۴۰ نتیجه برای جداسازی
مریم السادات میرباقری، ایرج نحوی، گیتی امتیازی، فرشاد درویشی،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده
اسید سیتریک یکی از محصولات صنعتی است که در صنایع غذایی، داروسازی، آرایشی و شیمیایی کاربرد فراوان دارد. اگر چه تا سال ۱۹۶۵ آسپرژیلوس نایجر تنها سویه تولید کننده اسید سیتریک بود اما از آن زمان مشخص شد، مخمرها نیز کاندید مناسبی برای تولید اسید سیتریک هستند، زیرا مخمر¬ها بر روی انواع سوبستراهای ارزان¬ قیمت و قابل دسترس از جمله هیدروکربن¬ها و ترکیبات نفتی رشد می کنند و حساسیت کمی به یون¬های فلزات موجود در مواد اولیه خام دارند. در این تحقیق مخمر¬های تولید کننده اسید سیتریک جداسازی شدند. بعد از نمونه گیری از صنایع غذایی مختلف همچون گوشت و لبنیات و ... از کارخانجات اصفهان، جداسازی بیش از ۳۴۰ سویه مخمر بر روی محیط¬های اختصاصی صورت گرفت و پس از غربالگری اولیه در نهایت ۱۲ سویه انتخاب شدند. در محیط تولید اسید سیتریک میزان تولید با روش رنگ سنجی و با استفاده از کیت، طی ۱۹۲ ساعت بررسی شد. یکی از سویه های جدا شده از گوشت مرغ با تولید ۵/۵۵ گرم در لیتر بعد از ۱۴۴ ساعت از زمان تلقیح بیشترین بازده تولید را داشت که از بهترین سویه¬های وحشی شناخته شده تا به امروز برای تولید اسید سیتریک است. با بررسی تست¬های بیوشیمیایی و مولکولی این مخمر یک سویه از مخمر یاروویا لیپولیتیکا شناسایی شد و دربانک ژنی با شماره HM۰۱۱۰۴۸ به ثبت رسید.
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
در این مطالعه به بررسی غشاهای شبکه ترکیبی سه جزئی متشکل از Pebax®۱۶۵۷، PEG۲۰۰ و چارچوب های MIL-۵۳(Al) در جداسازی گاز CO۲ پرداخته شد و اثرات ناشی از درصدهای وزنی متفاوت PEG-۲۰۰ و MIL-۵۳(Al) در شبکه پلیمر Pebax بر ساختار، تراوایی گاز و انتخابپذیری غشاها مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی ساختاری، میزان بلورینگی و خواص حرارتی غشاهای ساخته شده، به ترتیب از میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM)، آزمون گرماسنجی روبشی تفاضلی (DSC) و آزمون گرماوزن سنجی (TGA) استفاده شد. همچنین آزمون طیف سنجی مادون قرمز (FTIR) جهت بررسی پیوندهای ایجاد شده در ساختار غشاها مورد استفاده قرار گرفت. در تصاویر میکروسکوپی، پخش مناسب ذرات در شبکه پلیمر و سطح یکپارچه غشاها قابل رویت بوده که نشان از ساختاری مناسب و تا حد امکان عاری از عیوب می باشد. نتایج آزمونهای حرارتی حاکی از افزایش بلورینگی و دمای گذر شیشهای در ازای افزودن ذرات MIL-۵۳ بوده است. تراوایی گازهای خالص دیاکسید کربن و متان در دمای °C۳۰ و در محدوده فشاری ۲ تا bar ۱۰در غشاهای Pebax خالص، Pebax/PEG و Pebax/PEG/MOF مورد اندازهگیری قرار گرفت. نتایج گازتراوایی نشان داد، در فشار bar ۱۰، تراوایی گاز دیاکسید کربن از barrer ۶/۱۳۳ در غشای خالص به barrer ۷/۳۱۱ (به میزان ۱۳۴%) در غشای حاوی ۱۰ درصد وزنی MIL-۵۳ افزایش یافت.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
تراوایی و انتخابپذیری دو عامل مهم در استفاده از غشاهای پلیمری در فرآیندهای جداسازی گاز هستند. لذا امروزه اصلاح و بهبود غشاها جهت افزایش این دو پارامتر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش به منظور بهبود عملکرد غشاهای پلیمری، به سنتز غشاهای مرکب دو جزیی متشکل از Pebax®۱۶۵۷ و PVA در جداسازی گاز CO۲ پرداخته شد و اثرات ناشی از درصدهای وزنی متفاوت PVA در شبکه پلیمر Pebax بر ساختار، مورفولوژِی و خواص گاز تراوایی غشاهای حاصله مورد ارزیابی قرار گرفت. تغییر در پیوندهای شیمیایی، میزان بلورینگی و مورفولوژی سطح مقطع غشاها به ترتیب به وسیله طیف سنجی مادون قرمز(FTIR)، میکروسکوپ الکترونی پویشی گسیل میدانی(FESEM) و آزمون گرماسنجی روبشی تفاضلی(DSC) بررسی شد. نتایج آزمون حرارتی حاکی از افزایش بلورینگی و دمای انتقال شیشهای در ازای افزودن ۵ الی ۱۵ درصد وزنی PVA بوده است. اما با افزایش محتوی PVA به ۲۰درصد وزنی، بلورینگی کاهش یافت. تصاویر میکروسکوپی برای غشا Pebax خالص یک سطح مقطع یکنواخت و عاری از هرگونه عیب و نقص را نشان داده است اما با افزودن PVA، شیارها و ساختارهای غارگونهای در سطح مقطع غشاهای مرکب مشاهده شد. عملکرد غشاها در جداسازی CO۲/N۲ غشاها با استفاده از سامانه حجم ثابت در دمای°C ۳۰ و فشار خوراک ۲، ۶ وbar۱۰ اندازهگیری شد. نتایج به دست آمده نشان داد که تراوایی CO۲ در غشاهای مرکب با افزایش محتوی PVA در غشا Pebax بهبود یافت. به طوری که بهترین تراواییCO۲ برابر با Barrer ۲۰۴,۶۴ بوده است که در فشار bar ۱۰ و توسط غشای Pebax/PVA (۲۰ wt.%) حاصل شد. علاوه بر این غشای مرکب حاوی ۱۵ درصد وزنی PVA بیشترین گزینش پذیری CO۲/N۲ را با مقدار ۱۰۰,۲۱ و در فشار bar ۱۰ و دمای °C۳۰ نشان داد.
