جستجو در مقالات منتشر شده


۲۴۳۴ نتیجه برای Met


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

تفکر انتقادی که بعنوان به کارگیری مهارت ها و استراتژی های شناختی برای دستیابی به نتایج منطقی تعریف شده است (هالپرن، ۲۰۱۳)، دربسیاری پژوهش های آموزش زبان دوم درسطح ملی و بین الملل مورد توجه قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر، انجام یک فراتحلیل در خصوص مطالعات شبه آزمایشی تفکر انتقادی در کلاس های آموزش زبان در ایران است. در این راستا، ۱۶۸ مقاله تحقیق شبه آزمایشی چاپ شده بین سال های ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰، بعنوان جامعه آماری این فراتحلیل جمع آوری شدند و سپس با اعمال شروط از پیش تعیین شده فراتحلیل، ۲۴ پژوهش واجد شرایط ورود به فراتحلیل شدند. پژوهش های واجدشرایط برای محاسبه میانگین اندازه اثر، بدقت کدگذاری و تحلیل شدند. نتایج بررسی نشان می دهد: ۱) آموزش های زبان دوم بر میزان رشد توانایی تفکر انتقادی برای زبان آموزان ایرانی، طبق معیار اندازه اثر کوهن، تاثیر مثبتی داشته است؛ ۲) آموزش مهارت های مکالمه و استراتژی های بلاغی زبان دوم، بیشتر از سایر مهارت های زبانی، در پرورش تفکرانتقادی تاثیر داشته است؛ ۳) از نظر سطح توانایی زبانی، آموزش های زبان دوم، برای زبان آموزان سطح پیشرفته، بیش از سایر زبان آموزان تاثرگذار بوده است؛ ۴) از لحاظ رده سنی، آموزش های زبان دوم برای رده های سنی ۱۰ تا ۱۴ سال، بیش از سایر رده های سنی در توسعه تفکرانتقادی کارآمد بوده است؛ ۵) از دیدگاه میزان تحصیلات، آموزش های زبان دوم، درپیشرفت تفکرانتقادی دانشجویان مقطع کارشناسی بیش از سایر مقاطع تحصیلی موثر بوده است. نتایج تحقیق میتواندبرای پژوهشهای آتی تفکرانتقادی و زبان مفیدباشد.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در این مقاله به بررسی  پارامترهای نحوی نظام مطابقه/حالت در منتخبی از زبانهای شمال غربی ایران از جمله تاتی، تالشی و وفسی می‌پردازیم. بیکر (۲۰۰۸)  نشان می‌دهدکه ارتباط تنگاتنگ میان مطابقه و حالت که چامسکی (۲۰۰۰)  آنرا در قالب فرآیند تطابق  صورت بندی کرده است یک امر پارامتری است و در همه زبانها  مطابقه به حالت ساختاری اسم  وابسته نیست. وی در این راستا به وجود دو پارامتر یعنی پارامتر (۱) جهت مدار که اساس آن شرط تسلط سازه‌ای است و پارامتر (۲) حالت- وابسته یا همان فرایند تطابق قائل می‌گردد و معتقد است که این فرآیند تطابق یا پارامتر (۲)  تنها یک پارامتر از مطابقه در دستور جهانی می‌باشد نه یک اصل. همچنین در یک زبان تمام هسته‌های نقشی در صورت مطابقه با گروه اسمی به صورتی همگن تابعی از پارامتر تثبیت شده در آن زبان هستند. در این مقاله  چگونگی تثبیت دو  پارامتر مذکور در هسته‌های نقشی زمان (T)، متمم نما (C) ، حروف تعریف (D)  و افعال کمکی (AUX) ارزیابی شده است. نتایج نشان می‌دهد که در زبانهای ایرانی مورد وصف هسته نقشی زمان (T) در مطابقه فاعلی تابع پارامتر حالت - وابسته است و در این رابطه پارامتر جهت مدار  و شرط تسلط سازه‌ای نقش آفرین نیست و نیز سایر هسته های نقشی به صورت همگنی تابع پارامتر حالت-وابسته هستند. روش گردآوری داده ها به صورت کتابخانه‌ای و مصاحبه با سه گویشور بومی زبان بوده است.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده




پژوهش حاضر به بررسی چگونگی مفهومسازیِ استعارههای مفهومی «ترس» در قرآن میپردازد. استعاره مفهومی از مباحث مهم در زبان شناسی شناختی است، در این رویکرد اعتقاد بر این است که استعاره پدیده ای شناختی است و آنچه در زبان ظاهر می شود تنها نمودِ این پدیده شناختی است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی حوزههای مبدئی که در قرآن ترس بر مبنای آن مفهومسازی شده اند، میکوشد به نگرش قرآن در خصوص این عاطفه دست یابد. به منظور دستیابی به این هدف پیکرهای متشکل از ۶۰۷ آیه که در بر دارنده  مفهومِ ترس بودند جمع آوری شد، سپس از طریق تحلیل شناختی، ۱۸ نام نگاشت شناسایی شد. دو طرحواره نیرو و حرکت به عنوان حوزه مبدأ، در مفهومسازی «ترس» در قرآن نقش عمده ایفا می کنند.در مفهومسازی بر مبنای حرکت، کنش¬های رفتاری و فیزیولوژیک در افراد در مواجهه با نیروی بیرونی بیانگر عدم کنترل ایشان و مغلوب شدن در برابر نیروی بیرونی است که در اکثر موارد از اساسِ مجازی برخوردار است، در مقابل در مفهومسازی ترس بر مبنای طرحواره نیرو، حضور انواع نیرو ها از جمله فشار، انسداد و تغییر مسیر در مواجهه با نیروی بیرونی بیانگر واکنش ارادی افراد در غلبه بر نیروی بیرونی است از این روست که قرآن در راستای هدف هدایتی خود در بسیاری از موارد در قالب امری و ضمن مأمور کردن انبیاء از مخاطبان خود خواسته است که با نیروی برآمده از ترس- عظمت الهی به مقابله با نیروی های بیرونی غیرالهی بپردازند
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

This study sheds light on Ben Lovatt’s idiosyncratic characterization, cognitive impairment, and peculiar perception of the world through the lens of cognitive and stylistic features such as schema and cognitive theories. It explores Ben’s inability to make meaningful sense of the outside world, his failure to activate adequate schemata when necessary, and his foregrounded conceptual metaphor. Exploring Ben’s foregrounded linguistic and cognitive patterns reveal that Ben, in many aspects, proves the particular belief in the story that he seems to be on the threshold between humanity and animality or a throwback who belongs to centuries ago. However, despite Ben’s human-animal hybridity, the most striking point about the analysis of Ben’s mind style is that Ben seems to be beyond the descriptions of other characters and has a particular way of seeing the world, which makes him seem different from others. This difference, eventually, causes his exclusion from the world and his suicide.


 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

مقاله حاضر بر آن است تا در چارچوب دستور نقش گرای هلیدی و متیسن (۲۰۱۴) به تحلیل گفتمان شش داستان فارسی معاصر بر اساس مولفه آغازگر مبتدایی در فرانقش متنی به  پردازد. در این دستور، پیام و معانی متنی بندها بدون شناسایی آغازگرهای مبتدایی و عوامل گفتمانی دخیل در این برجسته سازی برای خواننده برملا نمی شود و خوانش کاملی از پیام حاصل نمی گردد. این پژوهش به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه ساخت آغازگری در بند به برجسته سازی و انتقال پیام نویسنده کمک می کند. فرضیه پژوهش این است که ساخت آغازگری با برجسته سازی پیام با ابزارهای نحوی به انتقال پیام مورد نظر نویسنده مبادرت می نماید. پیکره پژوهش شش داستان کوتاه معاصر مشتمل بر ۳۷۳۶ بند است. تمامی ۳۷۳۶ بند پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی بر اساس ساختار آغازگری در فرانقش متنی تحلیل شدند. تحلیل ها نشان داد که بطور معمول برای حفظ و تداوم موضوع از فاعل و عمدتا از مشارکین در بندهای بی‌نشان خبری به‌عنوان آغازگر مبتدایی برای انتقال پیام استفاده شد. اما هنگامی که دلایل گفتمانی موجهی در کار بود عمدتا از افزودهای پیرامونی پیشایند شده برای معرفی رویدادی تازه، تغییر موضوع، یا معنی خاص در داستان در بندهای نشان دار و از فرایند برای نشان دادن جایگاه عاملان سخن در بندهای امری  بعنوان آغازگرهای مبتدایی استفاده شد. بنابراین، خوانندگان با شناسایی آغازگرهای مبتدایی در ساخت های بی نشان و نشاندار با استفاده از ساخت آغازگری می توا نند به پیام و معانی متنی مورد نظر نویسنده دست می یابند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

