۹۰ نتیجه برای Dna
دوره ۱، شماره ۱ - ( - )
چکیده
دوره ۱، شماره ۲ - ( - )
چکیده
دوره ۲، شماره ۱ - ( - )
چکیده
دوره ۳، شماره ۲ - ( - )
چکیده
دوره ۳، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده
دوره ۴، شماره ۱ - ( - )
چکیده
دوره ۴، شماره ۱۴ - ( ۱۲-۱۳۸۵ )
چکیده
هدف این نوشته، نوعشناسی روایت «سندبادنامه» با استناد به دیدگاه «تودوروف» درباره «روایتهای اسطورهای» است. براساس نظریه «تودورف» مهمترین ویژگیهای این نوع روایتها عبارتند از: اصل علیت بیواسطه، تاکید بر کنش شخصیتهای داستان و فقدان روانشناسی. در این نوشته با ذکر شواهدی از «سندبادنامه» و تطبیق آنها با ویژگیهای، «روایتهای اسطورهای» بر آن بودهایم تا این داستان را در رده روایتهای اسطورهای چون: «هزار و یک شب» و قصههای «دکامرون»، جای دهیم. نوعشناسی سندبادنامه و قراردادن آن در رده نوع خاص میتواند مقدمهای برای بررسیهای بعدی این اثر، و از جمله بررسی ساختاری آن، باشد.
شاهرخ کاظم پور اوصالو، اکرم کاوه، عاطفه امیراحمدی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
ژن کلرپلاستیmatK ، که به عنوان ORF۵۰۹ شناخته شده ، دارای سرعت تکاملی بالا در سطوح نوکلئوتیدی و آمینواسیدی است. این ژن در کپی منفرد بزرگ ژنوم کلروپلاست و بین اگزون های ‘۵ و ‘۳ trnK (tRNA-lysine) در درون یک اینترون گروه II واقع شده است. اثر نور و مرحله نموی بر سطوح RNA و پروتئین matK، پیشنهاد کننده نقش کارکردی این ماچوراز مشهور است که به طور غیر مستقیم بر فتوسنتز اثر می گذارد. matK یکی از مناسب ترین ژن های کلروپلاستی برای حل روابط فیلوژنی و تکاملی در گستره ای از سطوح تاکسونومیک از سطح گونه تا جنس، تیره وحتی فرا تیره ای در میان گیاهان خشکی به ویژه نهاندانگان می باشد. این ژن به عنوان DNA بارکد، سطوح بالای تمایز را در میان گونه های نهاندانگان نشان داده است که می تواند به صورت تکی یا همراه با ژنهای دیگر برای شناسایی و معرفی گونه های ناشناخته استفاده شود
دوره ۵، شماره ۲ - ( - )
چکیده
دوره ۵، شماره ۴ - ( - )
چکیده
دوره ۶، شماره ۱ - ( - )
چکیده
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
: سوسکهای پوستخوار یکی از مهمترین آفات درختان جنگلی به شمار میروند. شناسایی سوسکهای پوستخوار به دلیل اندازه کوچک و شباهت زیاد صفات ریختشناسی نیازمند روشهای مولکولی به عنوان یکی از کاربردیترین روشها است. مطالعات مولکولی به عنوان روشی دقیق و جدید برای شناسایی گونههای حشرات به کار میرود. استخراج DNA با درجه خلوص بالا اهمیت زیادی در مطالعات مولکولی و موفقیت تکثیر مقدار ژن هدف دارد. هدف از انجام این مطالعه مقایسۀ روشهای مختلف استخراج DNA در سوسک های پوستخوار به منظور انتخاب روشی مناسب با بالاترین کیفیت و کمیت است. نمونهبرداری سوسکهای پوستخوار از نقاط مختلف جنگلهای شمال ایران انجام شد. ۵ روش مختلف استخراج DNA شامل چلکس، فنل کلروفرم، سی تب، نمکی و بافر استخراج بر روی نمونهها در آزمایشگاه انجام و مورد ارزیابی قرار گرفت. کمیت و کیفیت DNA استخراج شده توسط دستگاه اسپکتوفتومتر و ژل الکتروفورز اندازهگیری شد. براساس نتایج بدست آمده میانگین کمیت و کیفیت DNA بدست آمده در روشهای مورد مطالعه به ترتیب ۶/۲۳ – ۷/۵۷۹ نانوگرم بر میکرولیتر و بالاترین جذب در ۲۶۰/۲۸۰ (۸/۱ – ۹/۰) است. نتایج آنالیزهای آماری که توسط نرم افزار SPSS انجام شد تفاوت معنیداری را بین روشهای مختلف استخراج DNA نشان میدهد. نتایج این مطالعه دو روش چلکس و نمکی را به عنوان مناسبترین روشها برای استخراج DNA سوسکهای پوستخوار معرفی میکند.
