جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای هضم


دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

در یک طرح فاکتوریل، اثر سه سطح غذادهی (متابولیسم پایه، بینابینی و اشباع) بر شاخص‌های رشد، ترکیب لاشه و هضم‌پذیری قزل‌آلای رنگین‌کمان در دو وزن (۹۳/۲±۰۲/۴۳ و ۷۴/۶±۳۲/۲۳۱ گرم) در مدت ۵۹ روز و سه تکرار بررسی شد. نتایج بیانگر اثر متقابل معناداری بین اندازه بدن و سطوح غذادهی بر میزان افزایش وزن، وزن نهایی و نرخ رشد ویژه بود  (۰۵/۰p<). ترکیب بدن (ماده خشک، انرژی، رطوبت، چربی و پروتئین) تحت تأثیر سطوح غذادهی و اندازه ماهی بود (۰۵/۰p<). با این وجود، اثر متقابل بین وزن بدن و سطوح غذادهی برای ترکیب بدن معنادار نبود (۰۵/۰p>). وزن بدن و سطوح غذادهی به‌صورت معناداری بر هضم‌پذیری پروتئین، چربی، انرژی و ماده خشک تأثیر داشت (۰۵/۰p<). اگرچه غذادهی در سطح اشباع رشد حداکثر را به دنبال داشت، ولی با کاهش کارایی تبدیل غذا و افزایش مواد آلاینده در هر دو گروه وزنی همراه بود.

دوره ۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

این مطالعه با هدف بررسی اثر استفاده سطوح مختلف ماکروجلبک گراسیلاریا (Gracilaria pygmaea) جیره بر شاخص های رشد، تغذیه و قابلیت هضم ظاهری میگوی وانامی Litopenaeus vannamei)) انجام شد. میگوهای بامیانگین وزن اولیه ۷ ± ۵/۶ گرم به مدت ۴۰ روز درون آکواریوم های ۱۵۰ لیتری با تراکم ذخیره سازی ۱۲ قطعه میگو تغذیه شدند. ماکروجلبک گراسیلاریا جمع آوری شده از سواحل خلیج فارس در سه سطح ۵، ۱۰ و ۱۵ درصد به جیره غذایی افزوده شده و با یک گروه شاهد (فاقد جلبک) مقایسه گردید. آزمایش پایداری غذا در آب به مدت ۲و ۴ و ۸ ساعت انجام شد و طی ۲ و ۴ ساعت اختلاف معنی داری بین تیمارها وجود داشت (p<۰,۰۵) و بیشترین پایداری غذا در آب هم در تیمار GL۱۵ مشاهده گردید. اما بین تیمارهای ۸ ساعت آبشویی هیچ گونه اختلاف معنی داری مشاهده نگردید (p>۰.۰۵). نتایج این بررسی نشان داد شاخص های رشد و تغذیه این میگو به طور معنی داری تحت تاثیر سطوح مختلف این ماکروجلبک قرار می گیرد (p<۰.۰۵). میزان بازماندگی در تمامی تیمارها صد در صد بود. میزان قابلیت هضم ظاهری پروتئین و لیپیدخام و درصد پروتئین و لیپید هضمی بین تیمارها اختلاف معنی داری نشان دادند (p<۰.۰۵). در مجموع نتایج این آزمایش نشان داد که جیره های مکمل شده با این ماکروجلبک تاثیر مثبتی بر روی شاخص های رشد میگو و پایداری غذا در آب دارد.