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
در چند سال اخیر بهدلیل افزایش گازهای گلخانهای در جو کرهی زمین، مشکلات زیست محیطی فراوانی ایجاد شده است. در دهه گذشته، غشاهای شبکهآمیخته بهدلیل توانایی مناسب در جداسازی گازهای قطبی از غیرقطبی، بسیار مورد توجه قرار گرفته شده است. در این پژوهش غشای شبکه آمیختهی دو جزئی جدید با افزودن نانوذرهی اکسید آهن نیکل روی به شبکه پلیمری پباکس تهیه شد تا در کنار ویژگیهای منحصر بفرد این کوپلیمر مانند مقاومت مکانیکی بالا و تراوایی مناسب گازی، از ویژگیهای نانوذرهی مذکور مانند تراوایی و گزینشپذیری قابلتوجه و پایداری مکانیکی و گرمایی مناسب آن استفاده شود. آزمون تراوایی گازی بر روی غشاهای پلیمری خالص و شبکه آمیختهی دوجزئی در دمای ۳۵ درجهی سانتیگراد و فشارهای ۲ تا ۱۰ بار انجام شد. همچنین غشاهای ساختهشده با آزمونهای FESEM، FTIR-ATR، DSC و XRD مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که در غشای بهینه حاوی ۱ درصد وزنی نانوذره در بستر پلیمر، مقدار تراوایی گاز CO۲ نسبت به غشای پلیمری خالص در فشار ۱۰ بار، بیش از ۱۲۸ درصد بهبود یافت و به حدود ۲۷۸ بارر رسید و این در حالی بود که گزینش پذیریهای CO۲/CH۴ و CO۲/N۲ نیز به ترتیب ۱۷۵ و ۱۸۳ درصد بهبود پیدا کردند. دلیل اصلی این بهبود، حضور اتمهای آهن، نیکل و روی در نانوذرهی بهکار گرفته شده بود که موجب ایجاد برهمکنش بهتر غشای ساختهشده با گاز CO۲ گردید. همچنین بهدلیل وجود بخشهای CO۲ دوست در ساختار پلیمر پباکس، تراوایی CO۲ در مقایسه با گازهای N۲ و CH۴، بسیار بیشتر میشود.
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده
در سالهای اخیر، بهدلیل هزینه بالا و مصرف زیاد انرژی در روشهای تقطیر برودتی و جذب سطحی، تلاشهای بسیاری در راستای بهبود عملکرد غشاهای پلیمری در جداسازی اکسیژن- نیتروژن صورت گرفته است. همچنان افزایش عملکرد این دسته از غشاها برای کاربردهای صنعتی ضروری است.
در این پژوهش، غشاهای زمینهمخلوط مغناطیسی جدید با استفاده از پلیسولفون بهعنوان زمینه اصلی غشا و ذرات مغناطیسی نئودیمیم برای جداسازی اکسیژن- نیتروژن ساخته شدند. غشاهای زمینهمخلوط مغناطیسی در حضور میدان مغناطیسی بهمنظور جلوگیری از تهنشینی ذرات و پراکندگی مناسب ذرات در زمینه پلیمر ساخته شدند. اثر مقادیر مختلف ذرات نئودیمیم بر ساختار غشاها، خواص مغناطیسی و پایداری حرارتی غشاها با آزمونهای میکروسکوپی الکترونی پویشی، مغناطیسسنجی نمونه ارتعاشی و گرماوزنسنجی مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین برای بررسی عملکرد غشاهای ساخته شده در حضور میدانهای مغناطیسی مختلف، ماژول جداسازی مغناطیسی جدیدی طراحی و ساخته شد.
نتایج بهدستآمده نشان دادند که تراوایی گازهای اکسیژن و نیتروژن با افزودن ذرات مغناطیسی نئودیمیم صرفنظر از میزان مقدار میدان مغناطیسی اعمالی حین فرایند جداسازی بهدلیل برهمخوردن تراکم زنجیرهای پلیمر و ازدیاد حجم آزاد پلیمر، روند افزایشی داشته است. تراوایی گازهای اکسیژن و نیتروژن در غشاهای زمینهمخلوط حاوی ۵ درصد وزنی نئودیمیم در غیاب میدان مغناطیسی بهترتیب ۱۸۲% و ۴۴۳% نسبت به غشاهای خالص پلیسولفون افزایش یافت. همچنین، تراوایی و گزینشپذیری جفتهای گازی مذکور مورد مطالعه با اعمال میدان مغناطیسی طی فرایند جداسازی، افزایش یافت. با افزایش میدان مغناطیسی از ۰ به ۵۷۰ میلی تسلا، گزینشپذیری غشاهای زمینهمخلوط حاوی ۵ درصد وزنی نئودیمیم از ۷۳/۲ به ۷۷/۳ افزایش یافت. براساس نتایج، افزودن ذرات نئودیمیم و همچنین استفاده از میدان مغناطیسی در طول فرایند ساخت و بررسی عملکرد غشا میتواند روشی مؤثر برای بهبود عملکرد غشا محسوب شود.
