۲۱ نتیجه برای مهندسی بافت
امیرعلا بخشیاننیک، بهمن وحیدی،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
اهداف: داربست بهعنوان سازه نگهدارنده سلول از اهمیت ویژهای در مهندسی بافت استخوان برخوردار است. قرارگیری داربست در محیط کشت دینامیک، مانند بیوراکتور نفوذی، نقش پارامترهای مکانیکی از قبیل تنش برشی و فشار هیدرودینامیک را پررنگتر میکند. از سویی دیگر، این پارامترهای مکانیکی به شدت متاثر از طرح داربست هستند. در این پژوهش به بررسی تاثیر طرح داربست استخوانی بر نحوه عملکرد تحریکهای مکانیکی و پیشبینی سرنوشت سلولهای بنیادی مزانشیمی پرداخته میشود.
مواد و روشها: با استفاده از ابزار شبیهسازی کامپیوتری و روشهای اجزای محدود، پنج داربست استخوانی (با نامهای جیروید، جیروید پرتخلخل، دیاموند، IWP و داربست با شیب اندازه تخلخل) مبتنی بر توابع ریاضی سطوح ضمنی طراحی شدند و در محیط کشت دینامیک شبیهسازیشده تحت عبور جریان سیال با سرعتهای ورودی ۱، ۱۰، ۲۵، ۵۰ و ۱۰۰ میکرومتر بر ثانیه قرار گرفتند. تجمع سلولها روی داربستهای جیروید و IWP بهصورت یک لایه به ضخامت ۵/۸ میکرون در نظر گرفته شد.
یافتهها: با توجه به نتایج بهدستآمده، داربست با طرح دیاموند بهترین عملکرد را از منظر یکنواختی تنشهای ایجادشده به خود اختصاص داد. در حضور لایه سلولی، تنش فون مایسز به میزان ۶۰ و ۵۰مگاپاسکال بهترتیب در داربستهای جیروید و IWP به دست آمد که تمایز استخوانی را تسهیل خواهد نمود.
نتیجهگیری: استفاده از داربست با شیب اندازه تخلخل موجب اعمال تنشهای متفاوت در بخشهای مختلف داربست میشود و این امر در مورد کاربردهای نوین داربستهای استخوانی برای ایجاد تمایزهای سلولی مختلف بهطور همزمان بسیار مفید است.
زهره سفری، سارا صعودی، احمد زوارانحسینی، حسن بردانیا، مجید صادقیزاده،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
اهداف: یکی از مهمترین اهداف پزشکی بازساختی، تولید بافتهای جایگزین با عملکرد صحیح است. سلولهای فیبروبلاستی یکی از مهمترین انواع سلولها در فرآیند ترمیم هستند که در تشکیل عروق خونی نیز نقش دارند. تحریک سلولهای فیبروبلاستی برای شروع تکثیر و فراخوان دیگر سلولها و همچنین آنژیوژنز نیاز به سیگنالهای بیرونی مناسب دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات باکتریوفاژ M۱۳ در ترکیب با پپتید RGD روی سلولهای فیبروبلاستی است.
مواد و روشها: برای این مطالعات، ابتدا باکتریوفاژ M۱۳ تکثیر و جداسازی شد. سپس پپتید RGD سنتز و خالصسازی شد در ادامه سلولهای فیبروبلاستی جداسازیشده از موش، روی سطوح پوشش دادهشده با باکتریوفاژ M۱۳، باکتریوفاژ M۱۳ و RGD، ژلاتین و سطوح کنترل بهمدت ۴۸ساعت کشت داده شد. سپس برای اندازهگیری میزان تکثیر و بقای سلولها تست MTT صورت گرفت و پس از آن میزان بیان ژنهای FGF-۲، TGF-β۱ و VEGF-A بهوسیله واکنش زنجیرهای پلیمراز در زمان واقعی (Real-Time PCR) اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که سطح باکتریوفاژ M۱۳ و RGD موجب افزایش تکثیر سلولی و میزان زندهماندن سلولهای فیبروبلاست گشته است. علاوه بر این، بیان ژنهای FGF-۲، TGF-β۱ و VEGF-A در سلولهای فیبروبلاست کشت دادهشده روی سطح باکتریوفاژ M۱۳ و RGD بهطور معنیدار افزایش یافت.
نتیجهگیری: تحقیق حاضر نشان داد که داربستهایی از جنس باکتریوفاژ M۱۳ و پپتید RGD بهدلیل عدم سمیت و زیستسازگاربودن میتوانند کاندید مناسبی برای القای ترمیم و آنژیوژنز در مهندسی بافت باشند.
مهسا بهلولی، الناز تمجید، سهیلا محمدی، مریم نیکخواه،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
اهداف: از آنجا که یکی مشکلات مهم در ترمیم استخوان احتمال بروز عفونتهای باکتریایی است، در سالهای اخیر استفاده از داربستهای نانوکامپوزیتی حاوی آنتی بیوتیک در کاربردهای مهندسی بافت استخوان مورد توجه پژوهشگران زیادی واقع شده است.
