید کننده اتانل، با روشهای مهندسی متابولیک و از طریق وارد کردن اپرون تولید اتانل از باکتری زیموموناس موبیلیس به دو فرم پلاسمیدی و اپی زومال، صورت گرفت و در نهایت سویه های SR۱، SR۲۱ و SR۲۲ ایجاد شدند. در سویه های SR۲۱ و SR۲۲ ژن لاکتات دهیدروژناز نیز حذف شد، این سویه ها اهمیت تولید کوفاکتور NAD+ و تاثیر آن بر رشد بی هوازی باکتری را نشان دادند. با توجه به نقش یون Fe۲+ در فعالیت آنزیم الکل دهیدروژناز II و تامین NAD+، بررسی میزان تولید اتانل در سویه های نوترکیب در حضور این یون انجام شد و تاثیر مثبت آن در بهبود رشد سویه ها در شرایط بی هوازی نشان داده شد. در نهایت بازده تولید اتانل توسط سویه های SR۱، SR۲۱ و SR۲۲ به ترتیب ۸/۵۳%، ۷/۸۶% و ۹/۸۳% بود.
پریسا حسنین، سعید شاکری،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
یکی از مکانیسم های مولکولی ایجاد مسمومیت توسط الکل ایجاد استرس اکسیداتیو است. در این تحقیق اثر پیشگیری کننده مصرف خوراکی مقادیرمتفاوت ویتامین C بر آسیب چشمی حاصل از مصرف مزمن اتانول در موشهای صحرایی آزمایش شد. هشت گروه از رت ها تحت تیمار سی روزه قرار گرفتند: کنترل(C)،گروههایVC mg/kg)۵۰ ،۱۰۰و۲۰۰ وزن بدن)، گروه اتانول(g/kg۴) و گروه اتانول + ویتامینC (۵۰،۱۰۰و۲۰۰ mg/kg وزن بدن). سپس شاخصهای نسبت اکسیدان به آنتی اکسیدان شامل سوپر اکسید دیسموتاز (SOD) ،کاتالاز(CAT) ،گلوتاتیون پراکسیداز(GPX) و مالون دی آلدهید (MDA) در چشم رتها اندازهگیری گردید. اتانول فعالیت SOD،CAT و GPX را در چشم کاهش داد. این تغییرات به همراه پراکسیداسیون لیپیدی مانند افزایش سطح MDA همراه بود. میزان ذخیره آنزیم های آنتی اکسیدانی و پر اکسیداسیون لیپیدی در گروه های ویتامین C (mg/kg ۱۰۰،۵۰ و۲۰۰) و کنترل تغییر معنی داری نداشت. هرچند گروه VC (mg/kg۲۰۰) به وضوح مانع برهم خوردن تعادل نسبت اکسیدان به آنتی اکسیدان می شود. جالب توجه اینکه میزان بالای ویتامین C پراکسیداسیون لیپیدی را به طور قوی مهار و دفاع آنزیمی آنتی اکسیدانی را نسبت به مقادیر دیگر ویتامین C در گروه های الکلی بهبود بخشیده است. تجویز خوراکی mg/kg۲۰۰ ویتامین C به مدت ۳۰ روز با افزایش فعالیت آنتی اکسیدان های آنزیمی و مهار پراکسیداسیون لیپیدی مانع استرس اکسیداتیو ناشی از مصرف مزمن اتانول، می شود. مکمل های ویتامینی نسبت به داروهای شیمیایی فاقد اثرات جانبی می باشد، بنابراین آنتی اکسیدان های ویتامینی پتانسیلی برای جلوگیری از مسمومیت الکلی ناشی از مصرف اتانول ایجاد می کنند.
دوره ۸، شماره ۳۳ - ( ۸-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده
امروزه آبجوی بدون الکل به عنوان یک نوشیدنی رایج در دنیا، به ویژه در کشورهای اسلامی به شمار می آید. محبوبیت این نوشیدنی علاوه بر خواص حسی مطلوب و قیمت پایین آن به علت اثرات سلامت بخش آن (در صورت مصرف متوازن آن) است. از آن جایی که جنبه های کیفی آبجوی بدون الکل (نظیر طعم، رنگ، خواص کف زایی، پیکره، گرانروی، حس دهانی، پایداری کلوئیدی، جنبه های تغذیه ای، دارویی و بهداشتی) از دیدگاه مصرف کننده نقش عمده ای در پذیرش این محصول دارد، در مقاله حاضر جنبه های کیفی ماءالشعیر در دو بخش شیمیایی و فیزیکی مورد بررسی قرار می گیرند.