نرجس رمضانی پور، ارسطو بدوئی، عبدالحمید نمکی شوشتری، زهرا کرمی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده
آمیدها، ترکیباتی سمی، جهشزا و سرطانزا هستند. باکتریهای مولد آمیداز با تجزیه زیستی این ترکیبات، موجب حذف یا تبدیل آنها از محیط زیست میشوند. مطالعه حاضر با هدف بررسی پتانسیل هیدرولیز بنزآمید توسط سویههای بومی آکروموباکتر جدا شده از فاضلاب شهر کرمان انجام گردید. جداسازی باکتریهای هیدرولیز کننده بنزآمید با نمونهگیری از فاضلاب شهر کرمان و استفاده از روش غنیسازی در محیط MM۱ با یک درصد بنزآمید و در حضور شناساگر برموتیمول بلو انتخاب شدند. در مجموع ۷ سویه باکتریایی هیدرولیز کننده بنزآمید جداسازی گردید. از این بین، ۲ سویه به نامهای AB۳۷ و FA۱ با پتانسیل هیدرولیز بنزآمید، به عنوان سویههای برتر شناخته شدند. در فرآیند بهینهسازی محیط تولید آنزیم، مشخص گردید که گلوکز، پپتون، کلسیم و ۰/۷ pH تولید آنزیم را در دو سویه افزایش میدهند. گلوکز ۳ برابر و کلسیم ۶/۲ برابر میزان تولید آنزیم در سویه FA۱ را افزایش دادهاند. پتانسیل هیدرولیز بنزآمید نشان داد که سویه AB۳۷ در زمان ۱۵ ساعت بیشترین هیدرولیز بنزآمید و آمونیاک تولیدی را به میزان ۷۹/۱ و ۲۶/۱ میلیمولار در غلظتهای ۲ و ۵ میلیمولار بنزآمید دارد. با استفاده از روشهای بیوشیمیایی و تعیین توالی ژن ۱۶S rRNA باکتریهای جداسازی شده به عنوان آکروموباکتر زایلوکسیدان و آکروموباکتر اسپانیوس شناسایی گردید. نتایج این پژوهش نشان داد که سویههای جداسازی شده فعالیت قابل توجهی را در هیدرولیز بنزآمید دارند. بنابراین ارزیابی پتانسیل آنزیمی و کاربردی این سویهها به منظور هیدرولیز بنزآمید از فاضلاب شهری، صنایع و پساب کشاورزی پیشنهاد میگردد.
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
در سالهای اخیر جداسازی هوا با استفاده از غشا بهعنوان یک فناوری مقرونبهصرفه برای تولید جریانهای نسبتاً خالص نیتروژن و اکسیژن مورد توجه زیادی قرار گرفته است. نتایج مطالعات نشان میدهد که طراحی و ساخت پلیمرهای جدید با ساختار مطلوب برای صنعتی شدن فناوری غشاهای پلیمری در زمینه جداسازی اکسیژن از نیتروژن امری بسیار مهم تلقی میشود. نتایج بدست آمده از کارهای تحقیقاتی مختلف نشان میدهند که غشاهای پلیمری ساخته شده بر پایه پلیایمیدهای آروماتیک و پلیمرهای ذاتاً میکرومتخلخل (PIMs) بهعلت گزینشپذیری بالا، خواص مکانیکی، حرارتی و شیمیایی مناسب و نیز بهرهمندی از ساختارهای متفاوت ناشی از استخلافهای پلیمری گزینه مناسبی جهت جداسازی اکسیژن و نیتروژن میباشند. از سوی دیگر، فرایند اصلاح غشا نیز میتواند مقاومت مکانیکی، شیمیایی و گزینشپذیری غشاها را تا حد زیادی افزایش داده و روشی مؤثر در جهت بهبود عملکرد جداسازی اکسیژن از نیتروژن باشد. نتایج بدست آمده حاکی از این است که ساخت غشاهای آمیزه پلیمری گزینشپذیری و تراوایی غشاها را افزایش داده، همچنین ایجاد اتصالات عرضی نیز در اغلب موارد موجب افزایش گزینشپذیری غشاها شده است. در این میان غشاهای غربال مولکولی کربنی که توسط تجزیه حرارتی ماده اولیه پلیمری در شرایط کنترل شده دمایی و فشاری ساخته میشوند، بهدلیل داشتن خواصی نظیر گزینشپذیری و تراوایی بالا، پایداری در محیطهای خورنده و قابلیت کاربرد در دماهای بالا مورد گزینه مناسبی برای جداسازی اکسیژن و نیتروژن محسوب میشوند. همچنین با دقت در نتایج بدست آمده از کارهای تحقیقاتی مختلف میتوان دریافت که استفاده از نیروی محرکه و ذرات مغناطیسی در پلیمر بهبود همزمان تراوایی و گزینشپذیری غشاها را در پی دارد. بطوریکه پیشبینی میشود این روش در بهبود عملکرد غشاهای پلیمری در زمینه جداسازی اکسیژن و نیتروژن یکی از روشهای کارآمد باشد.