مواد و روشها: در این پژوهش داربستهای کامپوزیتی پلی کاپرولاکتونی حاوی ۱۰ درصد حجمی از نانوذرات دی اکسید تیتانیم nm) ۲۱~) و بیوگلاس µm) ۶(~ به صورت فاقد دارو و نیز حاوی غلظتهای ۵۷/۰ و ۱۵/۱ میلی گرم بر میلی لیتر داروی تتراسایکلین هیدروکلراید به روش ریخته گری محلول جهت کاربرد در مهندسی بافت استخوان ساخته شدند. مشخصه یابی ساختاری با مشاهدات میکروسکوپ الکترونی روبشی و نیز طیف سنجی تبدیل فوریه مادون قرمز به منظور تأیید اتصال ذرات و دارو بر روی داربست انجام شد. همچنین بررسی سمیتسنجی سلولی با استفاده از آزمون MTT و مطالعه خواص آنتی باکتریال با استفاده از روش نفوذ در چاهک آگار انجام شد.
یافته ها: در این مطالعه داربستهای پلیمری و کامپوزیتی حاوی ذرات داروی توزیع شده بر سطح تولید شدهاند. همچنین مشاهده شد که داربستهای کامپوزیتی بایوگلاس/ پلی کاپرولاکتون حاوی۵۷/۰ میلی گرم بر میلی لیتر تتراسایکلین علاوه بر خواص آنتی باکتریال مطلوب، میزان قابل قبولی از زنده ماندن سلولها را دارند.
نتیجه گیری: در نتیجه این داربستها بالقوه می توانند به عنوان داربستهای مهندسی بافت با خاصیت آنتی باکتریال مورد توجه قرار گیرند.
شهریار حسن نیا، مینا بحری، فاطمه گشتاسبی، بهاره دبیرمنش،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده
فیبرینوژن یکی از اجزای اصلی آبشار انعقادی است و به دنبال آسیب بافت، به سرعت، داربست نامحلول فیبرینی را تشکیل می دهد. فیبرین یک زیست پلیمر رشتهای است که به طور طبیعی در هنگام لخته شدن خون از پلیمریزاسیون فیبرینوژن تشکیل می شود. پس از آسیبهای بافتی و شروع آبشار انعقادی، پلیمریزاسیون فیبرینوژن محلول توسط آنزیم ترومبین در یک شبکه فیبرین نامحلول آغاز و با همراهی پلاکت ها، لخته خون را تشکیل می دهند. این شبکه فیبرین برای ایجاد هموستاز پس از آسیب بافتی بسیار حایز اهمیت است. این زیست پلیمر بدن همچنین به عنوان یک داربست موقت در ترمیم زخم نقش اصلی را ایفا می کندوبه دلیل ویژگی ساختاری و عملکرد فیزیولوژیک منحصربفرد خود، در پزشکی بازساختی مورد استفاده قرار میگیرد. فیبرین قادر به انتقال پروتئین های ماتریس خارج سلولی (ECM)مانند فیبرونکتین و فاکتورهای رشد است. از انواع داربست های اصلی فیبرینی مانند فیبرین غنی از پلاکت (PRF)و پلاسمای غنی از پلاکت (PRP)به عنوان زیست مواد اتولوگ در پزشکی بازساختی، ترمیم زخم، ارتوپدی و درمانهای بازسازی و زیبایی پوست مورد استفاده قرار میگیرند. مشتقات و محصولات تخریب فیبرین نیز با تحریک نفوذ سلول ها و بازسازی بافت، نقش مهمی در روند ترمیم زخم ایفا می کنند و آنها به طور گسترده به عنوان ماده بیولوژیکی در توسعه محصولات جدید برای بیش از یک قرن مورد استفاده قرار گرفته اند.
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۸۸ )
چکیده
هدف: مهندسی بافت، علمی میان رشتهای است که اساس آن مبتنی بر بهکارگیری داربستهای پلیمری برای شکلگیری سهبعدی بافت است. از این داربستها بهعنوان ماتریکس خارج سلولی سنتتیک برای چسیندگی سلولها، تکثیر و تمایز سلولی استفاده میشود. مواد زیستی مورد استفاده در مهندسی بافت میبایست از ترکیب شیمیایی، ساختار فیزیکی و عملکرد زیستی مناسب برخوردار باشند. در پروژه حاضر، ترکیب کیتوزان/پلیوینیل الکل بهعنوان داربست برای ترمیم بافت عصبی انتخاب شده است.
مواد و روشها: برای تولید داربستهای کیتوزان/پلیوینیل الکل با استحکام مکانیکی و ریختشناسی مناسب در کاشت و تکثیر سلولهای عصبی U۳۷۳ از روش الکتروریسی استفاده شد. روش الکتروریسی نسبتاً ساده بوده و میتوان بهوسیله آن الیافی به فرم لایه نازک بیبافت تولید کرد. پس از آن میزان زیستسازگاری داربست با استفاده از آزمونهای زیستی و ارزیابی میزان چسبندگی سلولی مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: نتایج کسب شده نمایانگر آن هستند که نانوکامپوزیت کیتوزان/پلیوینیل الکل با نسبت ۸٥/١٥ ضمن تأمین ریختشناسی و استحکام مکانیکی لازم، امکان رشد سلولهای عصبی U۳۷۳ به فضای درونی ماده زیستی و جایگزینی آنها را در طول زمان و بهصورت کنترل شده فراهم میکند. بدین ترتیب شرایط لازم برای رشد و توسعه سلولی و همچنین جدا شدن از بافت رشد یافته فراهم میشود.