   پژوهش حاضر قصد دارد با بهره‌گیری از بستۀ‌ نرم‌افزاری گویش سنجی و نقشه‌نگاری با رویکردی کمّی-رایانشی و کل­ گرایانه به بررسی تحلیل انبوهۀ‌ متغیرهای زبان‌شناختی گونه‌های زبانی رودبارِجنوب در استان کرمان بپردازد. گردآوری داده‌ها به روش میدانی از ۲۲ منطقه در هفت شهرستان جنوبی استان کرمان صورت گرفته است. به منظور جمع ­آوری داده ­ها از پرسشنامه‌ای حاوی ۲۰۸ واژه و ۱۰ جملۀ‌ پایه بر اساس پرسشنامه‌های «طرح ملّی اطلس زبانی ایران» و «فهرست واژگان پایه موریس سوادش» بهره گرفته شده است. روایی پرسشنامۀ‌ مذکور بر اساس آزمون آلفای کرونباخ ۹۸/۰ است. نتایج حاصل از تحلیل انبوهۀ داده ­ها نشان داد که شش خوشۀ گویشی عمده از هم متمایزند و این خوشه ­های گویشی خود به زیرخوشه ­هایی تقسیم می­ شوند. هریک از خوشه‌های گویشی دارای ویژگی‌های آوایی، واجی، صرفی یا نحوی متمایزی هستند که آن را از دیگر خوشه‌ها جدا می‌کند. بر اساس تحلیل آماری داده­ ها خوشۀ گویشی «الف» به دلیل کاربرد پیشوند استمراری /mi-/ و پسوند جمع ساز/hɑ-/ نسبت به سایر خوشه­ ها بیشترین تشابه و خوشۀ گویشی «ب» در مواردی از قبیل کاربرد پسوند مصدر ساز /-eng/ و پسوند استمراری æ/-/ بیشترین تمایز را از نظر صرفی و نحوی با فارسی معیار دارد. خوشه­ های گویشی «ج»، «د»، «هـ» و «و» بر خلاف تمایزی که با فارسی معیار از جمله کاربرد پیشوند استمراری ʔæ-// و پسوند جمع ساز  /-on/دارند، بیشترین تشابه را با یکدیگر دارند و از نظر فرآیندهای آوایی و وجود آواهای خاص گونۀ رودبارِجنوب با گویش «ب» مشابهت دارند.


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف شناسایی پیچیدگی نحوی متون کتاب‌های درسی تالیف شده برای دانش‌آموزان ایرانی به زبان فارسی انجام شده است. اصول نظری پژوهش بر دستور وابستگی تنی‌یر (۱۹۵۹)  استوار است که از طریق بررسی روابط وابستگی بین عناصر هسته و وابسته در گروه­های نحوی، به توصیف ساخت­های نحوی در زبانهای گوناگون می­پردازد. در این پژوهش بطور ویژه، ساخت‌های بنیادین ارائه شده توسط طبیب‌زاده (۱۳۸۰، ۱۳۸۵، ۱۳۹۱) برای مقایسه به کار گرفته شده است. داده‌ها از بررسی ۲۱۱ متن متعلق به کتاب‌های درسی استخراج شده است. برای گردآوری داده‌ها با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند، ۶۳۳ جمله از کل متون درسی انتخاب و ساخت بنیادین آن‌ها استخراج گردیده است. جمله‌های استخراج شده، با نرم‌افزار اکسل یکپارچه و در محیط  SPSS تحلیل شده است. نتایج نشان داد علاوه بر ساخت­های بیست و چهارگانه ارائه شده برای زبان فارسی، ساخت‌های بنیادین ||فا، متح، مس||، ||فا، متح، متح، مس|| هم در متون کتاب‌های درسی کاربرد داشته است و پرکاربردترین ساخت­های بنیادین در جملات متون کتاب‌های درسی تمامی پایه­ها ساخت‌های دوظرفیتی بودند. بررسی متمم‌ها نشان داد که در جملات کتاب‌های سه پایه به ترتیب، فاعل اسمی ۹۶,۴%، متمم حرف ‌اضافه‌‌ای ۴۱,۹% ، متمم مستقیم ۳۱,۴%، ، مسند ۱۷.۲% و متمم بندی ۱۵.۳% بیشترین کار­برد را داشته‌اند. یافته‌های پژوهش حاضر با شناسایی میزان پیچیدگی نحوی جملات متون کتاب‌های درسی کودکان ۱۰ تا ۱۲ ساله، نیمرخ رشد زبانی آنها را نشان می‌دهد. نتایج این تحقیق میزان خوانش‌پذیری متون آموزشی تالیف شده برای دانش‌آموزان ایرانی را نشان می‌دهد و می‌تواند برای مولفین کتاب‌های آموزشی کاربرد داشته باشد. 