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده
فرضیه: یکی از روش های بهبود غشاهای ماتریس مخلوط نانوکامپوزیتی استفاده از نانوذرات و ترکیبات حاوی گروه های عاملی هیدروکسیل و کربوکسیل است که می تواند انتخابی مناسب برای کمک به نفوذ بیشتر گاز CO۲ باشد. در پژوهش حاضر، گزینش پذیری و نفوذ پذیری ماتریس پلی اتر بلوک آمید/پلی وینیل الکل (Pebax/PVA) با بارگذاری نانوذره اکسید منیزیم (MgO) بررسی شد. طبق مطالعات پیشین حضور MgO در ماتریس Pebax/PVA می تواند با ایجاد فضای بین مولکولی، نفوذپذیری CO۲ را افزایش دهد.
روش ها: در این پژوهش، غشای نانوکامپوزیتی پلی اتر بلوک آمید/پلی وینیل الکل (Pebax/PVA) با نسبت وزنی ۸۰ به ۲۰ حاوی ۱۰% نانوذره اکسید منیزیم (MgO) به روش ریخته گری محلول ساخته شد. عملکرد نانوکامپوزیت Pebax/PVA/MgO به منظور جداسازی گازهای CH۴و CO۲ با آزمون های مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: مشخصه یابی غشاهای ساخته شده به وسیله آزمون های تبدیل فوریه مادون قرمز (FTIR)، پراش پرتو ایکس (XRD) و میکروسکوپ الکترونی روبشی گسیل میدانی (FESEM) مورد بحث قرار گرفت. تصاویرFESEM نشان داد زبری سطح با افزودن نانوذرات افزایش یافته و نانوذرات به خوبی در ماتریس پلیمری پراکنده شده اند.تجزیه و تحلیل نتایج XRD نشان داد که نانوذره MgO برهمکنش بیشتری با زنجیره های PVA نسبت به زنجیره های Pebax دارد. پارامترهای مختلفی شامل محتوای پلی وینیل الکل و محتوای نانوذره MgO، فشار و دما به عنوان متغیرهای مستقل انتخاب و اثرات آنها بر نفوذ پذیری گازهای CH۴ و CO۲ مطالعه شد. میزان نفوذپذیری غشاهای ساخته شده مورد بررسی قرار گرفت. براساس نتایج دریافتی میزان نفوذپذیری گازهای CH۴ و CO۲ با افزودن MgO به طور قابل توجهی افزایش می یابد.
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
موضوع تحقیق: نفوذپذیری و گزینشپذیری بالا دو عامل مهم غشاهای جداسازی گاز به شمار میروند. برای دستیابی به چنین پارامترهایی غشاهای جداسازی گاز را میتوان از لحاظ نوع پلیمر استفاده شده، نسبت مواد و ساختار اصلاح کرد. به همین منظور، در این پژوهش به بهبود عملکرد غشاهای لایه نازک کامپوزیتی (TFC) کیتوسان- اسید گالیک/پلیسولفون در جداسازی گاز CO۲ پرداخته شده است.
روش تحقیق: برای تهیه غشاهای TFC کیتوسان-اسید گالیک /پلیسولفون، لایه ای نازک در مقیاس نانومتری از کیتوسان-اسید گالیک روی لایه پشتیبان پلی سولفون (PSF) تشکیل شد. سپس، غشاهای لایه نازک کامپوزیتی کیتوسان-اسید گالیک با نسبت های جرمی مختلف (کیتوسان : اسید گالیک برابر با ۱:۱، ۲:۱ و۱:۲) ساخته شدند. از روشهای مختلفی نظیر تبدیل فوریه فروسرخ (FTIR)، میکروسکوپی الکترونی پویشی گسیل میدانی (FESEM) و طیف سنجی فوتوالکترونی پرتوی ایکس (XPS) به همراه آزمون گاز تراوایی برای جداسازیهای CO۲/CH۴ و CO۲/N۲ برای بررسی ساختار و عملکرد غشاهای TFC بهره گرفته شد.
نتایج اصلی: بررسی ساختار شیمیایی غشاهای سنتز شده نشان دهنده ی تشکیل موفقیت آمیز زنجیره های کیتوسان-اسید گالیک در سطح PSF بود. تصاویر میکروسکوپی غشاهای سنتز شده نشان داد که لایه نازک متراکمی از کیتوسان-اسید گالیک به صورت یکنواخت بر روی لایهی پشتیبان PSF تشکیل شد. حداکثر جداسازی CO۲ با نسبت جرمی (۱:۲) کیتوسان-اسیدگالیک بدست آمد. افزایش کسر جرمی اسید گالیک در لایهی انتخابپذیر غشای لایه نازک کامپوزیتی (۱:۲) منجر به افزایش نفوذپذیری CO۲ نسبت به دو غشای لایه نازک کامپوزیتی (۱:۱) و (۲:۱) از ۲/۳۴۷ و ۴/۲۹۴ به GPU ۱/۴۱۱ شد. علاوه بر این، تراوایی هر یک از گازهای CH۴ و N۲ از طریق غشای لایه نازک کامپوزیتی (۱:۲) به ترتیب ۶/۲۴ و GPU ۲/۱۹ به دست آمد. همچنین، محاسبات گزینش پذیری گازها حاکی از افزایش گزینش پذیری CO۲/CH۴ و CO۲/N۲ از ۸۴/۱۳ و ۱۶۵/۱۷ در غشای لایه نازک کامپوزیتی (۱:۱) و ۶۸/۹ و ۹۶/۱۲ در غشا لایه نازک کامپوزیتی (۲:۱) به ۷۱/۱۶ و ۴۱/۲۱ در غشا لایه نازک کامپوزیتی (۱:۲) بوده است. نتایج حاصل نشان داد که عملکرد غشای لایه نازک کیتوسان_اسید گالیک که برای نخستین بار در جداسازی CO۲ مورد استفاده قرار گرفت، قابل قبول بوده است.