نتیجهگیری: با استفاده از نانوکامپوزیت کیتوزان/پلیوینیل الکل به دلیل زیستسازگاری مناسب و عدم سمیت، امکان رشد سلولهای U۳۷۳ و اتصال مناسب آنها به نانوکامپوزیت برای ترمیم آسیب وارده به اعصاب محیطی فراهم میشود.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۸۸ )
چکیده
هدف: امروزه با پیشرفتهای فراوانی که در زمینه مهندسی بافت عصبی حاصل شده است، لزوم بهکارگیری روشهای نوین برای ساخت و بهکارگیری موادی با ساختارهای ترکیبی میتواند گامی مهم در راستای ترمیم ضایعات سیستم عصبی بهشمار آید. در این مطالعه، نانوکامپوزیتهای کیتوزان/پلیوینیل الکل- نانولولههای کربنی بهعنوان داربست انتخاب شد.
مواد و روشها: برای تولید داربستهای کیتوزان/پلیوینیل الکل- نانولولههای کربنی با ساختار و ریختشناسی مناسب از روش الکتروریسی استفاده شد. از طیفسنجی رامان و میکروسکوپ الکترونی روبشی برای تعیین ساختار شیمیایی و فیزیکی داربستهای الکتروریسی شده استفاده شد. سپس میزان زیستسازگاری داربستها توسط آزمونهای زیستی MTT و قرمز خنثی بررسی شد.
نتایج: نتایج کسب شده بیانگر آن است که نانوکامپوزیتهای کیتوزان/پلیوینیل الکل- نانولولههای کربنی دارای خصوصیات ساختاری و ریختی مناسب برای رشد سلولهای طبیعی مشتق از مغز انسان است. به دلیل زیستسازگاری مناسب داربست، سلولها قادرند با حفظ ساختار طبیعی خود بهخوبی روی داربست رشد کرده و از شرایط مطلوبی برخوردار باشند.
نتیجهگیری: نانوکامپوزیتهای کیتوزان/پلیوینیل الکل- نانولولههای کربنی به دلیل زیستسازگاری و خواص ساختاری مناسب، امکان رشد سلولهای عصبی طبیعی مشتق از مغز انسان را فراهم میکند.
شکوفه مهرتاش فر، محبوبه کبیری رنانی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده
وقوع حوادث مختلف از جمله تصادفات، آسیب و جراحات وارده طی فعالیت های ورزشی و نیز بروز برخی از بیماریها میتوانند منجر به تحلیل و از بین رفتن بافت استئوکندرال شده و مشکلات عدیده ای در سلامت و کیفیت زندگی بیمار ایجاد کنند، بنابراین کنترل و ترمیم این ضایعات یکی از چالشهای مهم در حوزه پزشکی بازساختی به شمار میرود. از آنجائیکه نقص های استئوکندرال هم آسیب به غضروف مفصلی و هم استخوان تحت غضروفی زیرین آن را شامل میشود، برای ترمیم نیز باید نیاز بخشهای استخوانی، غضروفی و بخش حدفاصل میان استخوان و غضروف در نظر گرفته شود. درمانهای بالینی فعلی بیشتر تسکینی بوده و جنبه درمانی کمتری دارند. از این رو، به دلیل محدودیت های روشهای درمانی موجود طی دهه گذشته استفاده از مهندسی بافت به عنوان یک روش درمانی کارآمد و کم خطر برای درمان بسیاری از بیماریها خصوصا ضایعات استخوانی-غضروفی مطرح شده است. در این روش میتوان با پیوند بافتهای کامپوزیت استئوکندرال که از طریق ترکیب سلولهای خود بیمار با بیومتریالهای متخلخل سه بعدی با شکل و اندازه از پیش تعیین شده بدست آمده اند، برخی از محدودیت های روش های پیشین را برطرف نمود. تا کنون استراتژی های متنوعی برای ساخت داربست به منظور ترمیم نقص های استئوکندرال به کار گرفته شده است که از جمله آنها میتوان به داربست های تک فاز، چند لایه و مدرج شده اشاره کرد. در این مطالعه برخی استراتژیهای رایج در مهندسی بافت و همچنین چالش های پیش رو به طور خلاصه مورد بررسی قرار گرفته است.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۸۹ )
چکیده
هدف: بارگذاری مکانیکی بر کارکرد حیاتی سلولهای بدن تأثیر میگذارد. در این تحقیق به بررسی نقش کشش ترکیبی دورهای- ثابت بر تکثیر سلول ها پرداخته شد.
مواد و روشها: به این منظور، سلولها روی بستر الاستیک پوشش داده شده با ژلاتین کاشته شد و چهار دسته آزمایش با بارگذاریهای دورهای، ثابت، ترکیب دورهای- ثابت و دورهای به همراه دوره استراحت از بار روی سلولها انجام شد. میزان کشش در همه موارد ۱۰ درصد انتخاب شد. مدت زمان بارگذاری دورهای ۵ ساعت با فرکانس ۱ هرتز و برای بارگذاری ثابت ۱۲ ساعت بود.
نتایج: یافتهها نشان داد که بارگذاری دورهای، سلولها را در جهتی نسبت به محور کشش همسو نمود ولی تأثیر قابل ملاحظه در تعداد سلولها ایجاد نکرد. در آزمایش بارگذاری ترکیبی دورهای- ثابت، این بارگذاری باعث کاهش قابل ملاحظه تکثیر سلولهای مزانشیمال در مقایسه با گروه کنترل شد. در دسته سوم، بارگذاری با دوره زمانی استراحت از بار، تعداد سلولها افزایش قابل ملاحظهای نسبت به گروه شاهد (بدون بارگذاری) داشت. بالاخره در گروه چهارم (بارگذاری استاتیک)، تفاوت قابل ملاحظه در تعداد سلولهای گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد (بدون بار) مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نوع بارگذاری اعم از دورهای و ثابت و نیز زمان سپری شده پس از بارگذاریها در روند تکثیر سلولها تأثیر دارند.