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

مطالعه مقالات علمی، به‌عنوان ژانر اصلی تولیدات علمی و ابزار مهم تبادل اطلاعات در بین اعضای جامعه علمی در طی چند دهه گذشته مورد توجه روزافزون واقع شده است. در گفتمان علمی، ساختار و انسجام متنی ایجاب می‌کند نویسندگان به‌طور مناسب از فراگفتمان و انواع آن شامل فراگفتمان تبادلی و برهم­کنشی و راهبردهای آنها به‌طور مناسب بهره برند. در پژوهش حاضر، با رویکردی پیکره­بنیان و براساس انگاره هایلند به واکاوی مقوله فراگفتمان تبادلی در مقالات علمی پژوهشی فارسی در حوزه علوم انسانی پرداخته می­شود تا از این رهگذر به اهمیت و نقش عنصر فراگفتمان تبادلی در گفتمان علمی فارسی پی برده شود. بدین منظور، تعداد ۸۰۰ جکیده مقاله علمی پژوهشی از ۱۶ حوزه­ علوم انسانی از پرتال جامع علوم انسانی را به‌صورت تصادفی انتخاب کرده و مورد تحلیل قرار دادیم. بررسی داده­ها اهمیت کاربرد فراگفتمان در متن را آشکار می­سازد به نحوی که در میان هر ۱۵ واژه به‌کار‌رفته در مقالات علمی پژوهشی، به‌طور تقریبی، یک نشانگر فراگفتمان تبادلی یافت می­شود. همچنین تجزیه و تحلیل­ پیکره حاکی از آن است که قالب­نماها بیشترین راهبرد فراگفتمان تبادلی استفاده شده در پیکره مورد بررسی بوده و گذارها و ابهام­زداها با فاصله اندکی از آن در رتبه­های بعدی واقع می­شود و نشانگرهای درن­متنی و گواه‌نماها کمترین فراوانی را در پیکره به خود اختصاص می­دهد. در نهایت نیز پیشنهادات و اصلاحاتی برای مطابقت بیشتر انگاره هایلند با ویژگی­های گفتمان علمی فارسی ارائه می­گردد.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

بررسی مفهوم­سازی­های استعاری و دستیابی به شناخت فرهنگی سخن­گویان یک جامعه زبانی، باعث درک عمیق فرهنگ حاکم بر جامعه می­گردد و این مهم، نقش بسزایی در تفسیر و تعبیر درست گفتمان­ها و بهبود روابط بینافرهنگی دارد. این مقاله، برپایه زبان­شناسی فرهنگی شریفیان (۲۰۱۷) و با روش توصیفی-تحلیلی و پیکره­مدار، به بررسی مفهوم­سازی­های استعاری “ازدواج” در زبان فارسی پرداخته است. مدت زمان ۹۸ ساعت برنامه­های ترکیبی چالشی تلویزیونی که با موضوع ازدواج و با حضور جوانان تهیه شده بودند، به‌عنوان پیکره­ پژوهش انتخاب گردید. به منظور محدودکردن دامنه پژوهش، سه مقوله «خواستگاری»، «نامزدی» و «ازدواج» از پیکره انتخاب و سپس طرح­واره­ها و استعاره­های فرهنگی مربوط به هر مقوله بررسی شده است. طبق یافته­ها، «ازدواج مبارزه است»، «ازدواج شراکت است»، «ازدواج مسیر است»، «ازدواج ساختمان است»، «ازدواج قمار است»، «ازدواج قرارداد است»، «ازدواج نیرو است» و «ازدواج معامله است» به­ترتیب پرکاربردترین مفهوم­سازی­های استعاری ازدواج در زبان فارسی هستند. اگرچه برخی از این استعاره­ها در پژوهش­های مشابه در زبان­های دیگر مانند انگلیسی و چینی نیز عنوان شده است، اما بررسی داده­ها نشان می­دهد که رد پای فرهنگ در عبارت­های زبانی دربرگیرنده این استعاره­ها در زبان فارسی کاملاً مشهود است. به عبارت دیگر مفهوم­سازی­های استعاری ازدواج در زبان فارسی به روشنی بازتاب­دهنده انگاره فرهنگی ازدواج در جامعه فارسی­زبان هستند. نتایج این پژوهش می­تواند در پژوهش­های علوم اجتماعی، تهیه و تدوین متون آموزش زبان فارسی به غیرفارسی­زبانان و تعیین خط­مشی­ها و اولویت­های تولیدات رسانه­ای سودمند باشد.