ایمان یوسفیجوان، فائزه قراری،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: تنش اسمزی از قبیل خشکی، شوری و سرما، یکی از مهمترین تنشها است. هدف پژوهش حاضر جداسازی و بررسی ژنهای AREB و MPK۲ بهمنظور مطالعه مقاومت به خشکی گیاه گوجهفرنگی بود.
مواد و روشها: در پژوهش تجربی حاضر، بذرهای دو رقم گوجهفرنگی ردکلود (Red Cloud) و پتوپراید (Peto Pride) (بهترتیب مقاوم و حساس به خشکی) در سطوح تیمار خشکی شامل ۲- و ۴-مگاپاسکال کشت داده شدند. آزمایش در قالب طرح آماری بلوک کامل تصادفی با سه تکرار و نمونهبرداری برای محاسبه شاخص بیوشیمیایی اسیدتیوباربیتوریک (TBARM) در مورد هر تیمار در سه تکرار انجام شد. نمونهبرداری تصادفی و تکراردار برای انجام مطالعات مولکولی و بررسی میزان بیان ژنها نیز صورت گرفت. ژنهای AREB۱ و MPK۲ با کمک منابع بیوانفورماتیک و آغازگرهای اختصاصی، ساخت cDNA، واکنش زنجیرهای پلیمراز، الکتروفورز و استخراج بررسی شدند. آزمون آماری آنالیز واریانس و نرمافزار SPSS ۱۵ به کار رفتند.
یافتهها: با افزایش میزان تنش خشکی، اغلب صفات مورفولوژیک، افت قابل توجهی داشتند اما شاخص اکسیداسیون سلولی با افزایش میزان تنش افزایش چشمگیری نشان داد، بهطوری که میزان TBARM افزایش یافت. بیان ژن AREB۱ نسبت به بیان ژن MPK۲ بیشتر بود. درصد تشابه بین توالیهای پروتئینی LeAREB و کیناز ۲ در گوجهفرنگی رقم مقاوم ۳۱% به دست آمد.
نتیجهگیری: با افزایش میزان تنش خشکی، اغلب صفات مورفولوژیک، افت قابل توجهی دارند اما شاخص اکسیداسیون سلولی با افزایش میزان تنش، افزایش چشمگیری نشان میدهد. ژن مقاوم به تنش خشکی AREB۱ تحت تاثیر تنشهای زیستی خشکی القا بیشتر میشود، در حالی که بیان ژن MPK۲ تفاوت زیادی نشان نمیدهد.
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده
چکیده
داروهای ضد بیماریهای قارچی کاربرد وسیعی در درمان ضایعات قارچی دامها دارند. ترکیبات خانواده ایمیدازول از مهمترین این ترکیبات هستند که می توانند از طریق تماس موضعی با پستان دام یاجذب پوستی وارد شیر و زنجیره غذایی انسان شوند و با مهار سنتز استروئیدها در بدن انسان و یا بروز آثار گوارشی ناخواسته اثرات سویی در ایمنی و سلامت شیر برجای گذارند.
در این تحقیق جداسازی و شناسایی باقیمانده داروهای ضد قارچ از خانواده ایمیدازول در تعداد ۶۰ نمونه شیرپاستوریزه از واحد های لبنی با تولید بالا پس از معتبر سازی روش، مورد آزمون قرار گرفت. به این منظور از تکنیک میکرو استخراج مایع- مایع پخشی و دستگاه کروماتوگراف گازی به منظور آنالیز ۲ ترکیب ایمیدازولی استفاده شد.در شرایط بهینه استخراج، فاکتور تغلیظ بالا (۲۵۰- ۲۵ برابر) و حد تشخیصmg/ml ۰۱/۰ بهدست آمد. نتایج آزمایشگاهی نشان دادند که منحنیهای کالیبراسیون گونههای تجزیهای موردنظر در محدوه mg/ml ۱- ۰۱/۰ خطی است. درصد انحراف معیار نسبی که نشان دهنده تکرارپذیری قابل قبول روش است، برای کتوکونازول ۸/۶ – ۲/۱ و برای کلوتریمازول ۳/۵ – ۳/۰ بهدست آمد. درصد بازیابی برای داروی کتوکونازول ۹/۹۵% و کلوتریمازول ۷۸/۱۰۱ % به دست آمد که نشاندهنده کارآمد بودن روش است.
آنالیز انجام شده روی ۶۰ نمونه شیر پاستوریزه در ماههای مختلف سال ،آلودگی به ترکیبات کتوکونازول و کلوتریمازول در شیر را با حد تشخیص (۰۱/۰ میکروگرم بر میلی لیتر) نشان نداد.
نتایج آزمایشات انجام شده نشان می دهد باقیمانده داروهای ضد قارچ کتوکونازول وکلوتریمازول در نمونه های شیر پاستوریزه ۱۰ کارخانه بزرگ تولید کننده شیر پاستوریزه از حد تشخیص این روش آنالیز کمتر بوده و باقیمانده این ترکیبات ضد قارچ در نمونه های مورد مطالعه بعنوان یک آلاینده شیمیایی مخاطره آمیز مطرح نمی باشد.