حسین سلیمانی، محمد قربانی، عبداله اله وردی، حسین نادری منش،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده
سلولهای بنیادی از طریق قابلیت خودترمیمی و توانایی آنها در تمایز به سلولهای خاص شناخته میشوند که تحت تأثیر محیط آنها اتفاق میافتد. اهمیت شیمی ماتریکس اطراف سلولی در کنترل سرنوشت سلولهای بنیادی شناخته شده است. کپسوله کردن تکسلولی سلولهای بنیادی مزانشیمی در داخل میکروژل های نیمهتراوا امکان کنترل هرچه بیشتر سرنوشت سلولهای بنیادی را فراهم مینماید. در این مطالعه با استفاده از فناوری میکروفلوئیدیک تراشهای برای کپسوله کردن تکسلولی طراحی و ساخته شد. با استفاده از تراشه میکروفلوئیدیک سلولهای بنیادی مزانشیمی انسانی با منشأ مغز استخوان در داخل میکروژل های آلژینات و آلژینات-پلی ال لیزین کپسوله شد. نتایج بررسیهای طولانیمدت نشان میدهند که زندهمانی سلولهای بنیادی مزانشیمی در داخل میکروژل های آلژینات-پلی ال لیزین نسبت به میکروژل های آلژینات افزایش معنیداری نشان میدهد. همچنین تکثیر سلولهای بنیادی مزانشیمی در میکروژل های آلژینات-پلی ال لیزین افزایش معنیداری در روزهای ۱۴ و ۲۱ دارند. به نظر میرسد پلی ال لیزین با ایجاد بستری با بار مثبت امکان اتصال و فعالیت سلولها را بهبود میبخشد. مطالعات میکروسکوپی بیانگر این نکتهاند که مورفولوژی سلولها در داخل میکروژل ها بهصورت کروی است. بااینحال قطر و حجم میانگین سلولها در میکروژل های حاوی پلی ال لیزین نسبت به میکروژل های فاقد آن کمتر است که نشان از تکثیر بیشتر و محدودیت فضایی در داخل میکروژل ها است. بنابراین میکروژل های تکسلولی آلژینات-پلی ال لیزین بهعنوان بستری مناسب برای مطالعات بالینی جهت مهندسی بافت، پیوند عضو و سلول درمانی را فراهم میکنند.
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: کامپوزیت زیست تخریبپذیر پلی کاپرولاکتون/ نشاسته میتواند به منظور مهندسی بافت استخوان مورد استفاده قرار گیرد. تأثیر ترکیب درصد اجزا بر خواص این کامپوزیت دارای اهمیت است. مواد و روشها: کامپوزیت پلی کاپرولاکتون/ نشاسته با ترکیب درصد پلی کاپرولاکتون ۸۰/ نشاسته ۲۰، پلی کاپرولاکتون ۷۰/ نشاسته ۳۰ از طریق حل کردن در کلروفرم و تبخیر حلال ساخته شد. نتایج: ترکیب شیمیایی کامپوزیت پلی کاپرولاکتون/ نشاسته به کمک انتقال فوریه فروسرخ مشخصهیابی شد. به منظور بررسی زیستفعالی کامپوزیت پلی کاپرولاکتون/ نشاسته ایجاد هیدروکسی آپاتیت روی سطح در محلول شبیهسازی شده بدن ارزیابی شد. نتایج حاصل از آزمون فشاری بیانگر این بود که ضریب کشسانی و استحکام فشاری این داربست در حد استخوان ترابکولار انسان است. میزان کاهش جرم نمونهها در آب و همچنین سرعت تخریب نشاسته در محلول بافر فسفات سالین ارزیابی شد و بررسیها بیانگر این بود که وجود جزء نشاسته و درصد آن بر سرعت تخریب تأثیر میگذارد. همچنین آزمونهای MTT و آلکالین فسفاتاز نشان داد که این کامپوزیت سمّیتی ندارد و فعالیتهای استخوانی سلولهای استئوسارکوما رده G-۲۹۹ را افزایش میدهد. نتیجهگیری: با توجه به افزایش رشد و فعالیت سلولهای استخوانی و توانایی تشکیل آپاتیت روی سطح کامپوزیت و همچنین خواص مکانیکی آن، این کامپوزیت دارای این پتانسیل است که به عنوان جایگزینهای استخوان استفاده شود. به علاوه سرعت تخریبپذیری کامپوزیت پلی کاپرولاکتون/ نشاسته با تغییر در ترکیب درصد اجزای سازنده آن قابل کنترل است و میتوان از این کامپوزیت به عنوان داربست مهندسی بافت استخوان استفاده کرد. نمونه با درصد جرمی ۷۰/۳۰ به علت پاسخ سلولی مناسبتر و خواص مکانیکی بهتر نسبت به نمونه ۸۰/۲۰ بهینه محسوب میشود.
