جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای سلول‌های بنیادی مزانشیمی

وحید رزبان، سحر خواجه، عباس صاحبقدم لطفی، مسعود سلیمانی، حسین احمدی، محمد معصومی،
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده

برای درمان بیماری‌های ایسکمیک، سلول‌درمانی به‌عنوان روشی جدید و مؤثر مطرح است. سلول‌های بنیادی مزانشیمی به دلایل مختلف مانند امکان جداسازی و تکثیر آسان بدون ازدست دادن توانایی تمایزی و تنظیم سامانه ایمنی جایگاه ویژه‌ای دارند. سلول‌های بنیادی پس از تزریق در بافت‌های ایسکمیک با شرایط سخت کمبود اکسیژن رو به رو می‌شوند که با مرگ بیشتر سلول‌ها همراه است. به همین دلیل کارایی سلول درمانی بسیار کاهش می‌یابد. همچنین سرنوشت این سلول‌ها از نظر زنده ماندن و تمایز مورد بحث است. در مطالعات متعددی تأثیر مفید پیش‌آماده‌سازی سلول‌ها با هیپوکسی برای سلول درمانی بافت‌های ایسکمیک گزارش شده است و تنظیم‌کننده‌ی اصلی در این فرایند، فاکتور رونویسی HIF-۱α است. در این پژوهش، ژن HIF-۱α با استفاده از لنتی‌ویروس‌ها به سلول‌های بنیادی مزانشیمی منتقل می‌شود تا با افزایش بیان آن، شرایط پیش‌آماده‌سازی با هیپوکسی، شبیه‌سازی شود. از طرفی پروتئین eGFP نیز به صورت Bisictronic همراه HIF-۱α بیان می‌شود. به این ترتیب هم می‌توان اثر شبیه‌سازی پیش‌آماده‌سازی هیپوکسی روی سلول‌های بنیادی مزانشیمی را بررسی کرد و هم پیگیری و بررسی سرنوشت سلول‌های تزریق‌شده در مدل‌های حیوانی با استفاده از مارکر GFP،انجام می‌شود.
نازنین حقیقت، پرویز عبدالمالکی، مهرداد بهمنش، جواد پرنیان،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

اهداف: نیتریک‌اکسید (NO) در حفظ حالت بنیادی سلول نقش مهمی دارد و دامنه تاثیرگذاری میدان الکترومغناطیسی (EMF) برخلاف میدان الکتریکی بسیار عمیق است. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر میدان الکترومغناطیسی و نیتریک‌اکسید بر بیان مارکر پروتئینی تمایز عصبی و درصد زنده‌مانی سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان موش صحرایی بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش تجربی حاضر روی سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان موش صحرایی نژاد ویستار اجرا شد. به‌منظور تیمار سلول‌ها از دو غلظت بالا (یک‌میلی‌مولار) و پایین (۱۰میکرومولار Deta-NO) به‌عنوان مولکول آزادکننده نیتریک‌اکسید و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس ۵۰هرتز استفاده و با گروه بدون تیمار (کنترل) مقایسه شد. درصد زنده‌زمانی سلول‌ها با آزمایش MTT، بیان ژن مسیر تمایز عصبی با روش RT-PCR و بیان پروتئین مارکر تمایز عصبی با ایمنوسیتوشیمی بررسی شد. داده‌ها با نرم‌افزار SPSS ۱۳ از طریق آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه تحلیل شدند.
یافته‌ها: بعد از ۲۴ ساعت تیمار سلول‌ها با نیتریک‌اکسید و EMF، درصد زنده‌مانی سلول‌ها در گروه‌ها نسبت به گروه کنترل به‌صورت معنی‌داری کاهش یافت. بعد از ۴۸ ساعت، EMF به‌تنهایی و همچنین با غلظت پایین نیتریک‌اکسید، کاهشی در درصد زنده‌مانی سلول‌ها ایجاد نکرد و رشد سلول‌ها نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. در گروه تیمارشده با غلظت بالای نیتریک‌اکسید به‌همراه EMF، پروتئین MAP۲ در سلول‌های بیشتری نسبت به گروه کنترل و تیمارشده با EMF بیان شد.
نتیجه‌گیری: میدان الکترومغناطیسی به‌همراه غلظت بالای نیتریک‌اکسید از تعداد سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان موش صحرایی می‌کاهد و با افزایش اندازه سلول، بیان ژن و پروتئین مارکر تمایز عصبی، تمایز آنها را به سمت سلول‌های شبه عصب تسهیل می‌کند.