دوره ۷، شماره ۲۴ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده

چکیده کبد و کلیه گاومیش به مانند دیگر ضمائم خوراکی بعنوان منابع پروتئینی در دسترس مورد استفاده قرار می گیرند. در این مطالعه به منظور اندازه گیری مقادیر عناصر معدنی سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، آهن، مس و روی در کبد و کلیه گاومیش های کشتار شده در کشتارگاه صنعتی ارومیه و ارزیابی تفاوت میزان آنها در جنس نر و ماده و دو گروه سنی نابالغ و بالغ، از روش هضم اسیدی به طریقه خاکستر خشک، استفاده گردید. در مجموع، نمونه های کبد و کلیه از ۴۰ رأس گاومیش کشتار شده جمع آوری و بر اساس جنسیت و سن دسته بندی شدند. آنالیز نمونه های حاصل از هضم اسیدی بوسیله دستگاه جذب اتمی، کالیبره شده با کمک محلولهای استاندارد خالص عناصر معدنی، انجام گردید. بالاترین مقادیر عناصر معدنی اندازه گیری شده در کبد و کلیه به ترتیب مربوط به پتاسیم با ۳۲۶,۴ و ۲۱۲.۶۹ و سدیم با ۷۲.۲ و ۱۷۲.۳۲ میلیگرم در۱۰۰ گرم بافت تازه بود. همچنین بر اساس ارزیابی صورت گرفته هیچ گونه اختلاف آماری معنی داری بر اساس جنسیت و بلوغ در نمونه های مورد بررسی مشاهده نگردید.

دوره ۸، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده

اهداف: قابلیت هضم ظاهری پروتئین و اسیدهای آمینه ده نوع ماده غذایی گیاهی و جانوری به عنوان منابع اصلی پروتئینی در جیره غذایی تاسماهی سیبری (۲۲± ۲۹۰ گرم) مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ها: مواد غذایی شامل پودر ماهی، پودر گوشت و استخوان، پودر ضایعات طیور، پودر خون، پودر پر طیور، کنجاله سویا، کنجاله کلزا، گلوتن گندم، گلوتن ذرت و مخمر نانوایی بودند. تیمارهای غذایی عبارت بودند از: جیره غذایی مرجع و ده جیره غذایی آزمایشی (۳۰ درصد ماده غذایی مورد نظر + ۷۰ درصد جیره غذایی مرجع). از اکسید کروم به عنوان نشانگر غیر قابل هضم در جیره های غذایی استفاده شد. تعداد ۱۶۵ قطعه تاسماهی سیبری در ۳۳ مخزن ۵۰۰ لیتری ذخیره سازی و با جیره های غذایی تغذیه شدند (۳ تکرار برای هر تیمار).
یافته ها: بیشترین و کمترین میزان قابلیت هضم پروتئین به ترتیب در پودر ماهی (۸۷/۹۲ درصد) و پودر پر طیور (۹۶/۵۹ درصد) مشاهده شد. همچنین، بالاترین میزان قابلیت هضم اسیدهای آمینه در پودر ماهی (۹/۹۰ و ۱۳/۸۸ درصد به ترتیب برای مجموع اسیدهای آمینه ضروری و غیر ضروری) اندازه گیری شد. کمترین میزان قابلیت هضم مجموع اسیدهای آمینه ضروری در کنجاله کلزا (۵/۶۵ درصد) و اسیدهای آمینه غیر ضروری در پودر پر طیور (۶۸/۶۰ درصد) دیده شد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج ، پودر ماهی، پودر گوشت و استخوان، پودر ضایعات طیور، گلوتن ذرت و گلوتن گندم با قابلیت هضم بالای هفتاد درصد پروتئین و مجموع اسیدهای آمینه، به عنوان مواد غذایی با درصد هضم بالا برای تاسماهی سیبری مشخص گردیدند.
 

دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده

هدف: در این مطالعه کارآیی روش مولکولی PCR-RFLP و PCR اختصاص به گونه به‌عنوان روش‌های نوین و سریع برای تعیین آلودگی نمونه‌های خون آلوده به بورلیا پرسیکا و بورلیا میکروتی عوامل تب راجعه بررسی شد. مواد و روش‌ها: DNA بورلیا از خون حاوی بورلیا پرسیکا و بورلیا میکروتی با پارازیتمی بالا استخراج شد و به کمک آغازگرهای اختصاصی مناطق حفاظت شده دو ژن مختلف GlpQ و ۱۶S rDNA تکثیر و تعیین توالی شد؛ سپس برای افتراق بین دو گونه نقشه فیزیکی و محل برش آنزیمی روی مولکول DNA هر گونه تعیین و نشانگرهای مولکولی مورد نظر شناسایی شد. سپس کارایی آنزیم‌های برش‌دهنده انتخابی در واکنش‌های PCR-RFLP برای تفکیک و شناسایی دو گونه از همدیگر بررسی شدند. همچنین با توجه به اختلافات موجود در توالی ژن GlpQ آغازگرهای اختصاص به گونه برای تشخیص دو گونه طراحی و آزمایش شدند. نتایج: نتایج مطالعه نشان داد که روش PCR می‌تواند آلودگی را به‌خوبی در نمونه‌های خون آلوده مشخص نماید. به‌دنبال PCR، آنزیم‌های DraI، HinfI، EcoRI، SspI، TaqI برای ژن GlpQ و آنزیم TaqI برای ژن ۱۶S rDNA قادرند دو گونه بورلیا پرسیکا و بورلیا میکروتی را از هم تفکیک نمایند. همچنین با آغازگرهای اختصاصی ژن GlpQ، جفت آغازگر ۷۹۵r و BMGLPF محصول PCR اختصاصی برای بورلیا میکروتی به‌طول ۴۵۱ جفت‌باز و جفت آغازگر ۱۲۸f و BPGLPR محصول اختصاصی برای بورلیا پرسیکا به‌طول ۲۵۲ جفت‌باز تولید می‌کنند که تشخیص دو گونه را امکان‌پذیر می‌سازد. نتیجه‌گیری: در این مطالعه روش PCR-RFLP و PCR با آغازگرهای اختصاصی برای نخستین بار برای تمایز دو گونه بورلیا میکروتی و بورلیا پرسیکا استفاده شد. آغازگرهای اختصاصی (BMGLPF/R) این مطالعه و PCR-RFLP بسیار خوب عمل نموده و با توجه به سرعت و دقت بالای آن‌ها می‌توانند جایگزین روش کلاسیک و وقت‌گیر تعیین آلودگی و تشخیص این دو گونه شوند و برای استفاده در آزمایشگاه‌های تشخیص طبی ایران و سایر مناطق آلوده در خاورمیانه توصیه شود.

دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده

از فرآیند اکستروژن به­طور گسترده در ساخت خوراک آبزیان استفاده می­شود. هدف از این پژوهش بررسی اثرات اکستروژن بر آنالیز بیوشیمیایی، حذف ترکیبات فنولی و قابلیت هضم پروتئین و کربوهیدرات آرد گندم در کپور معمولی بود. آرد گندم در تیمار­های ۱ ، ۲ و ۳ به­ ترتیب با آب معمولی به­میزان ۲۵۰ ، ۱۰۰ و ۲۰۰ میلی­لیتر به ازای هر کیلو­گرم آرد به حالت خمیر در آمد و سپس  بوسیله اکسترودر تک محوره به­ترتیب تحت دمای ۱۲۰ ، ۱۳۵ و ۱۲۰ درجه سانتی­گراد اکسترود گردید. تیمار ۴ (شاهد) تحت شرایط تهیه خمیر و سپس اکستروژن قرار نگرفت. اکسترود کردن اثر معنی­داری بر مقادیر پروتئین خام و خاکستر آرد گندم نداشت (۰۵/۰<p) اما به­طور معنی­دار سبب کاهش محتوای چربی خام، کل ترکیبات فنولی و ترکیبات فنولی غیر تاننی و افزایش قابلیت هضم کربوهیدرات و پروتئین آن شد (۰۵/۰>p). در تیمارهای اکسترود شده تفاوت معنی­داری از لحاظ میزان پروتئین خام، چربی خام، خاکستر و ترکیبات فنولی غیر تاننی وجود نداشت اما به­طور معنی­دار کمترین مقدار کل ترکیبات فنولی در تیمارهای ۱ و ۲ ثبت گردید. به­طور معنی­دار بیشترین قابلیت هضم کربوهیدرات در تیمارهای ۱ و ۲ و بالاترین قابلیت هضم پروتئین در تیمار ۲ بدست آمد. در مجموع تیمار ۲ (دمای ۱۳۵ درجه سانتی­گراد و رطوبت ۱۰۰ میلی­لیتر آب به ازای هر کیلوگرم آرد) به­عنوان بهترین تیمار جهت اکسترود کردن آرد گندم برای کپور معمولی شناخته شد.
گل آرا کفیلی، الناز تمجید، حسن نیک نژاد، عبدالرضا سیمچی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده

پرده آمنیوتیک انسان به­عنوان معدود بافت­های آلوگرفت انسانی در دسترس محسوب می­شود که کاربرد کلینیکی فراوانی در حوزه ترمیم زخم­ دارد. زیست­سازگاری، خاصیت ضد باکتری، ایمنی­زایی کم و جلوگیری از تشکیل اسکار از جمله ویژگی های این ماده است. تهیه پرده آمنیوتیک به­صورت هیدروژل می­تواند موجب امکان استفاده از آن به­عنوان حامل سلول، هیدروژل تزریقی و همچنین بستری مناسب برای کشت سلول شود. در این پژوهش، اثر زمان هضم بر ریزساختار، سینتیک ژل شدن و خواص رئولوژیکی و زیستی هیدروژل حاصل از پرده آمنیوتیک انسانی بررسی شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که حداقل زمان­ لازم برای هضم کامل پودر پرده آمنیوتیک ۲۴ ساعت است. آزمون­های رئولوژیکی مبین آن بود که با افزایش زمان انحلال به ۷۲ ساعت، مدول برشی، قطر الیاف تشکیل شده در هیدروژل و سرعت ژل شدن افزایش می­یابد. آزمون­های زیست­سازگاری توسط سلول­های فیبروبلاست L۹۲۹ نیز نشان داد که افزایش زمان انحلال تاثیری بر سمیت سلولی ندارد. همچنین دریافت شد که به­دلیل وجود مولکول­های سازنده زیست­فعال در محیط برون سلولی پرده آمنیوتیک، رشد و تکثیر سلول­ها بهتر می­شود. نتیجه این پژوهش می­تواند در توسعه هیدروژل­های مهندسی بافت بر پایه پرده آمنیوتیک انسانی مفید واقع شود.

دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده

چکیده اگرچه نان غذای اصلی و پایه مردم بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران است اما از لحاظ مواد پری­بیوتیک فقیر بوده و کمتر از ۵/۲ درصد فیبر رژیمی دارد. بنابراین غنی­سازی نان با ترکیبات مختلف نظیر انواع مواد پری­بیوتیک در راستای ارتقای ارزش غذایی و سطح کیفی محصول، بسیار ضروری به نظر می­رسد. در این پژوهش اثر پری بیوتیک­های بتاگلوکان در سطوح ۸/۰، ۱ و ۲/۱ درصد و نشاسته مقاوم به هضم در سطوح ۵/۵، ۸ و ۵/۱۰ درصد و یک نمونه ترکیبی شامل ۵/۰% بتاگلوکان و ۴%نشاسته مقاوم به هضم، بر خصوصیات رئولوژیکی خمیر مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که ویژگی­های رئولوژیکی خمیر بسته به نوع و غلظت ماده پری­بیوتیک اضافه شده متفاوت است. نتایج فارینوگراف نشان داد میزان جذب آب خمیر با افزایش مقدار دو ماده هیدروکلوئید بتاگلوکان و نشاسته مقاوم، افزایش می­یابد. زمان گسترش خمیر و عدد کیفیت فارینوگرافی تیمارهای دارای بتاگلوکان مشابه نمونه شاهد بود ولی مقاومت خمیر نسبت به نمونه شاهد کاهش یافت. در حالیکه زمان گسترش، عدد کیفیت فارینوگراف و مقاومت خمیرهای دارای نشاسته مقاوم به هضم نسبت به نمونه شاهد کاهش یافت. بتاگلوکان اثر بیشتری بر افزایش درجه سستی خمیر نسبت به نشاسته مقاوم داشت. استفاده از نشاسته مقاوم و بتاگلوکان باعث افزایش مقاومت به کشش و انرژی شد اما قابلیت کشش در مقایسه با کنترل کاهش یافت. تیمار ترکیبی، حاوی هر دو ماده بتاگلوکان و نشاسته مقاوم، بهترین خمیر از نظر ویژگی­های زمان گسترش و مقاومت خمیر، قابلیت و مقاومت به کشش بود.