فوزیه مقدمی، محمدرضا صعودی،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: سازگاری سویههای میکروبی بومی هر منطقه از لحاظ آبوهوای خاص آن مناطق بسیار مورد توجه است. بررسی سویههای بومی باکتریهای تولیدکننده استیکاسید میتواند در استفاده بهینه از آنها بسیار موثر باشد. هدف این مطالعه، بررسی ویژگیهای باکتری گرماپای مولد استیکاسید Acetobacter sp. A۱۰ بود.
مواد و روشها: در مطالعه تجربی حاضر، از سویه بومی گرماپای Acetobacter sp. A۱۰ استفاده شد. برای تهیه کشت تازه و نگهداری سویه گرماپای از محیط کشت GYC و بهمنظور تولید استیکاسید توسط سویه Acetobacter sp. A۱۰، از محیط کشت EYB استفاده شد. اثر غلظتهای اولیه اتانول و استیکاسید بر تولید استیکاسید توسط سویه Acetobacter sp. A۱۰ با کمک محیطهای کشت حاوی ۹-۲% اتانول و ۵-۲% استیکاسید مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: سویه Acetobacter sp. A۱۰ توانست در شرایط بهینه یعنی دمای C°۳۳، pH برابر ۴ و در فلاسک شیاردار با سرعت ۱۵۰ دور در دقیقه با غلظت اولیه ۴۰% اتانول در مدت ۲۴ ساعت به مقدار ۴۰گرم بر لیتر استیکاسید تولید کند. این سویه در دمای C°۳۷ نیز قادر بود در حضور غلظت اولیه ۴% استیکاسید و غلظت اولیه ۸% اتانول، استیکاسید تولید کند. سرعت فرمنتاسیون در سویه Acetobacter sp. A۱۰ ۵/۲برابر بیش از سویههای مزوفیل بود.
نتیجهگیری: سویه Acetobacter sp. A۱۰ در دامنه دمایی متفاوتی نسبت به سویههای مزوفیل دارای فعالیت است و قدرت تحمل اتانول و استیکاسید را نیز تا غلظتهای بیشتری دارا است. بهعلاوه، دارای بازدهی بالاتر و نیز سرعت و توان فرمنتاسیون بیشتری است.
علیرضا خشکبارصادقی، مریم فربودی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: استفاده همزمان از پلیمرهای عایق و نانوساختارهایی مانند نقره بهمنظور تهیه نانوکامپوزیتهای سهجزیی با تقویت اثر یکدیگر میتواند در بهبود خواص مکانیکی و فرآیندپذیری پلیآنیلین نتایج مطلوبتری بهدنبال داشته باشد. هدف این پژوهش، تهیه نانوکامپوزیت پلیآنیلین- پلیوینیلالکل- نقره و بررسی خواص فیزیکوشیمیایی و ضدباکتریایی آن بود.
مواد و روشها: در پژوهش تجربی حاضر از پلیآنیلین (PANI) بهعنوان پلیمر رسانا، پلیوینیلالکل (PVA) بهعنوان پلیمر طبیعی و نانوذرات نقره (Ag) بهعنوان تقویتکننده خواص آنتیباکتریال، خواص مکانیکی و پایداری حرارتی برای تهیه نانوکامپوزیت استفاده شد. سنتز کامپوزیت PANI-PVA و نانوکامپوزیت PANI-PVA-Ag از طریق افزایش پلیآنیلین و نقره به محلول پلیوینیلالکل، انجام و از درصدهای وزنی مختلف اجزای سازنده و طیفسنجی تبدیل فوریه مادون قرمز (FT-IR)، میکروسکوپ الکترون روبشی (SEM)، آنالیز ترموگراویمتری (TGA) و میکروسکوپ الکترونی پویشی متصل به سامانه پراش انرژی پرتوی ایکس (EDX) برای بررسی خواص استفاده شد.