حسین سلیمانی، محمد قربانی، عبداله اله وردی، حسین نادری منش،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده

سلول‌های بنیادی از طریق قابلیت خودترمیمی و توانایی آن‌ها در تمایز به سلول‌های خاص شناخته می‌شوند که تحت تأثیر محیط آن‌ها اتفاق می‌افتد. اهمیت شیمی ماتریکس اطراف سلولی در کنترل سرنوشت سلول‌های بنیادی شناخته شده است. کپسوله کردن تک‌سلولی سلول‌های بنیادی مزانشیمی در داخل میکروژل های نیمه‌تراوا امکان کنترل هرچه بیشتر سرنوشت سلول‌های بنیادی را فراهم می‌نماید. در این مطالعه با استفاده از فناوری میکروفلوئیدیک تراشه‌ای برای کپسوله کردن تک‌سلولی طراحی و ساخته شد. با استفاده از تراشه میکروفلوئیدیک سلول‌های بنیادی مزانشیمی انسانی با منشأ مغز استخوان در داخل میکروژل های آلژینات و آلژینات-پلی ال لیزین کپسوله شد. نتایج بررسی‌های طولانی‌مدت نشان می‌دهند که زنده‌مانی سلول‌های بنیادی مزانشیمی در داخل میکروژل های آلژینات-پلی ال لیزین نسبت به میکروژل های آلژینات افزایش معنی‌داری نشان می‌دهد. همچنین تکثیر سلول‌های بنیادی مزانشیمی در میکروژل های آلژینات-پلی ال لیزین افزایش معنی‌داری در روزهای ۱۴ و ۲۱ دارند. به نظر می‌رسد پلی ال لیزین با ایجاد بستری با بار مثبت امکان اتصال و فعالیت سلول‌ها را بهبود می‌بخشد. مطالعات میکروسکوپی بیانگر این نکته‌اند که مورفولوژی سلول‌ها در داخل میکروژل ها به‌صورت کروی است. بااین‌حال قطر و حجم میانگین سلول‌ها در میکروژل های حاوی پلی ال لیزین نسبت به میکروژل های فاقد آن کمتر است که نشان از تکثیر بیشتر و محدودیت فضایی در داخل میکروژل ها است. بنابراین میکروژل های تک‌سلولی آلژینات-پلی ال لیزین به‌عنوان بستری مناسب برای مطالعات بالینی جهت مهندسی بافت، پیوند عضو و سلول درمانی را فراهم می‌کنند.
 

دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

هدف: شباهت بیشتر به محیط درون تنی، به افزایش تکثیر و تمایز سلول‌ها در شرایط برون تنی کمک می‌کند. در این مطالعه، اثر محیط کشت پویا و وجود نانو ذرات هیدرو کسی آپاتیت nHA)) بر تکثیر و تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی (MSCs) به سلول‌های استخوانی با استفاده از داربستهای الکتروریسی شدهٔ پلی‌کاپرولاکتون (PCL) بررسی شده است. مواد و روش‌ها: ابتدا داربست‌های PCL و PCL-nHA به روش الکتروریسی تهیه شدند. پس از کشت ایستای داربست‌ها با MSCs، داربست‌ها در یک دوره ۱۴ روزه در دو گروه کشت ایستا و پویا تقسیم شدند. داربست‌های کشت پویا بر روی همزن قرار گرفتند. تکثیر و تمایز سلول‌ها در روزهای ۳، ۷ و ۱۴، با آزمایش‌های MTT، کلسیم و آلکالین فسفاتاز بررسی شدند. نتایج: نتایج به‌دست‌آمده از بررسی MTT داربست‌ها در روز ۱۴، افزایش ۱/۱ برابری میزان تکثیر سلول‌ها را در کشت پویا نسبت به ایستا نشان داد. همچنین در طی این دوره، میزان کلسیم تولیدی توسط سلول‌ها برای داربست‌های PCL و PCL-nHA در حالت پویا نسبت به ایستا در روز ۱۴، به ترتیب ۲۳/۱ و ۴۶/۱ برابر بود. در بررسی فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز، میزان فعالیت برای داربست‌های PCL و PCL-nHA در حالت پویا نسبت به ایستا در روز ۱۴، به ترتیب ۲۴/۱ و ۲۸/۱ برابر بود. نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از کشت پویا، تکثیر و تمایز بیشتر سلول‌های بنیادی به استخوانی را برای هر دو نوع داربست PCL و PCL-nHA نسبت به ایستا نشان دادند. همچنین، میزان تکثیر و تمایز سلولی در داربست‌های حاوی nHA بیشتر از داربست‌های بدون آن بود.

دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: امروزه به استفاده از سلول‌های بنیادی مزانشیمی در درمان بیماری‌های مختلف، از جمله سکته قلبی بسیار توجه شده است. اما چالش بزرگ در این زمینه از بین رفتن این سلول‌ها پس از تزریق و در مواجهه با شرایط کمبود اکسیژن و التهابی است. از این رو یافتن عواملی که پیش تیمار با آن بتواند مسیرهای بقا را در این سلول‌ها افزایش دهد بسیار اهمیت دارد. در این مطالعه ابتدا سلول‌های بنیادی مزانشیمی بیان کننده ژن VEGF به‌عنوان عامل رگ‏زایی ایجاد شد و پس از آن تأثیر پیش تیمار با SDF۱α در بقای این سلول‌ها بررسی شد. نتایج موفقیت‌آمیز در این زمینه، این سلول‌ها را به کاندید مناسبی برای مطالعات بیشتر و استفاده در مدل رتی سکته قلبی به‌منظور بهبود عملکرد قلب تبدیل می‌کند. مواد و روش‏ها: سلول‌های بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان رت استخراج شد و پس از تأیید هویت، ژن VEGF-A۱۶۵ با استفاده از ناقل لنتی ویروسی به آن انتقال یافت. پس از تأیید بیان و عملکرد این ژن، سلول‌ها در دو زمان با SDF۱α تیمار شدند. پس از آن بررسی‌های لازم برای تأثیر این کموکاین بر سلول‌ها از طریق اندازه‏گیری میزان آنزیم لاکتات دهیدورژناز و میزان بقای سلول‌ها انجام شد. نتایج: سلول‌های جدا شده از نظر بنیادی بودن، بیان VEGF و عملکرد تأیید شد. میزان لاکتات دهیدروژناز در سلول‌های تیمار شده با این کموکاین، کمتر از سلول‌های تیمار نشده بود. در صد سلول‌های زنده در مجاورت این کموکاین بیشتر از کنترل بود. نتیجه‏ گیری: تیمار با SDF۱α منجر به افزایش بقا در سلول‌های بنیادی است. احتمال می‌رود که این سلول‌ها بتوانند در سکته قلبی، از طرفی باعث افزایش رگ‏زایی شوند و از طرف دیگر بقای بیشتری در بافت سکته شده داشته باشند که مطالعات حیوانی برای اثبات آن نیاز است.

دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده

هدف: در این مطالعه اثر محیط کشت پویا (در راکتور زیستی فلاسک لرزان) بر تکثیر و تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به سلول‌های استخوانی با استفاده از داربست‌های الکتروریسی شدۀ پلی‌کاپرولاکتون- نانوهیدروکسی آپاتیت بررسی شد.
مواد و روش‌ها: ابتدا داربست‌های پلی‌کاپرولاکتون- نانوهیدروکسی آپاتیت به روش الکتروریسی تهیه شد. پس از کشت ایستای سلول‌های بنیادی مزانشیمی روی داربست‌ها، داربست‌ها در یک دورۀ‌ ۲۱ روزه به دو گروه کشت ایستا و راکتور زیستی فلاسک لرزان تقسیم شدند. تکثیر و تمایز سلول‌ها در روزهای ۷، ۱۴ و ۲۱، با آزمایش‌های MTT، کلسیم و آلکالین فسفاتاز بررسی شد.
نتایج: تکثیر سلول‌های بنیادی مزانشیمی روی لایه‏های داربست توسط آزمون MTT بررسی شد. تکثیر سلولی (جذب نوری) روی لایه‌ها در روز ۲۱ پس از کشت درون راکتور زیستی فلاسک لرزان (۱۸/۲= OD) نسبت به حالت ایستا (۶۸/۱= OD) بالاتر بود. به‌منظور مطالعات تمایز استخوانی، مقدار رسوب کلسیم و فعالیت آلکالین فسفاتاز اندازه‌گیری شد. میزان رسوب کلسیم برای کشت پویا ۶/۱ برابر بیشتر از کشت ایستا بود که این اختلاف نشان دهندۀ تمایز بیشتر سلول‌ها در دورۀ ۲۱ روزه درون راکتور زیستی فلاسک لرزان بود. فعالیت آلکالین فسفاتاز درون راکتور زیستی فلاسک لرزان در طول ۱۴ روز پس از کشت ۵۵/۱ برابر بیشتر از کشت ایستا بود.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از کشت راکتور زیستی فلاسک لرزان، تکثیر و تمایز بیشتر سلول‌های بنیادی به استخوانی را برای داربست‌های چندلایه پلی‌کاپرولاکتون- نانوهیدروکسی آپاتیت نسبت به ایستا نشان داد.

دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

امروزه باروری و بقای نسل در جوامع بسیار مورد توجه قرار گرفته و ناباروری به عنوان یک نگرش عمده سلامت اجتماع در سراسر جهان مطرح می‌باشد. در اروپا ۱۴%زوجهای جوان از مشکل ناباروری رنج می برند. در میان زوجهای ایرانی میزان ناباروری بالاتر از استانداردهای جهانی و حدود %۲/۲۰ است. بر اساس آمار ۵۰-۴۰ % ناباروریها در کشور به علت وجود مشکلات ژنتیکی، هورمونی و جسمی و روانی در مردان است از طرفی بیماری سرطان به طور پیشرونده ای در جوامع صنعتی کنونی در حال افزایش است و درمان‌های ضد سرطان به میزان زیادی سلول‌های زایا را از بین می‌برد بنابراین به دنبال درمان سرطان، باروری کاهش می یابد. شناخت سلولهای زایای بدوی (Primordial Germ Cells ) , آشنایی با مراحل مهاجرت آنها و نیز شناخت فاکتورهای موثر در تمایز آنها می تواند راه را برای مطالعات اولیه که در آن به دنبال تولید سلولهای زایا از منابع سلولی دیگر مانند سلولهای بنیادی مزانشیمی می باشند هموار کند. از این‌رو یافتن راهی برای تمایز سلول‌های زایا از سلولهای بنیادی مزانشیمی و نگهداری آن‌ها در محیط کشت و تکثیر آن‌ها می‌تواند زمینه‌ای برای ظهور اسپرماتوژنز در شرایط in vitro فراهم کند. استخراج و تمایز سلول‌های زایا از منابع سلولی گوناگون از جمله بند ناف در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از مورفوژن ها مانند پروتئین شکل دهنده استخوان نوع ۴ ( Bone morphogenesis protein-۴ ) و رتینوئیک اسید روشی کارآمد برای انجام تحقیقات ناباروری می‌باشد. در مقاله حاضر، برخی ازعوامل موثردر تمایز سلول‌های مزانشیمی بند ناف به سلول‌های زایا مورد بررسی قرار می‌‌گیرد.

دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۵ )
چکیده

هدف:میکرووزیکول‌های مشتق از سلول به‌عنوان مکانیسمی نوین در زمینه ارتباطات سلول-سلول شناخته می‌شوند. اگزوزوم‌های مشتق از سلول‌های بنیادی مزانشیمی به‌عنوان مکانیسمی نوین در زمینه عملکرد پاراکراین سلول‌های بنیادی مزانشیمی قلمداد می‌شوند. در این راستا، اگزوزوم‌ها نقشی مهم در ارتباطات بین سلولی مابین سلول‌های بنیادی مزانشیمی و سلول‌های توموری بر عهده دارند. مواد و روش‌ها: اگزوزوم‌ها از محیط کشت سلول‌های بنیادی مزانشیمی توسط سانتریفوژ افتراقی تخلیص شد. اندازه و شکل ظاهری اگزوزوم‌های مشتق از سلول‌های بنیادی مزانشیمی توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره بررسی شد. همچنین، اندازه اگزوزوم‌ها توسط تفرق دینامیکی نور سنجیده شد. آنالیز وسترن بلات برای نشانگر اگزوزومی CD۹ انجام شد. اگزوزوم‌های تخلیص شده با رنگ فلورسنت PKH نشان‏دار شد. سلول‌های توموری تخمدان SKOV۳ با اگزوزوم‌های نشان‏دار شده تیمار و جذب سلولی توسط میکروسکوپ فلورسنت بررسی شد. نتایج: میکروسکوپ الکترونی نگاره نشان داد که اگزوزوم‌های مشتق از سلول‌های بنیادی مزانشیمی دارای شکلی کروی با قطر مابین ۳۰ الی ۱۰۰ نانومتر است. همچنین اندازه اگزوزوم‌ها توسط سنجش فرق دینامیکی نور توزیع اندازه زنگوله‌ای شکل با بیشینه فراوانی ۸۰ نانومتر را نشان داد. آنالیز وسترن بلات نیز بیان CD۹ (نشانگر ویژه اگزوزومی) در اگزوزوم‌های تخلیص شده را نشان داد. همچنین بررسی میکروسکوپ فلورسنت نشان داد که اگزووزم‌های نشان‏دار شده با رنگ PKH۲۶ می‌تواند توسط سلول‌های توموری SKOV۳ با کارآمدی بالا جذب شود. نتیجه‌گیری: روش ارایه شده در زمینه جداسازی اگزوزوم‌ها از سلول‌های بنیادی مزانشیمی و تأیید ماهیت و جذب آن‌ها توسط سلول‌های توموری، گامی مهم و پیش نیاز در زمینه درک عملکرد اگزوزوم‌ها در سلول‌های توموری برای مطالعات آینده است. بدیهی است توانایی در مطالعه زیستی جذب اگزوزوم‌ها توسط سلول‌های سرطانی فرصت‌های جدیدی در زمینه بررسی‌های عملکردی این نانووزیکول‌های طبیعی و محتویات آن‌ها در زمینه درمان سرطان فراهم می‌آورد.

صفحه ۱ از ۱