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

Translation Studies seems to have succeeded to establish itself as an area of enquiry for scholars. Patterns of flourishing this discipline with its diverse audience is not well studied, though. The present study used scientometric and bibliometric analyses to identify and assess topics and trends of Translation Studies over time, as evidence of evolution over the course of time. Documents (from ۱۹۳۱ to ۲۰۲۱) were extracted from Scopus to examine relevant indicators; document types, top journals, authors’ networks, institutes/universities, organizational support, countries and interdisciplinary contributions. In addition, VOSviewer, network and cluster density visualization and word co-occurrences were utilized to analyze and evaluate the development of the field. Trend analysis was considered at three intervals. The analyses showed that over a ۹۰-year time span (۱۹۳۱-۲۰۲۱), ۱۳۹۱۶ documents were published by ۲۱۵۰۹ authors from ۱۶۳۲۳ institutes/universities that contributed to the scientific mobility of Translation Studies. Authors’ cooperation from ۱۲۴ countries emerged in four clusters led by the US, the UK, Spain and China. In its course of development, Translation Studies witnessed a remarkable proliferation of documents since the ۲۰۰۰s onward. Relevant topics were shown by keywords analysis, and interrelationships of Translation Studies with other disciplines were explored. The findings offer analyses of trends and topics in Translation Studies, as evidence of scientific evolution, attested by the interdisciplinary contributions and bibliometric findings.

 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

اوتیسم یک اختلال عصب ­شناختی است. بسیاری از کودکان مبتلا به اوتیسم در زبان تحولی ندارند و معمولأ تمایل به برداشت­های تحت­اللفظی از عبارات دارند. این مسأله در درک زبان استعاری مشکل ایجاد می­کند که این اشکالات در دو بعد استعارات کلامی و دیداری دیده می­شود. مطالعه حاضر با هدف مقایسه درک استعاری شنیداری و دیداری در کودکان اوتیسم خفیف و کودکان عادی انجام گرفته است. پژوهش حاضر یک پژوهش مقطعی و علی- مقایسه ای است. نمونه آماری این پژوهش شامل ۳۰ پسر ۷ تا ۱۰ سال مبتلا به اوتیسم خفیف در حال تحصیل در مراکز آموزشی کودکان استثنایی شهر مشهد و ۳۰ کودک عادی همتاسازی شده از نظر سنی است که به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از ارزیابی اولیه زبانی توسط آزمون درک استعاری مورد سنجش قرار گرفتند و جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از آزمون آماری یو من ویتنی و نرم افزار SPSS ۲۳ استفاده شد. نتایج تحلیل داده­ها نشان داد که در درک استعاری به­ صورت کلی بین کودکان اوتیسم و طبیعی تفاوت معناداری وجود دارد (P<۰/۰۰۱)، همچنین، در درک استعاره­های دیداری و شنیداری نیز دو گروه تفاوت معناداری را نشان دادند (P<۰/۰۰۱). نتایج به دست آمده بیانگر این است که کودکان مبتلا به اوتیسم در مقایسه با کودکان عادی از نظر درک استعاری دیداری و شنیداری عملکرد پایین­تری دارند و در نظر گرفتن این مساله می­تواند در برنامه­ریزی­ و طراحی محتوای آموزشی و مداخلات توانبخشی در جهت ارتقاء عملکرد آموزشی و اجتماعی این کودکان مفید باشد.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

پسوند اشتقاقی «ـَ‏ک» از جمله وندهایی است که هم به پایه‏های مختلف متصل می‏شود و هم معانی بسیار متنوعی حاصل می‏کند. شواهد تاریخی نشان می‏دهد که علی‏رغم این تنوع رفتاری، تمامی مشتقات از وندی واحد حاصل شده‏اند که از قابلیت چندمعنایی بالایی برخوردار است. نوشته حاضر از رهیافت شناختی‏ـ‏رده‏شناختی پدیده چندمعنایی پسوند مذکور را دنبال کرده و ضمن معرفی (زیر)طرحواره‏های ساختی مشتقات و تعیین روابط سلسله‏مراتبی آن‏ها در چارچوب صرف ساختی، به فرایندهای استعاره و مجاز به عنوان دو بستر دخیل در این گسترش معنایی پرداخته است و سپس با پیوند دستاوردهای بخش نخست با ملاحظات رده‏شناختی نشان می‏دهد چه ارتباطی میان فرایندهای شناختی دخیل در چندمعنایی و انگیزه‏های رده‏شناختی مترتب بر آن‏ها یعنی اقتصاد و تصویرگونگی برقرار است و چگونه تبیین‏های رده‏شناختی و به طور خاص مفهوم نقشه معنایی نه تنها صحه‏ای بر دیدگاه‏های شناختگرایان است، بلکه علاوه بر توضیح چندمعنایی کلان مترتب بر وندافزایی «ـَ‏ک»، می‏تواند موضوعات خاص‏تری چون وجود چندمعنایی در درون خود یک مشتقِ منفرد را نیز تبیین کند. در این بررسی فرضیه پیوستگی نقشه معنایی در مورد مشتقاتی که توأمان بر بیش از یک معنا دلالت دارند، یا در طول زمان دستخوش تغییر معنا شده‏اند نیز تأیید می‏شود.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