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
تأمین منبع سلولی با عملکرد مناسب به مقدارکافی و نیز خلوص مناسب یکی از چالش های اساسی پیش روی مطالعات مهندسی بافت بوده است. با توجه به ویژگی های سلول های بنیادی (خود نوزایی و قابلیت تمایز)، این سلول ها یکی از منابع اصلی سلولی مورد استفاده در حوزه مهندسی بافت به حساب می آیند. در گذشته استفاده از عوامل شیمیایی تنها راه تمایز سلول های بنیادی به نظر می رسید، اما با توجه به بررسی های انجام شده، دانشمندان دریافتند که در فرآیند های فیزیولوژیک بدن، ترکیب پیچیده ای از انواع پیام های شیمیایی، مکانیکی و الکتریکی درگیر است. امروزه از تحریکهای مکانیکی به منظور تولید سلولهای با ریختشناسی و جهتگیری مناسب درون داربست استفاده میشود. به علاوه، با استفاده از این نوع تحریکها میتوان به تمایز اختصاصی، افزایش سرعت رشد، تکثیر و تمایز و هزینه کمتر نسبت به استفاده از عوامل شیمیایی دست یافت. پارامتر های مختلفی نظیر محیط شیمیایی، محیط فیزیکی اطراف سلول (شامل هندسه، سختی و توپولوژی سطح داربست)، دامنه، فرکانس و مدت زمان اعمال تحریک مکانیکی همگی می تواند سرنوشت سلول های بنیادی را تحت تأثیر قرار دهد. در این گزارش به بررسی اثر انواع تحریک های مکانیکی (تحت رژیم های بارگذاری متفاوت) بر سرنوشت سلول های بنیادی با توجه به بافت حاصل از آنها پرداخته شده است و نتیجه حاصل در طراحی راکتور زیستی مناسب آنها منعکس شده است.
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: سلولهای رنگدانهدار شبکیه انسان به صورت تک لایه در انتهای شبکیه در ارتباط مستقیم با گیرندههای نوری قرار گرفتهاند. در خیلی از بیماریها این سلولها آسیب میبینند. یکی از راههای درمان این بیماریها جایگزین کردن سلولهای سالم به جای سلول آسیب دیده است. به این منظور از بسترهای مختلفی برای کشت سلول استفاده شده که در بررسی حاضر از بین این بسترها ترکیبی از آلژینات و ترکیبی از آلژینات/ ژلاتین برای مطالعه رشد این سلولها استفاده شد.
مواد و روشها: از آلژینات سدیم محلولهای ۱ و ۲ درصد در آب و DMEM/F۱۲ تهیه و در هر خانه از ظرفهای ۶ خانه ریخته شد تا بستر یکنواخت یک میلیمتری تشکیل شد. سلولهای اپیتلیالی رنگدانهدار پاساژ ۴ روی بستر کشت داده شدند و ریختشناسی سلولها بررسی شد. سلولها به بستر آلژینات در DMEM/F۱۲ نمیچسبند و اندر کنش مناسبی با بسترهای آلژینات ندارند، به همین دلیل از آلژینات و ژلاتین محلولهای ۱ درصد و ۲ درصد در آب دوبار تقطیر با نسبتهای ۲۰ به ۸۰، ۳۰ به ۷۰، ۴۰ به ۶۰، ۵۰ به ۵۰، ۶۰ به ۴۰، ۷۰ به ۳۰، ۸۰ به ۲۰ تهیه شد و به هر خانه از ظرف ۶ خانه ریخته شده تا بستری یک میلیمتری از آلژینات/ ژلاتین ایجاد شد.سلولها بر سطح بسترکشت داده شده و ویژگیهای آنها مطالعه شد.
نتایج: سلولهای رنگدانهای شبکیه انسان روی بسترهای آلژینات/ ژلاتین به صورت کلونیهایی چسبیده بودند. در همه بسترها با نسبتهای مختلف آلژینات/ ژلاتین سلولها از غشا عبور کرده و تک لایهای از سلول را در زیر بستر تشکیل میدهند. به جز بستر ۲ درصد با نسبترآلژینات/ ژلاتین ۲۰ به۸۰ که رشد سلولها را بر سطح بستر نشان میدهد. سلولها تا مدت نامحدود بر بستر آلژینات/ ژلاتین زنده میمانند و بعد از کشت دوباره بر سطح پلیت ریختشناسی اولیه خود را حفظ میکردند.
نتیجهگیری: بستر آلژینات/ ژلاتین ۲ درصد با نسبت ۲۰ به ۸۰ برای کشت سلولهای رنگدانهای شبکیه انسان در مطالعات بعدی مناسب است.
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۴-۱۳۹۵ )
چکیده
در طی چندین دهه اخیر، نیاز روزافزون انسان برای جایگزینی اعضا و بافتها در بدن موجب شده است تا مهندسی بافت بهعنوان یکی از حوزههای پیشرو در تحقیقات علمی مطرح شود. علیرغم دستاوردهای بیشمار در این حوزه، تاکنون تأثیر مهندسی بافت در کاربردهای بالینی محدود بوده است. یکی از اصلیترین دلایل این محدودیت، عدم تأمین خون کافی برای بافت در مراحل اولیه پس از کاشت است. زمانبر بودن فرآیند رگزایی موجب ناکافی بودن تشکیل عروق خونی و درنهایت مرگ سلولها و از بین رفتن بافت میشود. در طی سالهای اخیر، با اجرای رویکردی با نام آمیختگی، سعی شده است تا با جایگذاری یک شبکه عروقی پیشساخته در سازه بافت، تشکیل شبکه خونرسانی در درون بافت تسهیل شود. در تحقیق پیش رو با توجه به طبیعت سلولی فرآیند رگزایی، بر اساس یک مدل ریاضی مبتنی بر سلول، دینامیک فرآیند رگزایی در سه مقیاس فراسلولی، سلولی و درونسلولی شبیهسازیشده است تا عملکرد رویکرد آمیختگی مورد آزمون قرار بگیرد. نتایج بهدستآمده برتری استفاده از رویکرد آمیختگی نسبت به رویکرد رگزایی برای تشکیل شبکه عروقی در مهندسی بافت را نشان میدهد. این مدل افزایش احتمال بازپیوند جوانه مویرگها از طریق رویکرد آمیختگی را به اثبات میرساند که درنتیجه آن مقدمات جاری شدن خون در شبکه عروقی سریعتر طی میشود. علاوه بر این، مدل سلولی بهگونهای توسعهیافته است که اثرات ماتریس فراسلولی بر الگوی رگزایی از طریق پدیده دوشاخه شدن نشان داده شود.
