دوره و شماره: دوره 1، شماره 1، تابستان 1389 

مقایسه الکتروفیزیولوژیک و بافت شناسی الگوی دمیلیناسیون و رمیلیناسیون کیاسما و عصب بینایی در موشهای صحرایی نر گنادکتومی شده با موشهای صحرایی ماده

صباح مظفری؛ محمد امین شرافت؛ محمد جوان؛ سید جواد میرنجفی زاده

چکیده بیماری مولتیپل اسکلروزیس سبب بروز اختلالات نورولوژیکی بیشتری در زنان نسبت به مردان میشود. هورمونهای گنادی نقش بالقوه ای در بلوغ و تمایز سلولهای عصبی و گلیالی دارند. اثر برخی هورمونهای گنادی نظیر پروژسترون بروی دمیلیناسیون و رمیلیناسیون بخوبی مشخص شده است. نقش آندروژنها نیز در تکوین سیستم عصبی و میلیناسیون گزارش شده است. ما در مطالعات قبلی مشاهده کردیم که گنادکتومی حیوانات نر توان مغز را جهت مقاومت در برابر آسیبهای دمیلینه کننده و نیز ترمیمهای بعدی می کاهد. در این گزارش با القا دمیلیناسیون در دستگاه بینایی سعی نمودیم اثرات حذف هورمونهای گنادی بر الگوی دمیلیناسیون و رمیلیناسیون در موشهای نر گنادکتومی را با موشهای ماده مقایسه کنیم. تغییرات ایجاد شده در امواج پتانسیلهای برانگیخته بینایی (VEP) و در رنگپذیری میلین بدنبال القا مدل دمیلیناسیون موضعی توسط لیزولسیتین در بین موشهای نر گنادکتومی و ماده در روزهای 2،7،14 و 28 پس از آسیب ارزیابی و مشاهده شد که دمیلسناسیون در هر دو گروه در روز 2 آغاز شد، در روزهای 7 و 14 به بالاترین مقدار خود رسید و نهایتا در روز 28 ترمیم نسبی ناکامل اگرچه معنی داری رخ داد. فرایندهای دمیلیناسیون و رمیلیناسیون به لحاظ زمانی و کیفی در گروههای گنادکتومی و ماده الگوی مشابهی نشان داد. به نظر می رسد تفاوتهای اساسی بین دمیلیناسیون و رمیلیناسیون در موشهای نر و ماده عمدتا بدلیل حظور آندروژنهای گنادی در نرهاست. نتایج این پژوهش می تواند در فهم بیشتر نقش هورمونهای جنسی در بیماریهای دمیلینه کننده مفید باشد و اطلاعات مهمی جهت فراهم نمودن درمانهای ترمیمی ارائه دهد.

جداسازی و کلونینگ ژن فیوژن (F) از ویروس سرخک سوش واکسینال (AIK-C)

ملیحه اسماعیل زاده خراسانی؛ مجتبی سعادتی؛ خسرو آقایی پور

چکیده خلاصه مقدمه: ویروس سرخک عضو خانواده پارامیکسو ویروسها و از جنس موربیلی ویروسها است که دارای ژنوم RNA با قطبیت منفی است. روش: در این طرح ابتدا اقدام به استخراج RNA از محیط حاوی ویروسهای سرخک سوش واکسینال AIK-C که روی سلولهای MRC-5 رشد کرده بودند٬ گردید.RNA استخراج شده فورا " جهت ساخت cDNA تک رشته ای با استفاده از واکنش نسخه برداری معکوس مورد استفاده قرار گرفت. cDNA تک رشته ای بعنوان رشته الگو جهت تکثیر ژن F بوسیله پرایمرهای اختصاصی در واکنش PCRاستفاده شد. محصول PCR با طول مورد نظرbp 1662 درون وکتورهای بیانی pET-28a(+) و pET-22b(+) کلون گردید. جهت تایید کلونینگ٬ پلاسمیدهای نوترکیب بدرون سلولهای مستعد E.coli DH5α ترانسفورم شدند وکلونیهای بدست آمده با استفاده از PCR مستقیم غربالگری شدند. سپس پلاسمیدهای نوترکیب بروش لیز قلیایی استخراج شدند یافته ها: هضم آنزیمی پلاسمیدهای نوترکیب با استفاده از آنزیمهای محدود الاثر Nde I وHindIII انجام گرفت که قطعه DNA بطول bp 1662 جداسازی شد. پلاسمید نوترکیب pET-28aF توسط شرکت MWG آلمان تعیین توالی شد. مقایسه این توالی با توالی ژن F ویروس سرخک از بانک ژن (سوش واکسینال ادمونستون (AIK-C) با Accession number : AF266286) انجام گرفت و همولوژی بالایی برای این ژن مشاهده گردید. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد ژن F بسیار حفاظت شده و پایدار است. این پایداری باعث اهمیت بررسی این ژن در تهیه واکسن نوترکیب شده است.