دوره ۷، شماره ۱ - ( - )
چکیده
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده
دوبالان (Insecta: Diptera) پراکنش زیادی داشته و یکی از اجزای اصلی اغلب اکوسیستمها هستند. هدف از این مطالعه، شناسایی تنوع دوبالان از طریق بارکدگذاری DNA (توالی ۶۵۸ جفتباز از انتهای ′۵ سیتوکروموکسیداز ۱) در بنگلادش بود. نمونهها توسط تله مالیز در پردیس دانشگاه چیتاگونگ بین آوریل ۲۰۱۴ تا مارس ۲۰۱۵ جمعآوری شدند. در این مطالعه، ۳۶۴۷۶ توالی از ۳۸۲۶۷ نمونه از دوبالان بررسی گردید و ۱۰۵ گونه، ۱۰۹ جنس، ۵۴ زیرخانواده و ۵۹ خانواده ثبت شد. از میان آنها، ۷۹ گونه، ۶۹ جنس، ۱۲ زیرخانواده و ۲۳ خانواده برای فون دوبالان بنگلادش گزارش جدید هستند. تمام گونههای گزارش شده با شماره شاخص بارکد (BINs) (پروکسیهای گونه) در سامانه Barcode of Life Data System (BOLD) موجود است.
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: دامنه وسیعی از ترکیبات شیمیایی برهم زننده اندوکراینی میتوانند منجر به تغییر متیلاسیون DNA شوند. فیتواستروژنها بهعنوان ترکیبات استروژنی ضعیف میتوانند بر عملکرد تولیدمثلی یا ساختار سیستم غدد درونریز آبزیان تاثیرگذار باشند.
مواد و روشها: بهمنظور بررسی اثرات اپیژنتیکی جنیستئین و بتاسیتوسترول بر متیلاسیون DNA، ۴۹ عدد مولد ماده ماهی سفید بهمدت ۲۱ روز و همچنین تخم لقاحیافته ماهی سفید تا زمان تفریخ، در معرض سه سطح جنیستئین و سه سطح بتاسیتوسترول با غلظتهای ۱۰، ۵۰ و ۵۰۰نانوگرم بر لیتر قرار گرفتند. از بافتهای تخمدان و کبد ماهیان مولد و نیز لاروهای تازه تفریخشده در پایان آزمایش نمونهبرداری و DNA آنها جداسازی شد. در این مطالعه بهمنظور بررسی متیلاسیون در هر یک از بافتها از تکنیک MSAP استفاده شد.
یافتهها: بالاترین نرخ متیلاسیون DNA در بافت کبد و در ماهیان در معرض بتاسیتوسترول مشاهده شد. در تخمدان و جنین ماهیان نیز حضور هر دو ترکیب در محیط آبی در مقایسه با شاهد توانست بر الگوی متیلاسیون DNA تاثیرگذار باشد. بررسی نتایج نشان میدهد که متیلاسیون کل ژنوم در پاسخ به حضور هر دو ترکیب در محیط آزمایش در بافتهای کبد، تخمدان و جنین تغییر مینماید.
نتیجهگیری: الگوی تغییر متیلاسیون بسته به نوع بافت و ترکیب فیتواستروژنی متفاوت است. بنابراین جنیستئین و بتاسیتوسترول قادر به تغییر شاخصهای مولکولی در مولدین و جنین هستند. بنابراین حضور این ترکیبات با غلظتهای ذکرشده در رودخانههای منتهی به دریای خزر میتواند در درازمدت بر عملکرد تولیدمثلی ماهی سفید تاثیر منفی داشته باشد.
معصومه فیروزامندی، حسن معینی، سید داوود حسینی، ثنا غفاری، منیژه ساریخانی،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
بیماری نیوکاسل یک بیماری ویروسی واگیردار کشنده است که اغلب گونه های پرندگان و طیور تجاری را مبتلا میکند و یک تهدید مهم برای صنعت طیور به حساب می آید. در این بیماری هر دو ژن F و HN از ژنهای خیلی مهم و اساسی برای ایجاد عفونت و بیماری می باشند. در این تحقیق ایمنیت واکسنهای DNA ساخته شده از ژنهای HN وF ویروس بیماری نیوکاسل هرکدام به طور مجزا از هم pIRES/HN, pIRES/F و همچنین هردو ژن باهم pIRES/HN/F مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. در مطالعهی قبلی بیان آنتیژنی ژنهای قرار داده شده در شرایط آزمایشگاهی به اثبات رسیده بود. در این مطالعه تجزیه وتحلیل تکنیک الایزا و تست HI از سرم بدست آمده از جوجه های SPF (عاری از هرگونه آلودگی و عامل بیماریزا) واکسینه شده با واکسن DNA نشان داد که انجام ۲ بار واکسیناسیون با واکسن DNA (pDNA)، قادر به القای ایمنی هومورال و تولید قابل توجهی از تیتر آنتی بادی (P<۰,۰۵) با استفاده از پلاسمید monocistronic (pIRES/HN و pIRES/F) و bicistronic (pIRES/HN/F) یک هفته بعد از دومین واکسیناسیون pDNA (واکسن یاداور) می شود. نتایج نشان دهد که ایمن سازی با واکسن DNA درجوجه ها دربار دوم پاسخ بطورموفقیت آمیز تولید آنتیبادی را افزایش می دهد. همچنین واکسیناسیون با پلاسمید pIRES/HN/F که دارای هردو ژن است می تواند پاسخ قوی تری از آنتیبادی را در مقایسه با واکسیناسیون با پلاسمید های pIRES/HN وpIRES/F که دارای فقط یک ژن هستند نمایید.