یافتهها: پایداری حرارتی نانوکامپوزیت نسبت به پلیوینیلالکل خالص در دماهای بالای ۴۰۰ºC بهبود یافت. حضور پیکهای شاخص پلیآنیلین، پلیوینیلالکل و نقره در طیف FT-IR نانوکامپوزیت نشاندهنده سازگاری اجزای سازنده نانوکامپوزیت بود. نانوکامپوزیت پلیوینیلالکل- پلیآنیلین- نقره بهترتیب با ۸۸-۹-۳% وزنی دارای بیشترین مقدار استحکام کششی بود و نانوکامپوزیت سهتایی حالت بهینه به شمار میرفت.
نتیجهگیری: اجزای سازنده نانوکامپوزیت پلیآنیلین- پلیوینیلالکل- نقره سازگار هستند. حضور نانوذرات نقره و پلیآنیلین در ساختار نانوکامپوزیت باعث بهبود پایداری حرارتی آن نسبت به پلیوینیلالکل خالص در دمای بالا میشود. نانوکامپوزیت پلیآنیلین- پلیوینیلالکل- نقره، مقابل باکتریهای بیماریزای گرممثبت و گرممنفی اثر بازدارندگی دارد. کاهش درصد وزنی پلیوینیلالکل یا افزایش درصد وزنی پلیآنیلین باعث افت مقادیر استحکام کششی میشود.
مریم فربودی، علیرضا خشکبارصادقی،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: در پزشکی میتوان از نانوالیاف در ساخت باند زخم استفاده کرد. هدف مطالعه حاضر، تهیه نانوکامپوزیت کربوکسیمتیلسلولز/کلسیمآلژینات/پلیوینیلالکل/نقره (CMC/Alg/PVA/Ag) با روش الکتروریسندگی و بررسی عملکرد آن بهعنوان پانسمان زخم بود.
مواد و روشها: در پژوهش تجربی حاضر بیوفیلم کربوکسیمتیلسلولز در شرایط بهینه به روش ریختهگری تهیه شد، سپس نانوالیاف کلسیمآلژینات/پلیوینیلالکل/نقره با روش الکتروریسندگی در شرایط بهینه تهیه و روی فیلم کربوکسیمتیلسلولز نشانده شد. در نهایت امکان کاربرد محصول بهعنوان پانسمان در بهبود زخم و ویژگیهای ضدباکتریایی، مورفولوژیکی و قابلیت نفوذپذیری آن نسبت به بخار آب بررسی شد.
یافتهها: فیلم CMC/Alg/PVA/Ag، نسبت به فیلم CMC نفوذپذیری کمتری به بخار آب و نسبت به نانوالیاف Alg/PVA/Ag نفوذپذیری بیشتری داشت. بیشترین حساسیت مربوط به باکتریهای گرم منفی اشریشیا کلی و کلبسیلا پنومونیه بهترتیب با قطر هالههای ۲۳ و ۲۴میلیمتر و باکتری گرم مثبت استافیلوکوکوس اورئوس و استافیلوکوکوس ساپروفیتیکوس با قطر هالههای ۲۱ و ۱۷میلیمتر برای فیلم CMC/Alg/PVA/Ag مشاهده شد. زخم با پانسمان CMC/Alg/PVA/Ag بهصورت معنیداری سرعت بهبودی بهتری نسبت به پانسمان CMC و همچنین پانسمان CMC/Ag نشان داد.
نتیجهگیری: استفاده از نانوکامپوزیت CMC/Alg/PVA/Agبهعنوان پانسمان امکانپذیر است. این پانسمان با داشتن منافذ اجازه عبور بخارات ناشی از ترشحات زخم را میدهد، نسبت به مایعات و باکتریها غیرقابل نفوذ، اما نسبت به اکسیژن و بخار آب نفوذپذیر است، حساسیتزا نبوده و سمیت و تحریک شیمیایی ایجاد نمیکند، پانسمان شفاف و امکان دیدن زخم زیرین آن به آسانی امکانپذیر است، سطح مرطوب مورد نیاز برای ترمیم زخم را فراهم میکند، به زخم نمیچسبد در نتیجه تعویض آن بدون درد و از نظر هزینه نیز مقرون به صرفه است.
