جستجو در مقالات منتشر شده


۱۶ نتیجه برای سلول بنیادی

مهناز عظیمی، مهسا رحیمی، مرضیه ابراهیمی، مهدی توتونچی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده

سرطان معده پنجمین سرطان شایع در جهان است. به نظر می‌رسد که سلول‌های بنیادی واقع در تومور از خاصیت جاودانگی برخوردار بوده و مسئول مقاومت به درمان، بازگشت تومور و متاستاز باشند. امروزه مشخص شده است که miRNAها که از دسته RNAهای کوچک غیرکدکننده هستند نقش مهمی در تنظیم فعالیت سلول‌‎های بنیادی سرطان دارند. بنابراین هدف مطالعه مروری حاضر، معرفی miRNAهایی است که در تنظیم هر سه خصوصیت بنیادینگی، متاستاز و مقاومت به دارو دخیل هستند. با شناسایی این miRNAها، می‌توان از آنها به‌عنوان نشانگرهای زیستی در تشخیص و هدف‌گیری به‌منظور درمان هرچه بهتر سرطان بهره برد. در این مطالعه با استفاده از مرور سیستماتیکی و داده‌کاوی، هفت miRNA شامل miR-۱۰۰، miR-۱۰۷، miR-۱۹b، miR-۳۰a، miR-۲۷a، miR-۲۳a و miR-۳۴a به دست آمد که قادر به تنظیم هر سه مسیر بنیادینگی، متاستاز و مقاومت به دارو در سرطان معده بودند و همچنین ۵۲ عدد ژن هدف به دست آمد که از مهم‌ترین ژن‌های آن می‌توان به AXL، CD۲۴، CD۴۴، SIRT۱، NOTCH۲، NOTCH۱، CDK۶ و MYC اشاره کرد که در تنظیم چندین فرآیند زیستی دخالت دارند.

امیرعلا بخشیان‌نیک، بهمن وحیدی،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده

اهداف: داربست به‌عنوان سازه نگهدارنده سلول از اهمیت ویژه‌ای در مهندسی بافت استخوان برخوردار است. قرارگیری داربست در محیط کشت دینامیک، مانند بیوراکتور نفوذی، نقش پارامترهای مکانیکی از قبیل تنش برشی و فشار هیدرودینامیک را پررنگ‌تر می‌کند. از سویی دیگر، این پارامترهای مکانیکی به شدت متاثر از طرح داربست هستند. در این پژوهش به بررسی تاثیر طرح داربست استخوانی بر نحوه‌ عملکرد تحریک‌های مکانیکی و پیش‌بینی سرنوشت سلول‌های بنیادی مزانشیمی پرداخته می‌شود.
مواد و روش‌ها: با استفاده از ابزار شبیه‌‌سازی کامپیوتری و روش‌های اجزای محدود، پنج داربست استخوانی (با نام‌های جیروید، جیروید پرتخلخل، دیاموند، IWP و داربست با شیب اندازه تخلخل) مبتنی بر توابع ریاضی سطوح ضمنی طراحی شدند و در محیط کشت دینامیک شبیه‌سازی‌شده تحت عبور جریان سیال با سرعت‌های ورودی ۱، ۱۰، ۲۵، ۵۰ و ۱۰۰ میکرومتر بر ثانیه قرار گرفتند. تجمع سلول‌ها روی داربست‌های جیروید و IWP به‌صورت یک لایه به ضخامت ۵/۸ میکرون در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: با توجه به نتایج به‌دست‌آمده، داربست با طرح دیاموند بهترین عملکرد را از منظر یکنواختی تنش‌های ایجادشده به خود اختصاص داد. در حضور لایه‌ سلولی، تنش فون مایسز به میزان ۶۰ و ۵۰مگاپاسکال به‌ترتیب در داربست‌های جیروید و IWP به دست آمد که تمایز استخوانی را تسهیل خواهد نمود.
نتیجهگیری: استفاده از داربست با شیب اندازه تخلخل موجب اعمال تنش‌های متفاوت در بخش‌های مختلف داربست می‌شود و این امر در مورد کاربردهای نوین داربست‌های استخوانی برای ایجاد تمایز‌های سلولی مختلف به‌طور همزمان بسیار مفید است.