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
سمیرا انباریمیبدی، ساره ارجمند، حمید راشدی، سید امید رعناییسیادت، محمد پوریعقوبی،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: هپاتیت B عفونت ویروسی است که میتواند منجر به مشکلات جدی کبدی شود. برای تولید واکسن هپاتیت B از آنتیژن سطحی ویروس هپاتیت B (HBsAg) که بهصورت نوترکیب تولید میشود، استفاده میشود. هدف پژوهش حاضر شناسایی آپتامر DNAای با تمایل بالا علیه آنتیژن سطحی هپاتیت B با روش تکامل سیستماتیک لیگاند با استفاده از غنیسازی نمایی بود.
مواد و روشها: در پژوهش تجربی حاضر با استفاده از روش تکامل سیستماتیک لیگاند از طریق غنیسازی نمایی (SELEX( قطعه DNAای با قدرت اتصال بالا علیه HBsAg، جداسازی و توالییابی شد. تمایل این توالی نوکلئوتیدی تکرشتهای با روش فلوریمتری محاسبه شد. اختلاف جذب اولیه و مقدار باقیمانده بهعنوان معیاری از میزان توالیهای متصلشده با کمک نرمافزار Prism ۵ به روش رگرسیون غیرخطی، محاسبه Binding-saturation و مدل one site-total انجام و میزان میل ترکیبی (Kd) تعیین شد.
یافتهها: نتایج بعد از انجام رویه SELEX و ارزیابی توالی تکثیریافته با ژل آگارز، نمونه کنترل مثبت دارای باندی در محدوده ۷۲نوکلئوتید بود که نشاندهنده تکثیر موفق توالی گزینششده با استفاده از آغازگزهای انتخابی بود. میل ترکیبی محاسبهشده ۸۱/۵۳نانومولار بود. طی مراحل همسانهسازی از روی کلنیهای موجود واکنش PCR با آغازگرهای اختصاصی آپتامر، حضور قطعه آپتامر در باکتری اشریشیا کلی تایید شد. آپتامر گزارششده دارای ساختار ثانویه پایدار با داشتن انرژی آزاد GΔ کمتر از ۹/۶-کیلوژول و Tm بالاتر از C°۴۵ بود.
نتیجهگیری: آپتامر DNAای گزینششده دارای قدرت اتصال بالا به پروتئین هدف (HbsAg) است و میتواند بهعنوان جایگزینی برای پادتنها، در ستونهای کروماتوگرافی تمایلی تخلیص HBsAg مورد توجه قرار بگیرد.
ابوالفضل میرزاپور ارمکی، بیژن رنجبر،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: رویکرد کنترلی در خودآرایی مولکولی، روش پایین به بالای مطلوبی را ایجاد کرده است که بهمنظور طراحی و ساخت سامانهها و الگوهای مورد نظر با کارآییها و قابلیتهای ویژه مورد استفاده قرار میگیرد. هدف پژوهش حاضر، طراحی و ساخت ابرشبکههای نانویی خودآراییشده نانولولههای کربنی از طریق توالیهای DNA خودتکمیلشونده و مطالعه طیفسنجی آن بود.
مواد و روشها: در پژوهش تجربی حاضر، توالی الیگونوکلئوتید چسبنده که در یک انتهای خود به گروههای آمین متصل شدهاند، از طریق اتصالهای کووالان به گروههای کربوکسیل موجود در ابتدا و انتهای نانولولههای کربنی متصل شدند. در ادامه توالی الیگونوکلئوتیدی اتصالدهنده، این سامانهها را بهصورت شبکههایی درهمتنیده به یکدیگر متصل نمود. پس از تهیه این نانوساختارهای شبکهای، خواص بیوفیزیک آنها از طریق مطالعات طیفسنجی نوری (UV-vis) و طیفسنجی پلاریمتری دورنگنمایی دورانی مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: پیک جذبی اختصاصی در طیف UV-Vis افزایش یافت و پیک اختصاصی توالیهای DNA در روش دورنگنمایی دورانی با اتصال توالیهای DNA چسبنده به نانولوله کربنی ظاهر شد.
نتیجهگیری: پس از اضافهشدن توالیهای اتصالدهنده به واحدهای سازنده، نانولولههای کربنی به شکل شبکهای پیچیده در میآیند. تشکیل نانوساختارهای شبکهای ساختهشده از نانولولههای کربنی از طریق جفتشدگی توالیهای الیگونوکلئوتید جفتشونده بهصورت کاملاً واضح در طیفهای UV-vis نانوشبکهها قابل مشاهده است.