دوره ۱۷، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
در سالهای اخیر استفاده از داربستهای متخلخل برای ترمیم بافتهای آسیب دیده استخوانی افزایش یافته است. از آنجایی که بدست آوردن خواص مکانیکی اینگونه داربستها با استفاده از روشهای آزمایشگاهی بسیار زمانبر و پرهزینه است، محققان زیادی مطالعات خود را معطوف روشهای ریاضیاتی در این زمینه نمودهاند. اما بررسی دقیق مقالات مربوطه مشخص میسازد که اکثر مدلهای ارائه شده براساس روش اجزای محدود بوده و کمتر به صورت تئوری به این موضوع پرداخته شده است. در این مقاله روشهای میکرومکانیکی مختلف برای بدست آوردن خواص الاستیک مؤثر داربستهای استخوانی ارائه شدهاند و از آنها برای بررسی خواص مکانیکی داربستهای مختلف، شامل داربستهای استخوانی سرامیکی و کامپوزیتی، استفاده شده است. مدلسازی داربستهای سرامیکی به صورت تک مقیاسه و مدلسازی داربستهای کامپوزیتی به صورت چند مقیاسه انجام گرفته است. همچنین به دلیل کاربرد گسترده ماده هیدروکسی آپاتیت در ساخت داربستهای استخوانی، در ادامه این پژوهش خواص مکانیکی داربستهای هیدروکسی آپاتیتی در تخلخلهای مختلف با روشهای ارائه شده بدست آمده است. نتایج نشان میدهند که مدلهای دیوی، خودسازگاری و دیفرانسیلی، به ترتیب، دارای بیشترین دقت در محاسبه مقدار مدول یانگ این داربستها در محدوده تخلخلهای زیر ۳۰ درصد، ۳۰ تا ۶۰ درصد و بالای ۶۰ درصد هستند. همچنین روش خودسازگاری تخمین مناسبی از مقدار ضریب پواسون داربستهای هیدروکسی آپاتیتی در تخلخلهای مختلف ارائه میدهد. با بدست آوردن مقادیر خواص مکانیکی داربستها در تخلخلهای مختلف با استفاده از این مدلها و استفاده از تحلیلهای آماری، رابطه ریاضی میان درصد تخلخل و خواص مکانیکی آنها (مدول یانگ و ضریب پواسون) بدست آمده است.
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
در سالهای اخیر الکتروریسی با قابلیت ایجاد میکرو-نانوالیاف پلیمری مشابه ساختار لیفی ماتریس خارج سلولی توجه بسیاری را در تولید داربستهای مهندسی بافت به خود معطوف ساخته است. شبیهسازی آرایش لیفی ماتریس خارج سلولی در بدن، نسبت سطح به حجم بالا، میزان تخلخل قابل توجه و پیوستگی کامل خلل و فرجها از مهمترین مزایای ساختارهای الکتروریسی شده است. درصد تخلل بالا و پیوستگی خلل و فرج در این داربستها، چسبندگی و رشد مناسب سلولی را بهدنبال خواهد داشت. اما به سبب کوچکی اندازۀ حفرات و تراکم بالای الیاف، نفوذ سلولی در داربستهای الکتروریسی شده محدود است. نفوذ سلولی اندک در داربستهای الکتروریسی کاهش مهاجرت سلولی به بخشهای داخلی ساختار، توزیع غیر یکنواخت جمعیت سلولی در کل داربست، رگزایی کم و نفوذ اندک بافت را بهدنبال دارد. در واقع داربست الکتروریسی شده بیش از آنکه یک محیط سهبعدی برای اسکان و فعالیتهای سلولی فراهم آورد یک بستر دوبعدی محسوب میشود. تا کنون روشهای اصلاح شده الکتروریسی یا اصلاحات پس از فرآیند بسیاری برای حل این مشکل پیشنهاد شده است که تغییرات کوچک در پارامترهای الکتروریسی تا روشهای پیچیده با نیازمندیهای خاص را مورد توجه قرار داده است. در بسیاری از این تلاشها مستقیماً با دستکاری مشخصات نمونۀ الکتروریسی شده نفوذ سلولی بهبود یافته است. حال آن که در برخی دیگر تشویق مهاجرت سلولی بدون تغییر ویژگیهای نمونۀ الکتروریسی شده مورد توجه قرار گرفته است. در این مقالۀ مروری سعی بر این است تلاشهای انجام شده در زمینۀ بهبود نفوذ سلولی در نانوالیاف الکتروریسی شده به تفضیل ارایه شود.