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده
در این تحقیق جداسازی ریزسازواره های تولید کننده سلولاز از خاک درختان انار، انگور، خرمالو و گردو صورت پذیرفت. در این بین خاک درخت خرمالو به دلیل دارا بودن تعداد قارچ های سلولولیتیک بیشتر، انتخاب گردید. تعداد ٧ نوع کپک از این خاک جداسازی گردید که ٣ مورد از این کپک ها دارای فعالیت سلولازی مناسبتری نسبت به بقیه بودند. این سه قارچ که با روش ۱۸srRNA تعیین هویت شدند به ترتیب فعالیت سلولازی Aspergillus niger MZM ۸۹-a۲، Penicillium decumbens ZHE ۸۹-p۳، Penicillium decumbens MMH ۸۹-p۱ می باشند. میزان فعالیت سلولازی این قارچ ها به ترتیب بدین قرار می باشد (U/g) : FPA ١٦٧١/٣، ۵٧۴٠/٣، ١٨١۲/٣ و Avicelase٦٦٠۵/١، ٣٨٦٩/٣ ، ١۴۵١/١ و CMCase ٩۵۰/۲، ۲٦۴۴۰/٠، ۴٦٠۴/٠. همچنین Response surface methodology (RSM) جهت ارزیابی اثر عوامل مختلف مانند محتوای رطوبتی٬ دما و اندازه ذرات٬ بر روی میزان فعالیت FPA Aspergillus niger MZM ۸۹-a۲ مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر تولید سلولاز بهینه در دما(A) ٬ محتوای رطوبتی (B) و اندازه ذرات (C) به ترتیب ۴٩/٬۲٨ ٪ ٦۲/٦٦ و ۲٨/١ می باشد. در این حالت میزان فعالیت سلولاز ٣۵/۴ (U/g) می باشد. برای تایید مدل٬ آزمایشی در شرایط مقادیر بهینه پیش بینی شده برای هر عامل انجام گرفت. میزان فعالیت آنزیم در شرایط آزمایش ۴/۴۲ (U/g) شد. که مقایسه آن با مقدار پیش بینی شده٬ کارایی مدل ارائه شده را تایید می کند.
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱- )
چکیده
سامانه مرکزی اعصاب مجموعهای غنی از مفاصل و عضلات را جهت اجرای حرکات پایدار و منعطف در حین تعامل با محیط بهکار میبرد. چگونگی مواجهه سامانه مرکزی اعصاب با پیچیدگی مکانیکی و فیزیولوژیکی این مساله کنترلی هنوز روشن نشدهاست. کنترل ماژولار یکی از فرضیههای جذاب در عرصه علم کنترل حرکت در پاسخ به این پرسش میباشد. در این فرضیه تعدادی پایه حرکتی به عنوان واحدهای سازنده سینرژیهای عضلانی در نظر گرفته میشوند تا از ترکیب آنها مجموعه متنوع و وسیعی از حرکات به اجرا درآیند. بنابراین سامانه مرکزی اعصاب ماژولهایی با تعداد درجات آزادی به مراتب کمتر استخدام خواهد نمود. در پژوهش حاضر الگوریتم جدیدی برپایه جداسازی غیر منفی ماتریس به سه المان sample-based nonnegative matrix tri_factorization (sNM۳F)، جهت استخراج ماژولهای زمانی و مکانی سینرژیهای عضلانی از سیگنال فعالیت عضلانی برای سه نوع مختلف حرکات رسنده دست ( مستقیم ساده، رفت و برگشتی و عبور از نقاط میانی) در صفحه عمودی مورد استفاده قرار گرفته است. در ادامه پس از استخراج ویژگیهای مختلف سینرژیهای عضلانی، تفسیر فیزیولوژیک این ویژگیها مورد بحث قرار خواهد گرفت. نتایج حاکی از آنست که ماژول زمانی اول جهت و نوع حرکت را رمزگذاری مینماید. این در حالیست که ماژولهای مکانی وضعیتهای میانی اندام را گزارش مینمایند. همچنین ماژولهای استخراج شده در افراد مختلف متفاوت بوده و استخدام این ماژولهای زمانی و مکانی با توجه به جهت حرکت با یکدیگر همبستگی دارند.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
پالس های با زمان تناوب بلند موجود در زمین لرزه های حوزه ی نزدیک، عملکرد سازه های جداسازی شده ی پایه را دچار چالش می کند. در برخی سیستم های جداسازی، میرایی به وسیله ی میراگرهای ویسکوز تأمین می شود. کاربرد میراگرهای ویسکوز دارای تابع رفتاری خطی و غیرخطی در سازه های جداسازی شده، در حالت های قرارگرفته شده در حوزه های نزدیک و دور بررسی شده است. روسازه به صورت سیستم تک درجه ی آزاد واقع بر لایه ی جداساز مدل شده و پاسخ ها در خصوص دو سازه با زمان تناوب مختلف به دست آمده است. نتایج نشان دهنده ی آن است که در برخی پاسخ ها نظیر تغییرمکان پایه، میرایی غیرخطی باعث کاهش بیش از ده درصد می شود. برای مقایسه ی این دو نوع میرایی، یکسان بودن نیروی میراگرهای خطی و غیرخطی مبنا قرار گرفته است. نتایج هم چنین نشان دهنده ی مقدار بهینه ای برای میرایی میراگرهاست که پاسخ های مختلف در آن میرائی، مطلوب طلقی می گردند. به صورت کلی، وجود تغییرمیرایی کم تر یا بیش تر از این مقدار، برخی از پاسخ ها را از حد مطلوب خارج می کند. تعیین مقدار دقیق میرایی بهینه برای هر سازه ی جداسازی شده مستلزم درنظر گرفتن عوامل مختلف، از جمله هزینه بکار رفته برای آن نیز می باشد..