بررسی سطح سرمی آنزیم های کبدی در معتادین مصرف کننده کریستال

سیما افشارنژاد؛ آناهیتا معصوم؛ محمد محمدی؛ مرضیه لطفی؛ شادی شهودی فر

چکیده کریستال یا دی متامفتامین یکی از مواد مخدر زیان آوری است که متأسفانه در سالهای اخیر وارد بازار ایران شده است. اعتیاد به کریستال علاوه بر زیانهای جدی روحی، می تواند اثرات مخربی بر روی ارگان های مختلف داشته باشد. بررسی تغییرات آنزیم اغلب می تواند در شناسایی منبع آسیب کمک نماید. هدف از این مطالعه بررسی اثرات احتمالی این ماده مخدر بر میزان آنزیم های کبدی آسپارتات ترانس آمیناز(AST )وآلانین ترانس آمیناز( ALT ) و آلکالین فسفاتاز (ALP) در معتادین به آن است. مواد و روش ها: مطالعه حاضر از نوع مطالعات موردی- شاهدی است که به روش مقطعی برروی 105 نفر معتاد به کریستال که در سال 1388-1389 برای اولین بار جهت ترک اعتیاد به مرکز بازپروری مراجعه کرده بودند، صورت گرفته است. سطح فعالیت آنزیم ها با روش کالریمتری - اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. نتایج حاصل باآزمون T-test و به کمک نرم افزار آماری 16 – SPSS مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد مصرف کریستال سبب افزایش سطح آمینوترانسفرازها و ALP می گردد و بین مصرف کریستال و سطح آنزیم آلکالین فسفاتاز در دو گروه شاهد و معتاد ارتباط معناداری وجود دارد ( 027/0p=). همچنین بین مدت زمان مصرف کریستال با سطح آلکالین فسفاتاز ارتباط معنی داری حاصل شد ( 05/ 0 P<). نتیجه گیری: مصرف کریستال به عنوان یکی از عوامل مهم در افزایش میزان آلکالین فسفاتاز در معتادین به کریستال می باشد و نسبت به دو آنزیم دیگر کبدی (AST و ALT ) بیشتر سطح ALP را تحت تاثیر قرار می دهد.

پیشگویی انعطاف پذیری قطعات پروتئینی با استفاده از پروفایل انرژی

صفحه 1-10

سید شهریار عرب؛ مهدی صادقی؛ چنگیز اصلاح چی؛ حمید پزشک

چکیده در این مقاله پیشگویی انعطاف پذیری قطعات پروتئینی بر پایه توالی اسید های آمینه آن ارائه خواهد شد. برای تعریف فاکتوری به منظور تشخیص میزان انعطاف پذیری از انرژی دو اسید آمینه متوالی استفاده شد. با استفاده از تحلیل‌ های آماری برروی این انرژی، عددی بین صفر و صد به هر جفت اسید آمینه تعلق می‌گیرد که آنرا عدد انعطاف پذیری می‌ نامیم. در نظر گرفتن اثرات همسایه‌ ها تا چهار همسایه اسید آمینه باعث بهبود پیشگویی انعطاف پذیری قطعات پروتئین می‌گردد. برای ارزیابی پیشگویی انعطاف پذیری قطعات پروتئینی از پروتئین‌ هایی که ساختمان آنها توسط NMR تعیین ساختار شده بود استفاده شد. عدم قطعیت در تعیین ساختار مناطقی که انعطاف پذیری بالایی دارند، مثل سر و ته زنجیره و حلقه‌ها باعث ایجاد مدل‌های مختلف ساختمانی می‌شود. مقایسه بین پیشگویی و پراکندگی زوایا در مدل‌های مختلف همبستگی بالایی را نشان می‌دهد که حاکی از دقت قابل اعتماد روش پیشگویی می‌باشد.

تاثیر متیل جاسمونات برمتابولیتهای ثانویه گیاه همیشه بهار (Calendula officinalis L)

صفحه 20-30

فائزه قناتی؛ سمیه بختیاریان؛ پرویز عبدالمالکی

چکیده به منظور بررسی تاثیر متیل جاسمونات بر متابولیتهای ثانویه گیاه همیشه بهار(Calendula officinalis L.)، گیاهان به مدت 10 روز در کشت هیدروپونیک با محلول غذایی هوگلند(2/1) قرار گرفتند وسپس با 50 و 100 میکرومول در لیتر متیل جاسمونات تیمار شدند. محتوای لیگنین در ریشه گیاهان تیمار شده، کاهش و دربخش هوایی افزایش معنی داری، درمقایسه با گیاهان شاهد، نشان داد. محتوای کل فنل های متصل به دیواره در ریشه در مقایسه با گیاهان شاهد افزایش و در بخش هوایی کاهش نشان داد. محتوای آنتوسیانین های ریشه تنها با متیل جاسمونات 50 میکرومولار کاهش یافت ولی در بخش هوایی کاهش معنی دار محتوای آنتوسیانین در هر دو غلظت، در مقایسه با گیاهان شاهد مشاهده شد. محتوای کل فلاونوئید در اندام هوایی گیاهان تیمار شده کمتر از گیاهان شاهد بود. میزان پراکسید شدن لیپیدهای غشا هم در ریشه و هم در اندام هوایی در تیمارها در مقایسه با گیاهان شاهد تغییر معنی داری نداشت. ترکیب غالب مشاهده شده در اسانــس Cadinol –α بود. القای سسکوئی ترپن ضد قارچ α-Muureloene در تیمار با متیل جاسمونات و افزایش آن در غلظتهای بالاتر پیشنهاد می کند که می توان از متیل جاسمونات در جهت القای تغییر در مسیر بیوسنتز ایزوپرنوئیدها و تولید فیتو الکسینهای خاص استفاده نمود.