دوره ۱۷، شماره ۱۰۶ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

نشاسته مقاوم نوع سه به‏عنوان یک فیبر رژیمی در دسته ترکیبات پری‏بیوتیک جای دارد و می‏توان از آن در غنی‏سازی رژیم‏های کم‏کالری و بدون گلوتن مخصوص بیماران مبتلا به سلیاک استفاده نمود. در همین راستا هدف از انجام این پژوهش بررسی امکان بهبود خصوصیات کمی و کیفی به همراه افزایش ارزش تغذیه­ای کیک برنجی بدون گلوتن با جایگزینی آرد برنج با نشاسته مقاوم نوع سه در سطوح صفر، ۵، ۱۰، ۱۵، ۲۰، ۲۵ و ۳۰ درصد و ارزیابی ویژگی‏های فیزیکوشیمیایی، بافتی و حسی محصول تولیدی در قالب یک طرح کاملاً تصادفی بود (۰۵/۰˂P). نتایج نشان داد که با جایگزینی آرد برنج با نشاسته مقاوم در فرمولاسیون کیک برنجی بدون گلوتن، وزن مخصوص خمیر کاهش و میزان رطوبت محصول نهایی افزایش یافت. همچنین با جایگزینی آرد برنج با نشاسته مقاوم نوع سه تا سطح ۲۰ درصد، ارتفاع، حجم مخصوص و تخلخل محصول نهایی افزایش و پس از آن کاهش یافت. از سوی دیگر نمونه حاوی ۲۰ درصد نشاسته مقاوم از کمترین میزان سفتی بافت در بازه‏های زمانی ۲ ساعت، ۳ و ۷ روز پس از تولید برخوردار بود. علاوه بر این نتایج گویای آن بود که با جایگزینی نشاسته مقاوم در فرمولاسیون کیک برنجی بدون گلوتن تنها در سطوح ۲۵ و ۳۰ درصد جایگزینی، میزان مؤلفه L* پوسته و مغز محصول افزایش و از میزان مؤلفه‏های a* و b*  آن کاسته شد. در نهایت داوران چشایی با ارزیابی خصوصیاتی از جمله فرم و شکل، رنگ، سفتی و نرمی بافت، طعم (مزه و آروما) و پذیرش‏کلی، نمونه حاوی ۸۰ درصد آرد برنج و ۲۰ درصد نشاسته مقاوم را به‏عنوان بهترین نمونه معرفی نمودند. بنابراین با توجه به نتایج ارزیابی ویژگی­های فیزیکوشیمیایی و حسی، می­توان با جایگزینی ۲۰ درصد نشاسته مقاوم با آرد برنج در فرمولاسیون کیک بدون گلوتن، محصولی با کالری کمتر و مناسب برای افراد مبتلا به بیماری سلیاک تولید نمود.

دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: استان ایلام منطقه مرزی و پرخطر برای لیشمانیازیس جلدی روستایی است. شناسایی گونه انگل‌های لیشمانیا در عفونت‌های بالینی، پیش نیاز طراحی اقدامات کنترلی مناسب است. در این مطالعه مشخصات دموگرافیک بیماران و اپیدمیولوژی مولکولی انگل‌های لیشمانیای ضایعات پوستی بیماران شهر‌های مختلف استان ایلام بررسی شد. مواد و روش‌ها: تعداد ۱۰۶ مورد مشکوک به لیشمانیازیس جلدی، از طریق غیرفعال بیماریابی و از زخم فعال آن‌ها لام میکروسکوپی تهیه شد. ۵۰ لام به‌صورت تصادفی انتخاب شد. بعد از تکثیر بخشی از ژن rDNA-ITS۱، محصول PCR با آنزیم HaeIII هضم شد. ۱۸ نمونه تعیین توالی و روابط فیلوژنی آن‌ها با توالی‌های بانک جهانی ژن مقایسه شد. نتایج: آماستیگوت‌های لیشمانیا در ۱۰۰ لام تشخیص داده شدند. بیشترین و کمترین توزیع موارد بیماری به‌ترتیب مربوط به دهلران و موسیان بود. ۶۹ درصد موارد مردان و ۳۱ درصد موارد زن بودند. الگوی هضم آنزیمی ‌همه نمونه‌ها، مشابه انگل لیشمانیا ماژور بود. بررسی روابط فیلوژنی نشان داد که توالی‌های مطالعه، نزدیکی زیادی با توالی‌های انگل‌های لیشمانیا ماژور جدا شده از پشه خاکی‌های استان‌های ایلام و خراسان جنوبی و میزبان انسانی اسفراین، ماهشهر و افغانستان و نیز انگل لیشمانیا مکزیکانا از منشأ کشور ونزوئلا داشته و همه توالی‌ها در یک شاخه واقع شده‌اند. نتیجه‌ گیری: به علت ریخت‏شناسی مشابه لیشمانیا‌ها، مشکلات مربوط به کشت انگل و شناسایی مولکولی دو مرحله‏ای، روش هضم آنزیمی rDNA-ITS۱ در سال‌های اخیر کاربرد زیادی داشته است. این روش خیلی حساس، ساده، سریع و ارزان بود و ‌می‌تواند در تشخیص گونه انگل لیشمانیا در انواع نمونه‌های بالینی و غیر بالینی به کار رود.

دوره ۱۹، شماره ۵ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

فرآیند لجن فعال یکی از فرآیندهای اصلی موجود در تصفیه خانه‌های فاضلاب شهری است. لجن مازاد بیولوژیکی محصول جانبی تصفیه فاضلاب با استفاده از این فرآیند است و هزینه تصفیه و دفع آن تقریبا ۶۰% کل مخارج تصفیه خانه می‌باشد. یکی از مراحل تصفیه لجن مازاد بیولوژیکی، هضم بیهوازی می‌باشد ولی به دلیل ساختار لجن مازاد بیولوژیکی، ناکارآمد است. روش‌های مختلفی برای بهبود بهره‌وری هضم بیهوازی لجن مازاد بیولوژیکی به کار رفته است. یکی از این روش‌ها پیش تصفیه با استفاده از امواج اولتراسونیک می‌باشد. در این پژوهش برای نخستین بار لجن مازاد بیولوژیکی با استفاده از حمام اولتراسونیک با فرکانس kHz۴۰، توان الکتریکی ۲۶۵ وات و سطح مقطع مبدل صوت برابر با ۱۳۷×۲۴۰ میلیمتر مربع مورد پیش تصفیه قرار گرفت و اثر دو فاکتور چگالی صوت و زمان تابش امواج بر محلول سازی لجن بررسی شد. افزایش غلظت COD محلول و پلی ساکارید محلول و همچنین کاهش میزان جامدات فرار معلق نشان داد پیش تصفیه باعث محلول سازی لجن شده است. پیش تصفیه با چگالی W/mL ۵۳/۰ به مدت بیست دقیقه موجب افزایش ۲۰ درصدی تولید بیوگاز نسبت به نمونه شاهد شد. با پیش تصفیه با کمترین میزان انرژی در محدوده آزمایشها، شاخصDSVI در حدود ۱۰ درصد نسبت به نمونه شاهد کاهش یافت و با افزایش میزان انرژی، این کاهش ادامه پیدا کرد. علاوه بر آن برای نخستین بار اثر پیش تصفیه بر شاخص هدایت الکتریکی نیز بررسی شد. نتایج نشان داد که از شاخص هدایت الکتریکی می‌توان برای ارزیابی میزان محلول سازی لجن استفاده نمود.

صفحه ۱ از ۱