The aim of the present study was to examine whether Metacognitive Intervention (MI) in their first language (L۱) had any significant effect on English as a Foreign Language (EFL) learners’ Working Memory (WM) in listening comprehension when they received it. In addition, it measured whether gender had any effect on EFL learners’ listening comprehension when they receive MI through L۱. To this end, ۶۰ Iranian EFL learners were selected through a Quick Placement Test and were assigned into two male and female experimental groups. These experimental groups received an eight-week intervention program, designed by the pedagogical cycle proposed by Goh and Vandergrift (۲۰۲۲). After the metacognitive intervention in L۱, two posttests including a working memory capacity test and a listening comprehension test were administered. The findings indicated that there was a significant effect on EFL learners’ working memory in listening comprehension after they received MI in L۱. It was also found that gender had a significant effect on the EFL learners’ working memory and listening comprehension when they receive MI in L۱. The findings might contribute to assisting language instructors to adopt strategy-based approaches to teaching listening. Furthermore, curriculum designers and ELT policymakers might consider metacognitive intervention as an effective teaching approach and add it to EFL learners’ curriculum.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این مطالعه فرآیندهای شناختی زیربنای درک عبارات اصطلاحی زبان دوم را با استفاده از دو تکنیک آموزشی بصری مختلف - نمایش تصویری معانی تحت اللفظی در مقابل نمایش تصویری معانی مجازی هر عبارت اصطلاحی - بررسی می‌کند. برای این امر دو محیط (موقعیت)  (PFL در مقابل PSL)، دو نوع اصطلاحات مختلف (غیرشفاف (کدر) در مقابل شفاف)  و دو سطح بسندگی متفاوت (متوسط در مقابل پیشرفته) در نظر گرفته می شود. این کار شامل شیوه‌های آموزشی رایج بود که از نظریه کدگذاری دوگانه  به عنوان دو تکنیک بصری متفاوت با پشتیبانی کلامی برای آموزش انواع مختلف اصطلاحات استفاده می کند. ۶۷ زبان آموز به عنوان زبان دوم و ۶۳ زبان آموز به عنوان زبان خارجی در این مطالعه شرکت کردند. قبل و بعد از آموزش از آزمون درک اصطلاح  استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس اندازه مکرر بر اساس مقایسه‌های پیش-آزمون و پس-آزمون نشان داد که درک اصطلاحات زبان دوم با توجه به محیط یادگیری، تکنیک آموزشی و نوع اصطلاح متفاوت است. با این وجود، به نظر نمی‌رسد که سطح بسندگی تأثیری بر نتایج درک برای هیچ گروهی داشته باشد. نتایج آشکار می‌سازد که در محیط زبان دوم تکنیک مجاز  موفق‌تر از تکنیک تحت اللفظی بوده است. در حالی که در محیط زبان خارجی بکارگیری تکنیک تحت اللفظی در مقایسه با تکنیک مجاز، نمرات بهتری برای زبان آموز به دست آورد. زبان آموزان PSL در یادگیری اصطلاحات با معانی غیرشفاف (کدر) بهتر از زبان آموزان PFL بودند در حالی که زبان آموزان PFL در یادگیری اصطلاحات با معانی شفاف عملکرد بهتری داشتند. نتایج این مطالعه از مدل بازنمایی اصطلاح دوگانه  حمایت می‌کند که بیان می‌کند زبان‌آموزان PSL مدخل های اصطلاحات موجود خود را فعال می‌کنند و آنها را به صورت مجازی درک می‌کنند در حالی که زبان‌آموزان PFL باید اصطلاحات را تجزیه کنند.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