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۲۵ )
چکیده
هذه المقاله فى الواقع هی ثمره و حصیله دراسه میدانیه قام بها الباحث فی منطقه خوزستان الإیرانیه، درس من خلالها اللغه المحکیه لدى عرب خوزستان، کما هى الیوم، وبحث فیها الکاتب الحدود الجغرافیه للهجه، والقبائل التی تتکلم بها. ثمَّ تطرق إلى مباحث صوتیه وصرفیه ونحویه، وأشار إلى الاقتراض اللغوی لهذه اللهجه من الفارسیه و غیرها فی إیران. والتغییرات التى طرأت علیها. مع ذکر أمثله توضیحیه لکلِّ ذلک. وکان منهج البحث فی هذه الدراسه هوالمنهج الوصفی، فقد سجَّلنا عینات متنوعه من هذه اللهجه على أشرطه الکاست، ثم درسناها واصفین جوانبها الصوتیه والصرفیه والنحویه، وقد استعنّا فی مواضع باللغه (الفصحى) لتوضیح الجوانب المشترکه بینها و بین اللهجه العامیه فی خوزستان.
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( ۲-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده
ویژگیهای رئولوژیک کنسانتره آب انجیر با مدلهای توصیف کننده به منظور درک بهتر در فرایندهای تبخیر و روند عملآوری مورد مطالعه قرار گرفت. ویژگیهای جریان برای کنسانتره با محتوای ماده جامد محلول(بریکس) °۶۵ حاوی غلظتهای مختلف پکتین از۲/۰ تا ۸/۰ درصد و محدوده دمایی ۵ تا ۶۵ درجه سانتیگراد با استفاده از روش پاسخ سطح تعیین شد. ویسکومتر چرخشی برای تعیین رفتار جریان بکار برده شد. نمونه ها در معرض سرعت برشی برنامه ریزی شده افزاینده از ۰ تا s-۱۱۰۰ در ۱۰ دقیقه قرار داده شدند. نوع جریان همه این ترکیبات به نحو رضایت بخشی با مدل هرشل – بالکلی۱ شرح داده شد و ضریب قوام (m)، شاخص رفتار جریان(n)، تنش آستانه(τ۰) ، و ویسکوزیته ظاهری(η) اندازه گیری شد. همه پارامترها به تغییرات دما و غلظت پکتین حساس بودند.
دوره ۱۱، شماره ۴۴ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده
چکیده
در این پژوهش فیلم زیست نانوکامپوزیت نشاسته- پلی وینیل الکل- نانورس به روش قالب ریزی تهیه شد و اثر پلی وینیل الکل (PVA) و نانورس (مونت موریلونیت سدیم) (MMT) بر روی ویژگیهای مورفولوژیکی و میزان زبری فیلمها مورد مطالعه قرار گرفت. در ادامه تاثیر افزودن PVA و غلظت نانورس بر روی ویژگی بازدارندگی این فیلمها در برابر رطوبت مورد بررسی قرار گرفت. تصاویر فازی بدست آمده از AFM نشان داد که MMT پخش نسبتاً مناسبی در ماتریس پلیمر نشان میدهد و آزمون XRD نیز این نتیجه را تایید کرده و نشان داد ساختار نانوکامپوزیتهای نشاسته-PVA-MMT احتمالاً از نوع اکسفولیتد میباشد. تصاویر توپوگرافی بدست آمده از AFM نشان داد، افزودن PVA، زبری فیلم نشاسته را افزایش میدهد، در حالیکه افزودن MMT باعث کاهش زبری فیلمها میشود. نتایج آزمون جذب رطوبت نشان داد که فیلم خالص نشاسته بعد از گذشت ۷۲ ساعت بالاترین میزان جذب رطوبت را نشان میدهد(۲۵/۸۶%) که با افزودن PVA و MMT این رقم به ترتیب به ۷۳/۶۹% و ۴/۴۸% کاهش مییابد. نتایج آزمون زاویه تماس نیز نتایج آزمون جذب رطوبت را تائید کرده و نتایج نشان داد که افزودن PVA به فیلم نشاسته مقدار زاویه تماس را بعد از ۶۰ ثانیه از º۰۶/۲۴% تا º۱۷/۳۱% افزایش میدهد. با افزودن MMT به فیلم زاویه تماس افزایش یافته و ازº ۱۷/۳۱ بهº ۵۵/۴۲% برای فیلم حاوی ۰% و ۷% MMT، به طور معنی داری افزایش مییابد. نتایج رنگ سنجی نشان داد که افزودن PVA تاثیری بر روی روشنایی و زردی فیلم نشاسته ندارد. در حالیکه نمونههای حاوی ۵ و ۷% MMT بهترین فیلم را از لحاظ شفافیت تولید نمودند.