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
هدف: مهندسی بافت حدود ۳۰ سال است که با استفاده و ترکیب داربستها، سلول های سالم و عوامل رشد به کمک سلول درمانی آمده است. ساخت داربستهای زیست سازگار و زیست تجزیهپذیر شبیه به ماتریکس طبیعی بدن از اساسی ترین بخشهای آن است. در این مطالعه با استفاده از روش الکتروریسی مرطوب، داربستهای صناعی پلی لاکتیک اسید با ساختار سه بعدی، ساخته و ارزیابی شد.
مواد و روشها: فیبرهای پلی لاکتیک اسید در غلظتهای ۱۰، ۱۳، ۱۵، ۱۷، ۲۰ درصد حجمی/وزنی، با روش الکتروریسی مرطوب، داخل حمام انعقادی حاوی آب مقطر دیونیزه/سدیم هیدروکساید وارد شد و داربستها شکل گرفتند. سپس آزمونهای میکروسکوپ الکترونی روبشی، MTT، میزان زیست تخریبپذیری و میزان تخلخل آنها انجام شد.
نتایج: نتایج بهدست آمده از تعامل داربست و سلولهای مزانشیمی ژله وارتون انسانی در عکسهای میکروسکوپ الکترونی روبشی نشان داد که خود فیبرها نیز، دارای تخلخلهای بسیار زیادی در اندازه نانو هستند که علت آن، حضور مولکولهای آب و سدیم هیدروکساید در بین مولکولهای فیبرهای ریسیده شده است. این تخلخلهای زیاد در داخل و بین فیبرها، باعث افزایش خصوصیت چسبندگی و رشد سلولها به داربست شد.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که داربستهای تولید شده در غلظت ۱۰ درصد حجمی/وزنی و پایینتر از آن و ۲۰ درصد حجمی/وزنی و بالاتر از آن، علاوه بر دشواری در مراحل ریسندگی آنها، خواص شیمیایی و مکانیکی مناسبی را برای چسبندگی سلول و تکثیر آنها ندارند و بهترین غلظت از پلیمر پلی لاکتیک اسید برای تولید داربستهای سه بعدی به روش الکتروریسی مرطوب، ۱۵ درصد حجمی/وزنی است. بررسی نتایج نشان داد که سیستم جدید الکتروریسی مرطوب میتواند برای کنترل ساختار نانوفیبرها در داربستهای سه بعدی بسیار مفید باشد.
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
در حال حاضر مواد زیستی سنتزی تا حد زیادی جایگزین پیوندهای استخوانی در درمان آسیبهای استخوانی شدهاند. این مواد عمدتاً بر اساس خواص مکانیکی- زیستی انتخاب شده و با کمک آنها داربستهایی مهندسی میشوند که زیست فعال و زیست تخریبپذیر بوده و رشد بافتی را افزایش میدهند. همچنین، این داربستهای متخلخل نقش مهمی در تشکیل استخوان جدید و عروقزایی داشته و قابلیت قرارگیری ژنها، داروها، فاکتورهای رشد و سلولهای بنیادی را دارا میباشند.
هدف از نگارش این مقاله مروری بررسی نقش زیر مجموعهای از مواد زیستی در کاربردهای مهندسی بافت، به نام شیشههای زیست فعال برای استخوان میباشد. علیرغم شکنندگی ذاتی، این شیشهها خواص مطلوبی برای به کارگیری در ساخت داربست برای مهندسی بافت استخوان را دارند. شیشههای زیست فعال نوین برپایه بورات و بوروسیلیکات نیز توانایی خوبی برای افزایش تشکیل استخوان جدید در مقایسه با شیشههای سیلیکاتی از خود نشان دادهاند. این شیشهها، همچنین، دارای سرعت تخریب کنترل شدهای نزدیک به سرعت تشکیل استخوان جدید میباشند و میتوانند با فلزاتی چون مس، روی و استرانسیوم که همگی برای رشد استخوان سالم مفید هستند دوپ گردند. اگر چه این شیشهها به طور وسیعی در درمانهای استخوانی مورد مطالعه قرارگرفتهاند، اما تحقیقات کمی در زمینه کاربرد آنها برای بافتهای نرم صورت گرفته است. مطالعات اخیر نقش این شیشهها را در بهبود رگزایی برای زخمهای بافت نرم به اثبات رسانیده است.
هدف عمده این مقاله بررسی تحولات اخیر در زمینه کاربرد شیشههای زیست فعال و تبدیل آنها به داربست میباشد. همچنین، به روشهای دستکاری ساختار مواد و متغیرهای دخیل در عملکرد مواد در مهندسی بافت و عوامل رشد دخیل در بازسازی استخوان نیز اشاره میگردد.