 
حدود ۱۰۰ سال است که پدیدۀ زبان‏ شناختی «نمادپردازی آوایی»، یعنی پیوند مستقیم و غیرقراردادی میان آوا و معنا، در معرض مطالعات تجربی قرار داشته، و پژوهش‏های متعددی به منظور کشف ابعاد مختلف آن صورت گرفته است.  اما بااین‏ همه، هیچ پژوهش درخور اعتنایی دربارۀ آنکه اساساً چرا این پدیده روی می‏ دهد انجام نشده است. شاید یکی از دلایل این امر آن باشد که تاکنون این پدیده بر پایۀ هیچ نظریه و/یا تحلیل معناشناختی بررسی نشده است. با‏این‏ همه، زبان‏ شناس آمریکایی ادوارد سپیر نخستین‏ بار دو عامل محتملی را که هردو یا هریک به‏ تنهایی می‏ توانند در وقوع این پدیده دخالت داشته باشند برشمرد: عامل صوت‏شناختی، یا عامل حسی‏ حرکتی مربوط به تولید واج، (یا ترکیبی از هردو). مقالۀ مروری‏ تحلیلی حاضر، می‏ کوشد تا برای نخستین ‏بار بر پایۀ نظریۀ استعاره (و مَجاز) مفهومی توضیح دهد که چگونه هریک از این عوامل یا هر دو آن‏ها می‏ توانند در وقوع این پدیده نقش داشته باشند. بدین ترتیب، می توان پاسخ رضایت‏ بخشی به این پرسش داد که چرا پدیدۀ نمادپردازی آوایی روی می دهد. وانگهی، این پاسخ می‏تواند راه را برای ملاحظات نظری بیش‏تر دربارۀ تکوین بالقوۀ واج شناسی "شناختی" بگشاید. 


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در این پژوهش هندسۀ فضایی انواع کاربردهای حرف اضافۀ «در» در زبان فارسی معاصر از دیدگاه زبانشناسی شناختی بررسی و تحلیل می‌شود. چهارچوب نظری مورد استفاده در این مطالعه، رویکرد شناختی تالمی دربارۀ ساختاربندی فضایی در زبان است. این پژوهش تنها بر کاربردهای فیزیکیِ حرف اضافۀ «در» تأکید دارد و به کاربردهای استعاری نمی‌پردازد. از پیکرۀ هم‌شهری به‌عنوان منبع اصلی برای جمع‌آوری داده‌ها استفاده و سپس چهارده کاربرد فیزیکی و متفاوت حرف اضافۀ «در» استخراج شد. در هریک از این کاربردها هندسۀ فضایی ‌نما و زمینه هر یک به‌تنهایی و ارتباط آنها با یکدیگر مورد مطالعه قرار گرفت و درنهایت، طرحواره‌های آنها ترسیم شد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که کاربردهای فیزیکی حرف اضافۀ «در» نماها و زمینه‌هایی با ویژگی‌های هندسی متنوع را شامل می‌شود و از تعامل و یا تقابل آنها با یکدیگر هندسه‌های بدیعی به دست می‌آید که در همۀ آنها دو عامل «دربرگیرندگی» و «منبع کنترل» منجر به انتخاب «در» به‌عنوان حرف اضافۀ مناسب می‌شود. همچنین، در یک نوع از هندسه‌ها یک شئ زمینه سوم هم برای جانمایی دقیق نما در صحنه حضور دارد. برپایه یافته‌های این پژوهش طرحوارۀ «راه» نیز به شکلی سه‌بعدی و حجمی مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته‌ها نشان می‌دهد که در برخی نمونه‌ها نیز آنچه در روساخت جمله به‌عنوان زمینه مشخص شده ‌است، مجاز از زمینۀ واقعی است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

Teacher reflection and self-efficacy beliefs are two important teacher characteristics that influence different aspects of teaching jobs. The relationship between these two constructs is important, but the previous research has focused on the effect of reflection on self-efficacy. This mixed-methods study aimed at assessing the interrelationships between reflection and self-efficacy through surveying ۳۳۰ Iranian English language teachers in the quantitative phase and interviewing ۱۵ teachers in the qualitative phase. The quantitative data were analyzed through a Partial Least Square approach and the qualitative data through a conventional content analysis. Results show the two variables are closely interwoven, but reflection components were better predictors of self-efficacy. Metacognitive, cognitive, and affective reflection were significant predictors of self-efficacy and its components, but critical reflection did not predict any aspect of reflection. Efficacy for classroom management could predict practical and cognitive reflection, and efficacy for student engagement could predict practical, affective, and critical reflection. These findings imply that metacognitive, affective, and cognitive reflections need to be encouraged in English Language Teaching preservice and inservice teacher education programs, and workshops need to be enriched and focus on practical teaching issues and classroom management strategies, and learner engagement techniques.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