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۸۸ )
چکیده
هدف: مهندسی بافت، علمی میان رشتهای است که اساس آن مبتنی بر بهکارگیری داربستهای پلیمری برای شکلگیری سهبعدی بافت است. از این داربستها بهعنوان ماتریکس خارج سلولی سنتتیک برای چسیندگی سلولها، تکثیر و تمایز سلولی استفاده میشود. مواد زیستی مورد استفاده در مهندسی بافت میبایست از ترکیب شیمیایی، ساختار فیزیکی و عملکرد زیستی مناسب برخوردار باشند. در پروژه حاضر، ترکیب کیتوزان/پلیوینیل الکل بهعنوان داربست برای ترمیم بافت عصبی انتخاب شده است.
مواد و روشها: برای تولید داربستهای کیتوزان/پلیوینیل الکل با استحکام مکانیکی و ریختشناسی مناسب در کاشت و تکثیر سلولهای عصبی U۳۷۳ از روش الکتروریسی استفاده شد. روش الکتروریسی نسبتاً ساده بوده و میتوان بهوسیله آن الیافی به فرم لایه نازک بیبافت تولید کرد. پس از آن میزان زیستسازگاری داربست با استفاده از آزمونهای زیستی و ارزیابی میزان چسبندگی سلولی مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: نتایج کسب شده نمایانگر آن هستند که نانوکامپوزیت کیتوزان/پلیوینیل الکل با نسبت ۸٥/١٥ ضمن تأمین ریختشناسی و استحکام مکانیکی لازم، امکان رشد سلولهای عصبی U۳۷۳ به فضای درونی ماده زیستی و جایگزینی آنها را در طول زمان و بهصورت کنترل شده فراهم میکند. بدین ترتیب شرایط لازم برای رشد و توسعه سلولی و همچنین جدا شدن از بافت رشد یافته فراهم میشود.
نتیجهگیری: با استفاده از نانوکامپوزیت کیتوزان/پلیوینیل الکل به دلیل زیستسازگاری مناسب و عدم سمیت، امکان رشد سلولهای U۳۷۳ و اتصال مناسب آنها به نانوکامپوزیت برای ترمیم آسیب وارده به اعصاب محیطی فراهم میشود.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۸۸ )
چکیده
هدف: امروزه با پیشرفتهای فراوانی که در زمینه مهندسی بافت عصبی حاصل شده است، لزوم بهکارگیری روشهای نوین برای ساخت و بهکارگیری موادی با ساختارهای ترکیبی میتواند گامی مهم در راستای ترمیم ضایعات سیستم عصبی بهشمار آید. در این مطالعه، نانوکامپوزیتهای کیتوزان/پلیوینیل الکل- نانولولههای کربنی بهعنوان داربست انتخاب شد.
مواد و روشها: برای تولید داربستهای کیتوزان/پلیوینیل الکل- نانولولههای کربنی با ساختار و ریختشناسی مناسب از روش الکتروریسی استفاده شد. از طیفسنجی رامان و میکروسکوپ الکترونی روبشی برای تعیین ساختار شیمیایی و فیزیکی داربستهای الکتروریسی شده استفاده شد. سپس میزان زیستسازگاری داربستها توسط آزمونهای زیستی MTT و قرمز خنثی بررسی شد.
نتایج: نتایج کسب شده بیانگر آن است که نانوکامپوزیتهای کیتوزان/پلیوینیل الکل- نانولولههای کربنی دارای خصوصیات ساختاری و ریختی مناسب برای رشد سلولهای طبیعی مشتق از مغز انسان است. به دلیل زیستسازگاری مناسب داربست، سلولها قادرند با حفظ ساختار طبیعی خود بهخوبی روی داربست رشد کرده و از شرایط مطلوبی برخوردار باشند.