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: غضروف، بافتی بدون رگ و لنف در بدن است و اگر آسیب گستردهای داشته باشد، توانایی ترمیم و بازسازی خود را ندارد. در جامعه امروز، بیماریهای غضروف از جمله ورم مفاصل و آسیبهای غضروف افزایش یافته است. آسیبهای آن میتواند عملکرد روزانه بیمار را مختل کرده و بهواسطه سایش استخوانها روی هم با درد همراه باشد. روشهای رایج مورد استفاده در درمان آسیبهای غضروف تهاجمی با بازده کم تلقی میشوند که شامل ایمپلنت کردن کندروسیتهای خود فرد، ریزشکست، تحریک مغز استخوان و حذف بخش آسیبدیده است. درمانهای رایج موجود روشهای قطعی نیستند، بههمین دلیل به استفاده از سلولهای بنیادی و مهندسی بافت غضروف روی آورده شده است. در پژوهش مروری حاضر، انواع سلولهای بنیادی بهکاررفته در سلولدرمانی غضروف و مهندسی بافت غضروف بررسی شدند. در ادامه فاکتورهای پیامرسان سلولی مانند فاکتورهای رشد، عوامل مکانیکی و محیطی مطرح و به داربستهایی بر پایه زیست موادهایی که برای مهندسی سلولهای بنیادی با بازده بالا بهمنظور بازسازی بافت غضروفی مورد استفاده قرار میگیرند، اشاره شد. بنابراین هدف پژوهش حاضر، مروری بر کاربرد سلولهای بنیادی در ترمیم و مهندسی بافت غضروف بود.
نتیجهگیری:. نقش سلولهای بنیادی در ترمیم غضروف بهدرستی اثبات شده است، ولی مکانیزم و روش ایجاد این ترمیم تاکنون مشخص نشده است. سلولهای مزانشیمی بالاترین امنیت در استفاده از سلولدرمانی در غضروف را دارند و بیشترین استفاده بالینی از این نوع سلولها است. در ایران، سلولدرمانی برای بیماران بهصورت بالینی صورت میپذیرد، ولی مهندسی بافت غضروف راه زیادی برای رسیدن به مرحله بالینی دارد.
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: ماهیچه قلبی از لحاظ الکتریکی یک بافت فعال است که قادر به جابهجایی و انتقال پیام الکتریکی است و به قلب اجازه ضربان میدهد. در بافت طبیعی قلب پیامهای الکتریکی از گره سینوسی- دهلیزی منشا میگیرند و به داخل ماهیچه قلبی منتقل میشوند و انقباض مکانیکی سلولهای قلب را القا میکنند. بیماریهای قلبی- عروقی که اصلیترین علت مرگومیر در جهان شناخته میشوند غالباً با بینظمی در ضربان قلب و انقطاع یکپارچگی الکتریکی بافت قلب همراه هستند. در این آریتمیها، عدم هدایت جریان الکتریکی و هدایت غیرجهتدار موجب عدم جفتشدنهای الکتریکی بین سلولی در سطح اتصالات بین سلولی میشود. بهدلیل محدودیتهای پیوند قلبی بهعنوان بهترین درمان رایج برای این بیماریها، آسیبشناسی و درمان اختلالات بافت الکترواکتیو قلب در سالیان گذشته اهمیت زیادی داشته است. در این مطالعه مروری، ضمن توضیح مختصری در مورد سیستم الکتریکی قلب و نحوه اختلال آن، آخرین مطالعات انجامشده همراه با نتایج بهدستآمده و آینده پیش روی روش درمانی مهندسی بافت قلب بر پایه زیستمواد رسانا مورد بررسی قرار گرفت.
نتیجهگیری: یکپارچگی الکتریکی، امری ضروری برای عملکرد طبیعی قلب سالم است. از میان روشهای نوین درمان نارساییهای قلبی و بهبود یکپارچگی الکتریکی مختلشده ناشی از این نارساییها، مهندسی بافت با استفاده از زیستمواد رسانای جریان الکتریکی، در کنار دیگر روشها بسیار مورد توجه قرارگرفته است. سه ماده اصلی استفادهشده برای مهندسی بافت قلب در مطالعات انجامشده عبارت از: ۱- مواد بر پایه طلا، ۲- مواد بر پایه کربن و ۳- پلیمرهای رسانا هستند.
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده
یکی از مهمترین کاربردهای مهندسی بافت، کمک به بازسازی بافتهای آسیبدیده است. روشهای متفاوتی برای کنترل فرآیند ترمیم و جهتدهی آن به سمت بازسازی کامل بافت استفاده میشود. با توجه به پیشرفتهای بسیار زیاد در درک جنبههای مختلف فرآیند ترمیم، مشخص شده است که سیستم ایمنی و فاکتورهای ترشحشده از سلولهای آن، نقشی اساسی و بسیار گسترده در این فرآیند دارند و بازسازی بدون حضور سلولهای سیستم ایمنی با مشکل مواجه میشود. در حال حاضر، جهتگیری بسیاری از تحقیقات، به سمت استفاده از تکنیکهای مهندسی بافت برای تنظیم و کنترل فعالیت سلولهای ایمنی در محیط آسیب است. در این رویکرد از کاشت مواد زیستی و داربستها در بدن، برای تحریک سلولهای ایمنی و ترشح سایتوکینهای مختلف که باعث ارتقا فرآیند ترمیم میشوند، استفاده میشود. رویکردهای مهندسی زیستمواد با استفاده از تغییر خواص سطحی (مانند توپوگرافی، زبری، تخلخل و اتصالات عرضی)، تغییر شکل و هندسه، تغییر اندازه، تغییر شیمی سطح، رهایش سایتوکینهای موثر و استفاده از سلولدرمانی، سعی در کنترل و بهبود تاثیر سیستم ایمنی بر فرآیند ترمیم دارد. هدف از این مقاله، مروری بر جنبههای مختلف تاثیر سیستم ایمنی بر ترمیم بافتهای مختلف و سپس بیان روشهای مهندسی بافت، برای کنترل و تنظیم فعالیت و رفتار سلولهای ایمنی شرکتکننده در فرآیند است.