سمانه پورسعید، محمدرضا کلباسی، سیده نفیسه حسنی، گرو یوشیزاکی، حسین بهاروند*،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

این مطالعه با هدف تولید ماهی کایمر حاصل از پیوند درون صفاقی SSCs ماهی آزاد دریای خزر به لارو‌‌های تازه تفریخ شده قزل‌آلای رنگین کمان اجرا گردید. سلول‌های اسپرماتوگونی از بافت بیضه ماهی آزاد ۸ ماهه با روش هضم آنزیمی استخراج شدند. از روش حذف تمایزی برای تخلیص سلول‌های اسپرماتوگونی استفاده شد. پس از ۴۸ ساعت کشت در محیط L۱۵ حاوی سرم ۱۰%، سلول‌های لایه رویی جمع آوری و با رنگ فلورسنت غشایی PKH۲۶ رنگ آمیزی شدند. سلول‌ها به حفره صفاقی لارو‌های تازه تفریخ شده قزل آلای رنگین کمان پیوند شدند. لارو‌ها ۱۵ و ۳۰ روز پس از پیوند با استفاده از میکروسکوپ فلورسنت مورد بررسی قرار گرفتند. ۱۸۰ روز ماه پس از پیوند گناد ماهیان پیوند شده برای آنالیز‌های مولکولی استخراج شدند. سلول‌های پیوند شده به سمت گناد در حال تکوین قزل آلای رنگین کمان مهاجرت و کلون زایی کردند. حضور سلول‌های ماهی آزاد دریای خزر در ۴/۴۱ درصد از گناد ماهیان قزل آلای رنگین کمان با استفاده از PCR تایید شد. نتایج این مطالعه برای اولین بار پیوند موفقیت آمیز بین گونه‌ای را در قزل آلای رنگین کمان نشان داد. این مطالعه نشان داد که سلول‌های سوماتیک قزل آلای رنگین کمان قادرند سلول‌های اسپرماتوگونی ماهی آزاد دریای خزر را حمایت کنند. پیوند بین گونه‌ای سلول‌های اسپرماتوگونی دریچه جدیدی را برای حفاظت نژاد‌های کمیاب و گونه‌های در معرض تهدید گشوده است بنابراین پیوند SSCs به عنوان یک روش کاربردی برای حفاظت ذخایر ژنتیکی این گونه با ارزش قابل پیشنهاد می باشد.
احسان چوکان، بهمن وحیدی، محمد مهدی خانی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده

خصوصیات مکانیکی سلول‌های زنده نقش مهمی‌در کمک به درک فیزیولوژی سلول و آسیب‌شناسی دارند. ارزیابی خصوصیات مکانیکی سلول‌ها ممکن است به‌طور بالقوه منجر به ایجاد روش‌های جدید تشخیصی مکانیکی برای برخی از این بیماری‌ها شود. در این مطالعه، به کمک مدل جامد خطی استاندارد و خواص موجود ویسکوالاستیک هسته، خواص ویسکوالاستیک‌ لایه بیرونی (سیتوپلاسم و غشا) استخراج و مدل‌سازی اجزای محدود دولایه سلول انجام ‌شد و راستی‌آزمایی مدل به‌وسیله داده‌های آزمایشی صورت پذیرفت. در مدل دولایه، به مطالعه تأثیر شعاع هسته و مکان هسته در سلول بر روی خواص کلی سلول پرداخته‌ شده است. با کاهش نسبت شعاع سیتوپلاسم، تا نسبت ۴۳% ، خواص کل سلول پیرو خواص سیتوپلاسم بوده و از اثر هسته می‌توان چشم‌پوشی کرد. مقدار افزایش در جابه‌جایی در ثانیه ۵۰ از شبیه‌سازی در نسبت شعاعی ۵۳/۰، ۵/۴ درصد در مقایسه با نسبت شعاع ۵۸/۱ گزارش شد. درحالی‌که در نسبت شعاع ۴۳/۰، مقدار ۸/۶ و ۵/۹ درصد کاهش جابه‌جایی در مقایسه با نسبت شعاع ۵۸/۱ و ۵۳/۰ به­ترتیب مشاهده شده است. کاربرد این مطالعه با استفاده از آزمایش مکش میکروپیپت اهمیت این موضوع را نشان می‌دهد که مکان هسته و نسبت شعاع سیتوپلاسم به شعاع هسته می‌تواند در خواص ویسکوالاستیک و رفتار مکانیکی سلول تأثیرگذار بوده و ضرورت اطلاع از این داده‌ها را افزایش میدهد.

دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۸۹ )
چکیده

هدف: جمعیت کشورهای صنعتی به سمت پیر شدن در حال است و درصد ابتلا به بیماری‏های مرتبط با سالخوردگی و پیری نیز مانند مالتیپل مایلوما به دلیل افزایش سن، رو به افزایش است. این بیماری هم علایم و عارضه‌های مشترک با سایر بیماری‏ها و نیز علایم منحصر به فردی دارد. از عارضه‌های منحصر به فرد آن، تخریب و تحلیل بافت استخوانی وسیع در این بیماران است. نگاهی نو به ساختار کنام مغز استخوان و آثار تمایزی حاصل از همجواری سلول‏های مایلومایی بر سلول‏های بنیادی خون‏ساز مستقر در آن ضروری به‏نظر می‏رسد. مواد و روش‏ها: در این مطالعه با انجام هم‏کشتی سلول‏های رده مایلومایی و سلول‏های بنیادی خون‏ساز حاصل از بند ناف اثر تمایزی هدفمند القا شده توسط سلول‏های مایلومایی بررسی شد. علاوه بر این، در این تحقیق سلول‏های مایلومایی با یک رده سلول منوبلاستی (U۹۳۷) نیز کشت داده شد تا تأثیر سلول‏های مایلومایی بر تمایز سلول‏های منوبلاستی ارزیابی شود. نتایج: افزایش بیان نشانگرهای میلوییدی و منوییدی در هم‏کشتی سلول‌های مایلومایی و سلول‏های بنیادی خون‏ساز مشاهده شد. علاوه بر این؛ به دنبال هم‏کشتی سلول‌های مایلومایی و سلول‌های منوبلاستی شاهد، سلول‌های شبه استئوکلاستی TRAP مثبت نیز یافت شد. نتیجه‏گیری: نتایج به‏دست آمده نشان می‌دهد که حضور سلول‌های مایلومایی در مغز استخوان احتمالاً در تمایز HSC‏‏ها به رده منوسیتی (استئوکلاستی) نقش دارد.

دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۸۹ )
چکیده

هدف: بارگذاری مکانیکی بر کارکرد حیاتی سلول‌های بدن تأثیر می‌گذارد. در این تحقیق به بررسی نقش کشش ترکیبی دوره‏ای- ثابت بر تکثیر سلول ها پرداخته شد. مواد و روش‏ها: به این منظور، سلول‌ها روی بستر الاستیک پوشش داده شده با ژلاتین کاشته شد و چهار دسته آزمایش با بارگذاری‌های دوره‏ای، ثابت، ترکیب دوره‏ای- ثابت و دوره‏ای به همراه دوره استراحت از بار روی سلول‏ها انجام شد. میزان کشش در همه موارد ۱۰ درصد انتخاب شد. مدت زمان بارگذاری دوره‏ای ۵ ساعت با فرکانس ۱ هرتز و برای بارگذاری ثابت ۱۲ ساعت بود. نتایج: یافته‏ها نشان داد که بارگذاری دوره‏ای، سلول‏ها را در جهتی نسبت به محور کشش همسو نمود ولی تأثیر قابل ملاحظه در تعداد سلول‌ها ایجاد نکرد. در آزمایش بارگذاری ترکیبی دوره‏ای- ثابت، این بارگذاری باعث کاهش قابل ملاحظه تکثیر سلول‌های مزانشیمال در مقایسه با گروه کنترل شد. در دسته سوم، بارگذاری با دوره زمانی استراحت از بار، تعداد سلول‌ها افزایش قابل ملاحظه‌ای نسبت به گروه شاهد (بدون بارگذاری) داشت. بالاخره در گروه چهارم (بارگذاری استاتیک)، تفاوت قابل ملاحظه در تعداد سلول‌های گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد (بدون بار) مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: نوع بارگذاری اعم از دوره‏ای و ثابت و نیز زمان سپری شده پس از بارگذاری‌ها در روند تکثیر سلول‌ها تأثیر دارند.
بهرام احمدیان، بهمن وحیدی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده

ارزیابی پاسخ سلول به تحریکات مکانیکی در فضای آزمایشگاهی همواره بهعنوان یکی از موضوعات مهم در راستای دستیابی به کنترل رفتار سلول در محیط کشت شناخته می‌شود. در بررسی تحریکهای مکانیکی سلول در داربست استخوانی یکی از پارامترهای مؤثر ریز ساختارهای داربست از جمله اندازه و شکل حفرات است. با توجه به اینکه امکان کنترل این پارامترها در فضای آزمایشگاه بسیار پیچیده است بر همین اساس، در پژوهش حاضر با استفاده از مدلسازی عددی به بررسی تاثیر ساختار داربست بر فاکتورهای مکانیکی ناشی از جریان سیال نوسانی در داربست پرداخته شده است. در این پژوهش، به ارزیابی داربست‌های با شکل حفرات مکعبی، کروی و هگزاگونال با طول حفرات ۳۰۰، ۳۵۰، ۴۰۰، ۴۵۰ و ۵۰۰ میکرومتر پرداخته شده است. نتایج حاصل از مدل دینامیک سیالات محاسباتی نشان می‌دهد که داربست‌ها با شکل حفرات کروی و مکعبی با طول حفرات ۵۰۰ میکرومتر و داربست با شکل حفرات هگزاگونال با طول حفرات ۴۵۰ میکرومتر دارای تنش برشی در بازه ۱/۰ ۱۰ میلی پاسکال در سطوح مختلف خود هستند  که این بازه از تنش برشی مناسب برای تمایز سلول بنیادی به سلول استخوانی است، علاوه بر این، نتایج حاصل از توزیع جریان سیال در این داربست‌ نشان می‌دهد که با توجه به دسترسی سیال به نواحی مختلف داربست حجم ناحیه مرده که محل مناسبی برای کشت سلول نیست دراین داربست کاهش یافته است، دستاوردهای حاصل از این پژوهش می‌تواند در شرایط آزمایشگاهی برای دستیابی به شرایط بهینه کشت سلول بنیادی در راستای تمایز به سلول استخوانی استفاده گردد.

 

دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: سلول‏های بنیادی خون قاعدگی از نظر عملکردی و فنوتیپی به سلول‏های بنیادی مزانشیمی شبیه هستند. سلول‏های بنیادی مزانشیمی فعالیت و تولید سلول‏های دندریتیک را مهار می‏کنند؛ اما درباره تأثیر سلول‏های بنیادی خون قاعدگی بر سلول‏های سیستم ایمنی اطلاعات کمی وجود دارد. در مطالعه حاضر، تأثیر این سلول‏ها بر تمایز سلول‏های دندریتیک از مونوسیت بررسی شد. مواد و روش‏ها: خون قاعدگی از خانم‏های سالم در دوره قاعدگی تهیه شد. سلول‏های تک هسته‏ای چسبان جدا شده و پس از دو هفته کشت، سلول‏های بنیادی خون قاعدگی به‏دست آمدند. سلول‏های مونوسیت در حضور سایتوکین‏های اینترلوکین ۴ و فاکتور محرک کلونی گرانولوسیت- مونوسیت به سمت سلول‏های دندریتیک در حضور و عدم حضور سلول‏های بنیادی خون قاعدگی، تمایز داده شدند. پس از ۵ روز میزان تولید نشانگرهای سلول‏های دندریتیک و مونوسیت اندازه‏گیری شد. میزان تولید سایتوکین اینترلوکین ۶ نیز در مایع رویی کشت‏ها اندازه‏گیری شد. نتایج: در حضور سلول‏های بنیادی خون قاعدگی، درصد سلول‏های دارای نشانگرهای سلول‏های دندریتیک (CD۱a) و مونوسیت (CD۱۴) به‏ترتیب کاهش و افزایش معنی‏داری را نشان داد. میزان تولید اینترلوکین ۶ در مایع رویی هم‏کشتی سلول‏های بنیادی خون قاعدگی با مونوسیت افزایش معنی‏داری داشت. نتیجه‏گیری: مطالعه حاضر نشان داد سلول‏های بنیادی خون قاعدگی تمایز سلول‏های مونوسیت به دندریتیک را مهار می‏کنند. این اثر می‏تواند به افزایش تولید سایتوکین اینترلوکین ۶ نسبت داده شود. با توجه به محاسنی که برای سلول‏های بنیادی خون قاعدگی ذکر شده، این سلول‏ها می‏توانند جایگزین مناسبی برای سلول‏های بنیادی مزانشیمی در کارهای بالینی آینده باشند.

دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: بررسی اثر تزریق سلول‏های بنیادی مزاشیمی جدا شده از بافت چربی و محیط رویی کشت این سلول‏ها بر ارتشاح لکوسیتی مغز موش‏های مبتلا به آنسفالومیلیت خود‏ایمن تجربی مواد و روش‏ها: در ۲۰ سر موش ماده C۵۷BL/۶ مدل آنسفالومیلیت خودایمن تجربی القا و سپس موش‏ها به چهار گروه پنج‏تایی تقسیم شدند و پس از ۱۵ روز، زمانی که تقریباً شدت بالینی علایم به یک رسید، به دو گروه از موش‏ها ۱۰۶ عدد سلول بنیادی مزانشیمی جدا شده از بافت چربی موش C۵۷BL/۶به‏صورت درون‏رگی و ۱۰۶×۲ عدد سلول بنیادی مزانشیمی جدا شده از بافت چربی به درون صفاق و به یک گروه از آن‏ها ۶ نوبت محیط رویی کشت سلول‏های بنیادی مزانشیمی و هر نوبت یک سی‏سی به‏صورت درون صفاقی تزریق شد. یک گروه از موش‏ها نیز بدون هیچ تیماری به‏عنوان گروه کنترل باقی ماند. پس از ۶۰ روز اثر سلول‏ها و محیط رویی کشت این سلول‏ها بر ارتشاح لوکوسیتی مغز در چهار گروه با هم مقایسه شد. نتایج: ارتشاح لوکوسیتی در گروه‏هایی که سلول بنیادی مزانشیمی و محیط رویی کشت سلول‏های مزانشیمی را دریافت کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل آنسفالومیلیت خود‏ایمن تجربی که هیچ تیماری دریافت نکرده بود، کاهش معنی‏داری نشان داد (P<۰,۰۵). وزن و میزان بقای موش‏های تیمار شده در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشت. نتیجه‏گیری: سلول‏های بنیادی مزانشیمی جدا شده از چربی خواص تنظیمی ایمنی و ترمیم بافت عصبی دارند که می‏تواند سبب بهبود موش‏های مبتلا به آنسفالومیلیت خودایمن تجربی در مقایسه با گروه کنترل شود.

دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده

هدف: در این مطالعه پپتیدی حاوی توالی RGD از منشأ کلاژن IV معرفی شده است که دارای خصوصیات چسبندگی و تکثیری است. این پپتید روی داربست نانوفیبری پلی کاپرولاکتون/ ژلاتین تثبیت شد و چسبندگی و تکثیر سلول‏های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسانی روی داربست تغییر داده شده توسط پپتید بررسی شد. مواد و روش‏ها: داربست نانوفیبری پلی کاپرولاکتون/ ژلاتین توسط الکتروریسی سنتز و پپتید مورد نظر توسط روش سنتز پپتید در فاز جامد ساخته شد. این پپتید توسط پیوند شیمیایی روی داربست پلی کاپرولاکتون/ ژلاتین تثبیت شد. داربست‏های طبیعی و تغییر یافته توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره و طیف مادون قرمز بررسی شد. چسبندگی و تکثیر سلول‏های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسانی روی داربست طبیعی و داربست تغییر داده شده توسط آزمون MTT بررسی شد. نتایج: تصاویر میکروسکوپ الکترونی نگاره نشان داد که داربست‏های نانوفیبری الکتروریسی شده دارای ریخت‏شناسی یکنواخت با قطر ۳۸±۱۹۰ نانومتر است. تغییر معنی‏داری در ریخت‏شناسی داربست قبل و بعد از تثبیت پپتید مشاهده نشد. نتایج طیف مادون قرمز نشان داد که پپتید با موفقیت روی داربست تثبیت شده است. براساس نتایج MTT مطالعات سلولی نشان داد که تثبیت پپتید روی داربست، چسبندگی سلول به داربست را در تمام زمان‏های مطالعه شده بهبود می‏بخشد. همچنین نشان داده شد که تثبیت پپتید منجر به افزایش قدرت تکثیر سلول‏ها روی داربست فعال شده با پپتید در مقایسه با داربست طبیعی و پلیت کشت سلولی می‏شود. نتیجه‏گیری: پپتید RGD ساخته شده و تثبیت شده روی داربست نانوفیبری می‏تواند در کاربردهای مختلفی که نیاز به چسبندگی سلولی است استفاده شود و همچنین داربست ساخته شده و فعال شده با پپتید مورد نظر را می‏توان در مهندسی بافت مورد استفاده قرار داد.

دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده

هدف: در این تحقیق آثار همزمان BMP-۴ به عنوان محرک شیمیایی و میدان مغناطیسی ایستا به عنوان محرک فیزیکی بر درصد سلول های زنده و میزان تکثیر سلول‏های بنیادی مغز استخوان موش صحرایی بررسی شد. مواد و روش‏ها: سلول‏های مزانشیمی در واکشت پنجم تریپسینه شده و سوسپانسیون سلولی تهیه شد. سپس سلول‏ها شمارش و پس از ۲۴ ساعت کشت در محیط α-MEM با بافر نمکی فسفات شسته شدند. متعاقب افزودن  BMP-۴با غلظت ۲۵ نانو‏گرم در میلی‏لیتردر زمان‏های متفاوت (۲۴، ۴۸ و ۹۶ ساعت) به محیط کشت، این سلول‏ها با میدان مغناطیسی ایستا با شدت ۴ میلی‏تسلا و زمان‏های تابشی متفاوت (۲۴ و ۴۸ ساعت) تیمار شدند؛ سپس سلول‏ها با بافر نمکی فسفات شسته و تریپسینه شدند. سلول‏های تریپسینه شده با تریپان بلو رنگ‏آمیزی و به کمک میکروسکوپ نوری شمارش شدند. میانگین تعداد و افزایش سلول‏ها تحت عنوان نسبت سلول های زنده و تکثیر سنجش و گزارش شد. نتایج: نتایج این تحقیق نشان می‏دهد که افزایش مدت زمان میدان مغناطیسی ایستا و BMP-۴ باعث افزایش میانگین درصد سلول‏های زنده و تغییر میزان تکثیر سلول‏ها نسبت به گروه کنترل می‏شود. تجزیه و تحلیل آماری نتایج حاصل از شمارش سلولی با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و به دنبال آن آزمون توکی برای ارزیابی سلول های زنده و تکثیر سلولی در گروه‏های مختلف انجام گرفت. بیشترین افزایش در میانگین درصد سلول‏های زنده در گروهی مشاهده شد که به‏مدت ۹۶ ساعت با BMP-۴ تیمار شده بودند. نتیجه‏گیری: نتایج این تحقیق فرضیه تغییر نسبت سلول های زنده و تکثیر توسط میدان مغناطیسی ایستا را تأیید می‏کند. هنگامی که سلول‏ها به‏طور همزمان با میدان مغناطیسی ایستا و BMP-۴ تیمار می‏شدند، این تغییرات افزایش می‏یافت.

دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده

تأمین منبع سلولی با عملکرد مناسب به مقدارکافی و نیز خلوص مناسب یکی از چالش های اساسی پیش روی مطالعات مهندسی بافت بوده است. با توجه به ویژگی های سلول های بنیادی (خود نوزایی و قابلیت تمایز)، این سلول ها یکی از منابع اصلی سلولی مورد استفاده در حوزه مهندسی بافت به حساب می آیند. در گذشته استفاده از عوامل شیمیایی تنها راه تمایز سلول های بنیادی به نظر می رسید، اما با توجه به بررسی های انجام شده، دانشمندان دریافتند که در فرآیند های فیزیولوژیک بدن، ترکیب پیچیده ای از انواع پیام های شیمیایی، مکانیکی و الکتریکی درگیر است. امروزه از تحریک‏های مکانیکی به منظور تولید سلول‏های با ریخت‏شناسی و جهت‏گیری مناسب درون داربست استفاده می‏شود. به علاوه، با استفاده از این نوع تحریک‏ها می‏توان به تمایز اختصاصی، افزایش سرعت رشد، تکثیر و تمایز و هزینه کمتر نسبت به استفاده از عوامل شیمیایی دست یافت. پارامتر های مختلفی نظیر محیط شیمیایی، محیط فیزیکی اطراف سلول (شامل هندسه، سختی و توپولوژی سطح داربست)، دامنه، فرکانس و مدت زمان اعمال تحریک مکانیکی همگی می تواند سرنوشت سلول های بنیادی را تحت تأثیر قرار دهد. در این گزارش به بررسی اثر انواع تحریک های مکانیکی (تحت رژیم های بارگذاری متفاوت) بر سرنوشت سلول های بنیادی با توجه به بافت حاصل از آن‏ها پرداخته شده است و نتیجه حاصل در طراحی راکتور زیستی مناسب آن‏ها منعکس شده است.

دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

هدف: گروه جدیدی از ژن‏های شناخته شده در ژنوم انسان RNAهای غیرکدکننده بلند (lncRNA) است که از بخش وسیعی از ژنوم یوکاریوت‏ها رونویسی شده و در تنظیم فرآیند‏های متنوع زیستی از جمله پرتوانی سلول‏های بنیادی و نورون‏زایی دخالت دارد. بررسی‏های جدید نشان دهنده نقش تشدید کنندگی lncRNA ها بر بیان ژن‏های مجاورشان است. Oct-۴ یک عامل کلیدی در خودبازسازی و حفظ حالت پرتوانی در سلول‏های بنیادی جنینی و سلول‏های کارسینومای جنینی است. این عامل نقش مهمی در حفظ حالت تمایز نیافته سلول‏های بنیادی ایفا می­کند و بیان آن باید به دقت در این سلول‏ها تنظیم شود، چرا که بیان خیلی بالا و خیلی پایین آن باعث تمایز سلول‏ها می شود. مواد و روش‏ها: RNA غیر کدکننده بلند PSORS۱C۳ دقیقاً در بالادست Oct۴ قرار گرفته­است و احتمالاً نقش تنظیمی روی آن دارد. اما تاکنون الگوی بیانی این lncRNA در سلول‏های بنیادی و سرطانی بررسی نشده است، در این پژوهش بیان PSORS۱C۳ در ۲۳ دودمان سلولی از طریق واکنش RT-PCR بررسی شد. نتایج: یافته‏های ما نشانگر بیان متفاوت این RNA غیر کد کننده بلند در سلول‏های بنیادی جنینی (NT۲) و دودمان‏های سلولی سرطانی است. علاوه بر بیان PSORS۱C۳ در سلول‏های پرتوان، بیان این ژن در تعداد معدودی از رده‏های سلولی جدا شده از تومورهای معده ((AGS، کارسینومای مثانه (۵۶۳۷)، آدنوکارسینومای کولورکتال (Ht-۲۹)، کارسینومای سلول‏های هپاتوسیت (HepG۲) و آدنوکارسینومای پروستات (PC۳) تأیید شد. نتیجه‏گیری: این پژوهش توانست برای اولین بار بیان این lncRNA را در سلول‏های سرطانی و سلول‏های بنیادی نشان دهد.

دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

هدف: دوزهای بالای استامینوفن ایحاد آسیب‏های کبدی می‏کند. عامل سلول بنیادی و گیرنده آن c-kit باعث بهبود آسیب‏های کبدی ناشی از سمیت استامینوفن می‏شوند. مطالعه حاضر به بررسی اثر فاکتور سلول بنیادی بر فعالیت آنزیم‏های گلوتاتیون-اس- ترانسفراز در سمیت استامینوفن پرداخته است. مواد و روش‏ها: ۴۵ سر موش نر نژاد Balb/c به ۳ دسته هر یک شامل ۳ گروه ( هر گروه ۵ سر) تقسیم شدند: ۱) تزریق ۳۰۰ میلی‏گرم / کیلوگرم وزن بدن استامینوفن درون صفاقی ۲) تیمار با ۴۰ میکروگرم / کیلوگرم وزن بدن فاکتور سلول بنیادی، ۳۰ دقیقه پس از تزریق استامینوفن (۳۰۰ میلی‏گرم / کیلوگرم وزن بدن) و ۳) تیمار با نرمال سالین (گروه کنترل). دسته موش‏ها به‏ترتیب پس از ۱، ۱۲ و ۲۴ ساعت کشته شدند. ارزیابی سمیت با آسیب‏شناسی کبد و سنجش نشانگرهای سرمی آسیب کبدی (آلانین آمینو ترانسفراز و آسپارتات آمینو ترانسفراز) در موش‏های دسته ۲۴ ساعت انجام شد. میزان پروتئین c-kit، و فعالیت آنزیم‏های گلوتاتیون-اس- ترانسفراز سنجش شد. نتایج: مشاهدات هیستوپاتولوژی و افزایش معنی‏دار (۰۵/۰P<) سطح آلانین آمینو ترانسفراز و آسپارتات آمینو ترانسفراز، سمیت کبدی ناشی از تزریق دوز ۳۰۰ میلی‏گرم / کیلوگرم وزن بدن از استامینوفن را نشان داد. فاکتور سلول بنیادی باعث افزایش معنی‏دار فعالیت گلوتاتیون-اس- ترانسفرازها و کاهش معنی‏دار در میزان پروتئین c-kit پس از ۲۴ ساعت شد. نتیجه‏گیری: اتصال فاکتور سلول بنیادی به گیرنده آن (c-kit) در کبد باعث بهبود آسیب‏های کبدی ناشی از استامینوفن به واسطه افزایش فعالیت گلوتاتیون-اس- ترانسفرازها در کبد موش می‏شود.