نتیجهگیری: نانوکامپوزیتهای کیتوزان/پلیوینیل الکل- نانولولههای کربنی به دلیل زیستسازگاری و خواص ساختاری مناسب، امکان رشد سلولهای عصبی طبیعی مشتق از مغز انسان را فراهم میکند.
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده به منظور بهبود ویژگی های ساختار ذرات آلژینات کلسیم تهیه شده با فرایند الکترواسپری جهت به تعویق اندازی نرخ تورم و رهش از آنها، از دو بسپار پلی وینیل الکل و پلی وینیل پیرولیدون به همراه فرایند انجماد- رفع انجماد در تولید میکروذرات استفاده شد و ساختار میکروهیدروژل ها با اعمال دو سیکل انجماد و رفع انجماد تقویت گردید. ذرات حاصله فاقد هرگونه تورم در اسید هیدروکلریدریک (۲/۱pH=) بودند. تورم ذرات در بافر فسفات (۴/۷pH=) مشخص کننده اثر قابل توجه افزودن پلی وینیل الکل و پلی وینیل پیرولیدون به همراه فرایند انجماد-رفع انجماد در به تعویق اندازی تورم ذرات بود. تورم ذرات حاصل از خشک کردن انجمادی آلژینات کلسیم پس از گذشت ۸ ساعت در دمای ۳۷ درجه سانتی گراد ۶۵/۲۴۴ درصد و تورم ذرات بهبود یافته با پلی وینیل الکل و پلی وینیل پیرولیدون تحت فرایند انجماد-رفع انجماد ۳۴/۱۲۶ درصد و تحت خشک شدن انجمادی ۱۵/۱۵۲ درصد برآورد گردید. نتایج رهش کافئین به عنوان ترکیب مدل در محیط های مذکور بیانگر به تعویق افتادن رهش در حضور پلی وینیل الکل و پلی وینیل پیرولیدون به ویژه بعد از فرایند انجماد-رفع انجماد می باشد. طیف های حاصل از FTIR نشان دهنده ریزپوشانی فیزیکی کافئین در ذرات بودند. نتایج این مطالعه نشان داد که میکروذرات آلژینات کلسیم تقویت شده با اتصالات فیزیکی ناشی از انجماد-رفع انجماد پلی وینیل الکل می توانند قابلیت کاربرد هرچه بهتر در ریزپوشانی و بهبود ویژگی های تورم ذرات و رهش ترکیبات زیست فعال و غذا داروها، با عدم به کارگیری اتصال دهنده های عرضی شیمیایی را ایجاد نماید.
دوره ۱۴، شماره ۶۹ - ( ۸-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
هیدروژلها مواد پلیمری با ساختار شبکهای هستند و قابلیت تورم و جذب آب بالایی دارند که این پلیمرها توانایی جذب مواد شیمیایی و نیز آلاینده های گوناگون را دارند. یکی از هیدروژل های معروف پلی وینیل الکل (PVA) می باشد که یک پلی هیدروکسی است که بیشترین کاربرد را در حذف و اندازه گیری آلاینده های آلی و جامد در محیط های مختلف دارد. در این تحقیق از ویژگی جذبی پلی وینیل الکل برای کاهش کدورت و افزایش شفافیت و رنگ آب میوه خرما استفاده شده است. پلی وینیل الکل با غلظت ۵/۰ گرم در لیتر تهیه شده و با حجم های ۵، ۱۵ و ۳۰ میلی لیتری به نمونه های آب میوه خرما با حجم ۲۵۰ میلی لیتر اضافه گردید. از طرح آماری مرکب مرکزی برای بررسی تاثیر سه فاکتور حجم پلی وینیل الکل، دمای عملکرد جاذب و مدت زمان برهمکنش جاذب با آب میوه خرما بر روی میزان کاهش کدورت و افزایش رنگ و شفافیت استفاده شد. از روش رویه سطح پاسخ نیز جهت بدست آوردن شرایط بهینه استفاده گردید. نتایج بدست آمده نشان دادند که پلی وینیل الکل توانایی کاهش کدورت و افزایش رنگ و شفافیت آب میوه خرما را دارد و می توان از این هیدروژل جهت تهیه آب میوه خرما با کیفیت مطلوب قابل ارائه به بازار استفاده کرد. حجم ۵ میلی لیتری پلی وینیل الکل، زمان تیمار ۳۴ دقیقه و دمای ۴۰ درجه سانتی گراد بهترین شرایط لازم جهت کاهش کدورت و افزایش رنگ و شفافیت آب میوه خرما را نشان دادند.