دوره ۱۳، شماره ۵۱ - ( ۲-۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده امروزه مطالعات زیادی برای شناسایی میکروارگانیسمهای لیپولیتیک بهعلت نقش مهم آنها در تولید لیپازهای میکروبی، در حال انجام است. کنجالههای روغنی یکی از محلهای مناسب برای دستیابی به این نوع میکروارگانیسمها میباشد. مخمرها در مقایسه با سایر میکروارگانیسمها در این زمینه از اهمیت بیشتری برخوردارند. ما در این پژوهش۲۷ نوع قارچ از کنجاله کنجد استان یزد جدا نمودیم. پس از بررسی مشخصات ماکرو و میکرومرفولوژیکی آنها معلوم شد، ۱۶ نوع از آنها از گروه مخمرها بودند. مخمرهای لیپولیتیک با استفاده از محیطکشت توئین۸۰ آگار غربالگری شده و پس از مشاهدات مرفولوژی کلنی و سلولی و همچنین بررسی واکنش تخمیر و استفاده از منابع کربن و نیتروژن تا حد جنس و گونه شناسایی شدند که شامل این ۴ مخمر Sporidiobolus pararoseus، Sporobolomyces salmonicolor، Cryptococcus albidus و Yarrowia lipolyticaبودند. نسبت قطر هاله به قطر چاهک ایجاد شده را اندازهگیری شد، که دامنهای بین ۷۱۴/۲ - ۳۱۴/۲ داشت. مخمر S. pararoseus بیشترین نسبت قطر هاله به قطر چاهک (۷۱۴/۲) را نشان داد. فعالیت لیپاز این ۴ نوع مخمر در شرایط کشتغوطهوری با محیطکشت Cezepek Dox Broth در دمای °C۳۰ به مدت۷ روز و دورrpm۲۰۰ به روش فتومتری با استفاده از سوبسترای پارانیتروفنیل پالمیتات اندازهگیری شد. دامنه فعالیت لیپاز بین ۳۳۳/۴-۸۶۶/۰ واحد آنزیمی در میلیلیتر بود، که مخمر Cryptococcus albidusبیشترین فعالیت لیپازی را با U/ml ۳۳۳/۴ داشت، درحالیکه کمترین رشد بیومس را در مقایسه با سایر مخمرها از خود نشان داد(۵۷۷/۰OD=). مخمر Yarrowia lipolytica نیز در مرتبه دوم با فعالیت لیپازی U/ml۴۶۶/۳ بود، که بیشترین رشد بیومس نیز با۸۰۶/۰OD= داشت.
دوره ۱۳، شماره ۵۹ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
کشک زرد زابلی (سیستانی) یک فراورده تخمیری غلهای-لبنی محسوب می شود که در استان سیستان بلوچستان مصرف فراوانی دارد. هدف از انجام این پژوهش شناسایی فلور لاکتیکی کشک زرد زابلی، به منظور معرفی سویههای بومی این فراورده بوده است؛ که میتوانند در سطح تجاری (صنعت) استفاده شوند و نیز ممکن است برخی از آنها به عنوان پروبیوتیک مطرح باشند. ۸۳ جدایه که با انجام آزمایشهای اولیه به نظر میرسید جزو باکتریهای اسید لاکتیک باشند انتخاب شده و برای گروهبندی آنها، بررسیهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی شامل رشد در دماهایC °۱۰ و C°۴۵ ، رشد در ۵/۶% نمک، رشد در ۴/۴=pH و ۶/۹=pH، تولید گاز دی اکسید کربن و تخمیر کربوهیدراتهای مختلف انجام پذیرفت. در پایان ۲۸ جدایه با استفاده از روش تعیین توالی ۱۶S rDNA با موفقیت شناسایی شدند. نتایج نشان داد که این جدایه ها متعلق به جنس های: لاکتوباسیلوس پلانتاروم (۰۹/۲۴%)، لاکتوباسیلوس هلویتیکوس (۲۵/۱۳%)، لاکتوباسیلوس برویس (۶۳/۹%)، لاکتوباسیلوس دلبروکی زیرگونه بولگاریکوس (۰۷/۱۸%)، لاکتوکوس لاکتیس زیرگونه کرموریس (۲۵/۱۳%)، لوکونستوک مزنتروئیدس زیرگونه مزنتروئیدس (۶۳/۹%)، لوکونستوک سیترئوم (۴۰/۲%) و پدیوکوکوس پنتوزاسئوس (۶۳/۹%) شناسایی شدند. در مورد شناسایی باکتری ها، مخصوصا باکتری های خانواده اسید لاکتیک پیشنهاد می شود از هر دو روش مبتنی بر کشت و مولکولی استفاده شود.
دوره ۱۴، شماره ۶۷ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
یکی از مواد اولیه ای که طی سال های اخیر مورد توجه تولید کنندگان محصولات گوشتی قرار گرفته، گوشت مرغ جداسازی شده به روش مکانیکی (Mechanically deboned chicken) می باشد. از آنجایی که نوع ماده اولیه بر خصوصیات کیفی و سلامت فرآورده تاثیر بسزایی دارد، از این رو در این تحقیق به دنبال بررسی اثر افزودن نوع ماده اولیه مورد استفاده و درصد های متفاوت آن در محصول گوشتی حرارت دیده (سوسیس) از نظر فیزیکو شیمیایی خواهیم بود. در این تحقیق از پنج تیمار ( مرغ تخم گذار، مرغ گوشتی، اسکلت مرغ تخم گذار ، اسکلت مرغ گوشتی و فیله مرغ) برای تهیه MDC استفاده شد و سپس نمونه های سوسیس با درصد های ۴۰%، ۵۵% و ۷۰% MDC تهیه گردید و مورد ارزیابی از نظر شاخص های فیزیکو شیمیایی ( چربی، پروتئین، رطوبت ، خاکستر، کلسیم، پراکسید وpH) قرار گرفت. یافته ها حاکی از آن بود که در شاخص های خاکستر، چربی، رطوبت و pH ، تنها درصد MDC بروی این شاخص ها اثر معنا دار داشته اند(۰۵/۰>P). همچنین نتایج نشان دادند که درصد MDC نسبت به نوع MDC برمیزان پروتئین اثر بیشتری داشته، در حالی که درمورد فاکتور کلسیم هیچ یک از عوامل نوع و درصد MDC اثر معنا دار نشان ندادند. در مورد شاخص پراکسید نیز این نکته حایز اهمیت است که تنها نوع MDC اثرمعنا دار بروی این عامل داشته است(۰۵/۰>P).