دوره ۱۷، شماره ۷ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

سلول‏های بنیادی مزنشیمال به خاطر داشتن توانایی خودنوزایی و تمایز به رده‏های گوناگون سلولی گزینه‏های ایده‏آل مهندسی بافت بازایجادگر هستند. این سلول‏ها در پاسخ به تحریکات مکانیکی مانند کرنش‏های تناوبی به سمت تمایز یافتن به سلول‏هایی که در درون بدن بارگذاری مشابهی را تجربه می‏کنند، مانند سلول‏های استخوانی و غضروفی، هدایت می‏شوند. در این تحقیق هدف بررسی اثر کرنش تناوبی ۱۰ درصد با فرکانس ۱ هرتز روی پاسخ مکانیکی یک سلول مزنشیمال کاشته شده درون یک بلوک فیبرینی، به روش اجزای محدود و با در نظر گرفتن نقش اینتگرین‌ها و به‌کارگیری مدل هایپرویسکوالاستیک سیمو برای اسکلت سلول است تا زمانی که این بارگذاری تک محوره، از طریق مدولاسیون مکانیکی، سلول را در مسیر تمایز به یک سلول بالغ غضروف لیفی قرار دهد. نتایج مدل ارائه شده نشان می‏دهد که متوسط تنش‏های محیطی، شعاعی و برشی به ترتیب تا ۲۴۰، ۲۶۰ و ۱۴۰ پاسکال و نیروهای متناظر تا ۲۴، ۴۵ و ۱۵ پیکونیوتن می‏رسند که برای انگیزش سلول به پاسخی متفاوت نسبت به شرایطی که در آن بارگذاری وجود ندارد، کافی است. نتایج این پژوهش می‌تواند در راستای طراحی بهتر آزمایشات زیستی بسیار موثر باشد.

دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

اهداف: با توجه به افزایش روزافزون زوج‌های نابارور، در این مطالعه پتانسیل تکثیر و تمایز سلول‌های بنیادی مزانشینی بند ناف و سلول‌های بنیادی مغز استخوان مورد مقایسه قرار گرفت تا سلول بنیادی مناسبی، به‌منظور تمایز به سلول‌های زایا معرفی شود.
مواد و روش‌ها: در مطالعه تجربی حاضر سلول‌های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بند ناف و مغز استخوان پس از استخراج، تحت تاثیر غلظت ۶-۱۰مولار رتینوئیک‌اسید و محیط کشت شرایطی‌شده حاصل از سلول‌های سرتولی قرار گرفتند. درصد زیستایی و سرعت تکثیر (زمان دوبرابرشدن جمعیت سلولی) در هر دو گروه محاسبه شد. تعداد کلنی‌ها طی روز‌های مختلف کشت، ارزیابی و در نهایت بیان ژن‌های پیش‌میوزی و میوزی با روش واکنش زنجیره‌ای پلی‌مراز معکوس (RT-PCR) بررسی شد.
یافته‌ها: درصد زیستایی در سلول‌های بنیادی مغز استخوان بیشتر بود و با افزایش تعداد پاساژ، سرعت تکثیر سلول‌ها در این گروه افزایش یافت. تعداد کلنی‌های ایجادشده در سلول‌های بنیادی مغز استخوان نسبت به سلول‌های بنیادی بندناف، به‌طور معنی‌داری بیشتر بود (۰/۰۵>p). در مقابل بیان ژن‌های PLZF، OCT۴ و SCP۳ در سلول‌‌های بنیادی بند ناف، پس از گذشت ۱۰ روز از کشت مشاهده شد، ولی در سلول‌های بنیادی مغز استخوان، بیان ژن‌‌های PLZF و SCP۳ فقط پس از گذشت ۱۵ روز از کشت قابل مشاهده بود.
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد پتانسیل تمایز سلول‌های بنیادی بند ناف به سلول‌های شبه‌زایا بیشتر از پتانسیل تمایز سلول‌های بنیادی مغز استخوان و در مقابل پتانسیل تکثیر سلول‌های بنیادی مغز استخوان بیشتر از سلول‌های بنیادی بند‌ناف است. این تفاوت احتمالاً به‌دلیل فاکتور‌های ترشح‌شده از این سلول‌ها است.
rame class="ginger-extension-definitionpopup" style="display: none;">

صفحه ۱ از ۱