دوره ۱۴، شماره ۷۰ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
مخمرها و کپکها از مهمترین عوامل فساد مواد غذایی اسیدی میباشند. در مطالعات مختلفی خواص ضد میکروبی چای سبز به عنوان یک ترکیب طبیعی به اثبات رسیده است. در این پژوهش هدف بررسی فعالیت ضد مخمری عصاره هیدروالکلی چای سبز در محیط کشت و شیر استریل بود. برای این منظور میزان فنل کل و فلاوونوئید به روش رنگ سنجی ارزیابی شد. فعالیت ضد مخمری عصاره هیدروالکلی چای سبز به روش چاهک و دیسک دیفوزیون علیه ساکارومایسس سرویزیه، کلویورومایسسمارکسیانوس و رودوتورولا گلوتنیس انجام شد. حداقل غلظت بازدارندگی و حداقل غلظت کشندگی عصاره هیدروالکلی چای سبز نیز به روش میکرودایلوشن (ریز رقت در محیط مایع) در محیط کشت و ماکرودایلوشن(رقت سازی در محیط مایع) در شیر استریل بررسی شد. حداقل غلظت بازدارندگی عصاره هیدروالکلی چای سبز در برابر ساکارومایسس سرویزیه، کلویورومایسسمارکسیانوس و رودوتورولا گلوتنیس به روش میکرودایلوشن در محیط کشت به ترتیب ۵/۱۲و ۲۵ میلیگرم بر میلیلیتر علاوه برآن در روش ماکرودایلوشن در شیر استریل نیز به ترتیب ۵/۱۲ ،۲۵/۶ و ۲۵ میلیگرم بر میلیلیتر بدست آمد. مقاومترین مخمر به عصاره هیدروالکلی چای سبز کلویورومایسسمارکسیانوس تشخیص داده شد. با توجه تاثیر مثبت عصاره چای سبز علیه مخمرهای مورد آزمون میتوان استفاده عصاره چای سبز را به عنوان ترکیب ضد میکروبی طبیعی در صنعت غذا پیشنهاد کرد به شرط اینکه در خصوص رفع مشکل بدطعمی از مقادیر کمتر ویا روش های توام استفاده کرد.
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
نظام عاطفی ازجمله گفتمانهایی است که در چارچوب الگوی نشانه ـ معناشناسی مورد بررسی قرار میگیرد. در این نظام، جریان تولید معنی با شرایط ادراکیحسی شوشگر پیوند میخورد و نشانه ـ معناها به گونههای پویا، متکثر و چندبعدی تبدیل میشوند که با کنترل نظامی خاص و طی یک فرایند گفتمانی بروز مییابند. در این راستا هدف از انجام پژوهش حاضر آن است که بر مبنای روش نشانه معناشناسی گفتمانی ضمن تبیین فرایند عاطفی داستان «اللص و الکلاب»، نقش این فرایند در نوع حضور شوشگر و تحول شرایط گفتمانی شرح داده شود. یافتههای پژوهش نشان میدهد نظام عاطفی این داستان مبتنی بر شوش است. احساسات و شوشهای حاکم بر رمان که خشم و ناامیدی از برجستهترین آن بهشمار میرود، طی جریانی معنادار، نظام عاطفی گفتمان را ایجاد کردهاند. وقوع دو رخداد غیرمنتظره، یعنی خیانت نزدیکان و شکست در انتقام از خیانتکاران، منجر به آن شده که در باورها و عواطف شوشگر تغییراتی صورت گیرد. با تغییر حالات عاطفی سوژه، در ارزشهای حاکم بر متن نیز دگرگونیهای اساسی ایجاد شده است. در بخشهای آغازین روایت، عاطفۀ خشم ضمن آنکه حضور مستمر و پویای شوشگر را درپی داشته، موجب شکلگیری ارزش انتقام در گفتمان شده است و در بخشهای پایانی، احساس ناامیدی سبب گوشهنشینی و غیاب گفتهپرداز از صحنۀ رویدادها شده و کارکرد ارزشی متن را از انتقام به تسلیم و ناتوانی تبدیل کرده است.