دوره ۱۴، شماره ۷۰ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
با توجه به نیاز بشر به غذای فراسودمند و با توجه به اهمیت اسیدهای چرب غیر اشباع بلند زنجیره به عنوان غذای فراسودمند شناخت منابع غنی تولید کننده این اسیدهای چرب مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است. نتایج تحقیقات نشان داده که ریزسازواره ها بویزه گونه های مخمری منبع غنی از این اسیدهای چرب غیراشباع می باشند. در این تحقیق نمونه های مخمری از ماهی سوف جداسازی شد در مرحله بعد DNA ریبوزمی گونهای از مخمر که توانایی تولید بالای ۲۰ درصد روغن را داشت برای تشخیص گونه مخمری استفاده شد. با توجه به درختچه فیلوژنیکی پی برده شد گونه مخمر جداسازی شده از آبشش ماهی سوف SAGSGC candida orthopsilosi می باشد. طرح آماری سطح پاسخ نشان داد که بیشترین مقدار روغن (۲۶,۳) در غلظت گلوکز (g/L ۵۰) و عصاره مخمر (g/L ۵) بدست آمد. مقادیر متغییر های گلوکز و عصاره مخمر به منظور تولید حداکثری توده زیستی (۱.۱۶%) به ترتیب ۴۶.۱۶ گرم در لیتر و ۱۹.۶۷ گرم در لیتر بدست آمد. کاهش دما باعث افزایش اسید چرب غیراشباع بلندزنجیره تا سطح ۲۴ درصد در روغن این گونه میکروبی شد. نتایج نشان داد در شرایطی که دما در انتهای فرایند تخمیر کاهش یافت، اسیدهای چرب غیر اشباع بلند زنجیره بالای ۲۰ کربن افزایش می یابد در حالیکه کاهش دما از ابتدای فرایند باعث افزایش غیراشباعیت در اسیدهای چرب ساختاری مانند لینولئیک و لینولنیک شد.
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۱- )
چکیده
در این مقاله از ترکیب داده انتگرال فازی به منظور تشخیص عیب اتصال کرتاه سیمپیچی استاتور موتور القایی استفاده شده است. ویژگیهای زمانی از سیگنالهای سه فاز جریان استخراج شده و روشی بر اساس انتگرال فازی به منظور انتخاب ویژگیهای مناسب از میان مجموعه ویژگیهای استخراج شده ارائه میشود. روش c-میانگین فازی برای دستهبندی حالات مختلف مورد استفاده قرار گرفته و با استفاده از آن مقادیر عضویت هر ویژگی برای هر حالت عیب تعیین شده است. سرانجام ویژگیها در دو سطح ویژگی و سطح تصمیم با استفاده از انتگرال فازی ترکیب شده و با استفاده از آن حالت سیستم تعیین شده است. نتایج حاصل از آزمایش نشان میدهد که روش ترکیب داده انتگرال فازی با قابلیت اطمینان بالایی عیب موجود در موتور القایی را تشخیص میدهد.
دوره ۱۵، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله، فیلتر کالمن توسعهیافته و کنترلگر غیرخطی وابسته به مدل تحت شبکه با استفاده از اصل جداسازی برای زیرسیستم تعیین و کنترل وضعیت ماهواره مدار پایین زمین طراحی شده است. در این راستا، با توجه به روند توسعه ماهوارهها، معماری زیرسیستم تعیین و کنترل وضعیت برای کلاس وسیعی از ماهوارههای مدار پایین زمین جهت پایدارسازی و حصول اهداف مأموریتی همچون تعیین وضعیت و نشانهروی دقیق پیشنهاد شده است. این معماری، بصورت سیستم کنترلی تحت شبکه جهت برقراری اتصال و ارتباط بین اجزاء کنترلی شامل حسگرها، عملگرها و بورد پردازنده و همچنین به اشتراک گذاشتن داده با سایر زیرسیستمها در نظر گرفته شده است. سپس، با مدلسازی تمامی اجزاء سیستم و لحاظ نمودن اثرات ناشی از شبکه بصورت اغتشاش کراندار، سیستم کنترل برای جبران آنها طراحی شده است. بدین منظور، الگوریتهای تخمین و کنترل وضعیت شامل فیلتر کالمن توسعهیافته و کنترلگر غیرخطی وابسته به مدل بگونهای طراحی شدهاند تا ضمن دستیابی به عملکرد مطلوب سیستم، پایداری هر یک از آنها تضمین گردد. در ادامه، مدل غیرخطی دینامیک ماهواره بر حسب پارامترهای کواترنیون و سرعتهای زاویهای ارائه شده و با بیان قضیه اصل جداسازی غیرخطی برای طراحی رؤیتگر و کنترلگر، شرایط همگرایی و پایداری نمایی براساس مدل خطی ماهواره استخراج شده است. اثبات قضیه نشان میدهد که سیستم حلقه بسته بطور پیوسته وضعیت ماهواره را در محدوده دقت تعیین شده حفظ مینماید. در نهایت، نتایج شبیهسازی حاصل از اعمال رؤیتگر و کنترلگر طراحی شده بر روی یک ماهواره فعال در مدار، کارآیی طراحی صورت گرفته را به خوبی نشان میدهد.