متاورس یا فراجهان، محیطی شامل جهان واقعی و جهان‌های مجازی است که افراد برای حضور در آن از بازنمودی دیجیتال و مجازی به نام آواتار بهره می‌گیرند. این فضا که بستر ارتباطی آینده برای تبلیغات تجاری بشمار می آید از لحاظ جذب مخاطب و آگاهی‌بخشی به جامعه نقشی اساسی خواهد داشت. در این پژوهش با تأکید بر رویکرد نشانه-معناشناختی، نحوه مهیا شدن سوژه و شکل‌گیری آواتار در تبلیغات تجاری متاورس بررسی شده و از میان ده مورد تبلیغات تجاری برندهای مطرح در پلتفرم‌های گوناگون، بعنوان نمونه آماری، فضای متاورسی برند هیوندای که دارای جهان‌های مجازی متعدد و فعالیت‌های متنوع بوده انتخاب گشته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر روش مشاهده مشارکتی، بصورتی که پژوهشگر با ورود به میدان به تجربه آن پرداخته، صورت گرفته و در پی پاسخ به دو پرسش‌ می‌باشد: ۱) تعامل سوژه و ابژه در متاورس در قالب چه گفتمانی صورت می‌گیرد؟ ۲) تبدیل تن حقیقی به تن آرمانی چگونه خواهد بود؟ یافته‌های پژوهش نشانگر آنست که گفتمان حاکم بر متاورس را باید بوش‌محور دانست که سوژه در هر لحظه خود را در چاله‌ای معنایی حس کرده و با نفی «بودن» به « نه- بودن» و در نهایت به «بودن استعلایی» دست می‌یابد که این چرخه پیوسته تکرار می‌شود. از سویی آواتار را باید تن آرمانی و فانتزی دانست که تن سومی تحت عنوان جسمانه در میان تن فیزیکی و تن مجازی قرار می‌گیرد که پایگاه اصلی جریان‌های حسی-ادراکی و هدایت‌کننده کنش‌های سوژه است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

This study employed a comprehensive scientometric analysis of scientific publications within the Journal of Language Related Research from ۲۰۱۲ to ۲۰۲۳, encompassing ۸۷۱ journal documents. Utilizing VOSviewer software, quantitative tools were applied to analyze research output, authorship, collaboration patterns, thematic trends (past, present, and future), and geographical distribution. The analysis revealed a significant increase in the number of publications in recent years, though citation rates displayed variation across the timeframe. Visualizations based on co-authorship, bibliometric coupling, and citation data unveiled a dense network of collaboration among authors. The authors with the highest number of publications were Golfam (n =۱۷) and Pishghadam (n =۱۶),  while Derakhshan (۷۸) and Shakki (۶۵) were the two authors with the most citations. Analysis of "authors' keywords" and "keywords plus" co-occurrences within the network pinpointed prominent thematic areas within the journal's knowledge domain and context, including "Persian language," "critical discourse analysis," "semiotics," and "cognitive linguistics." The study concludes with a discussion of the findings and their broader implications.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

This study employed a mixed-methods approach to examine the utilization of two emotion regulation strategies, namely cognitive reappraisal and expressive suppression, among a group of Iranian learners of English as a foreign language (EFL) at universities in Isfahan, Iran. The investigation was based on the Process Model of Emotion Regulation, a psychologically-validated theoretical model proposed by Gross (۲۰۱۵). The study also investigated the correlation between emotion regulation and levels of foreign language anxiety (FLA), and as an additional area of investigation, the impact of emotion regulation on the association between FLA and motivation for learning a second language. A total of ۲۹۵ learners were questioned using a quantitative questionnaire. The qualitative research involved the selection of thirteen respondents from three levels (high, medium, low) of FLA. The primary component employed in this study was a stimulated recall interview. Data collection was undertaken online due to scheduling constraints. The findings indicated a low frequency of utilization for the two emotion regulation strategies, with cognitive reappraisal being more commonly employed compared to expressive suppression. Learners with low English proficiency exhibited a lower prevalence and preference for cognitive reappraisal. There was a stronger positive correlation observed between expressive suppression and FLA. The study found a negative correlation between cognitive reappraisal and FLA. It provides evidence that understanding the inner workings of learners’ emotion regulation may inform pedagogical practices.

صفحه ۱ از ۱۲۲