بررسی اثر مارگارین پردازش شده بر میزان نشانه های استرس اکسیداتیو در موش های صحرایی نر جوان

صفحه 45-51

زهرا سالمی

چکیده استرس اکسیداتیو مشکل عمده قرن و منشاء ظهور بیماری های گوناگون از کاتاراکت تا سرطان است. استرس اکسیداتیو زمانی ایجاد می شود که میزان رادیکالهای آزاد در بدن از میزان آنتی اکسیدانها بیشتر باشد. مطالعات بر این موضوع دلالت دارند که مارگارین، بدلیل داشتن اسیدهای چرب ترانس مولد رادیکالهای آزاد بوده و در افزایش مارکرهای استرس اکسیداتیو موثر است. اما مطالعات دیگر با تاکید بر وجود افزاینده-های آنتی اکسیدان، مانند آلفا و بتا کاروتن، ویتامین C ،D و بویژه ویتامین E به مارگارین، نشان داده اند که مصرف مارگارین در حذف رادیکالهای آزاد و کاهش استرس اکسیداتیو موثر است. گزارشات متناقض، ما را بر آن داشت که اثرات مارگارین را بر استرس اکسیداتیو بررسی نماییم. بدین منظور دو گروه کنترل و آزمایش هر یک شامل ده موش نر از نژاد ویستار بمدت 4 ماه بترتیب با غذای استاندارد و غذای استاندارد همراه با 15 درصد مارگارین تغذیه شدند و اثرات آن توسط سنجش ظرفیت آنتی اکسیدانهای تام پلاسما، میزان پراکسیدسیون لیپیدی و میزان گروههای تیول پروتئین های پلاسما ارزیابی شد. نتایج نشان می دهد که ظرفیت آنتی آکسیدانهای تام پلاسما (05/0> P) و میزان گروههای تیول پروتئین های پلاسما در موشهای تغذیه شده با مارگارین بیشتر از موشهای کنترل است، همچنین میزان پراکسیداسیون لیپیدی در موشهای دریافت کننده مارگارین کمتر از گروه کنترل است. نتایج فوق بیانگر تاثیر مثبت مارگارین بر کاهش مارکرهای استرس اکسیداتیو است و بنظر می رسد که تقویت سیستم آنتی اکسیدانی با مصرف مارگارین غنی شده در کاهش آسیب ناشی از رادیکالهای آزاد موثر باشد.

انتقال ژن به سلولهای کبدی رده LMH جوجه بوسیله لنتی ویروسهای نوترکیب

صفحه 54-60

عباس رحیمی؛ موسی گردانه؛ مسعود علی پناه؛ یاسین پناهی

چکیده لنتی ویروسها از جمله موثرترین ویروسهای نوترکیب برای انتقال ژن به سلولها و بافتهای پستانداران بشمار میرود. در این مطالعه، عملکرد لنتی ویروسهای انسانی را در انتقال ژن خارجی به سلولهای طیور بررسی کردیم. سه ناقل لنتی ویروسی بنامهای ناقل انتقال (ناقل ترانسفر حامل ژن گزارشگر GFP)، ناقل بسته بندی و ناقل غشائی را همزمان به سلولهای مولد ویروس (رده HEK-293T) منتقل کردیم. سوپرناتان سلولهای ترانسفکت شده را پس از 24 و 48 ساعت جمع آوری نموده از فیلتر گذراندیم. سپس آن را به ستونهای پروتئینی Amicon حاوی فیلتر 100 کیلو دالتونی منتقل کرده و بخش اعظم سوپرناتان را با استفاده از سانتریفوژ از نمونه ها جدا کردیم. بدین ترتیب استوکی در حجم 500 µl از سوپرناتان غلیظ شده و مملو از ویریونها را بدست آوردیم. برای ترانسدوکشن سلولهای کبدی جوجه رده LMH رقتهای مختلفی از این استوک ویروسی تغلیظ شده را به محیط کشت این سلولهای در حال رشد اضافه کردیم. 48 ساعت بعد آلودگی سلولی و بیان ترانسژنهای گزارشگر را مشاهده کردیم که میزان بیان آنها 96 ساعت پس از آلودگی به 100% افزایش یافت. نتایج مزبور نشان میدهد که سلولهای با منشاء جوجه را نیز میتوان بوسیله لنتی ویروسهای با منشاء انسانی آلوده ساخت. همچنین با توجه به نیاز به تیتر بالای ویروس برای انتقال موفقیت آمیز ژنها، روش فیلتراسیون تیتر بالایی از ویروس را تولید میکند و از نظر کارایی قابل مقایسه با روشهای سنتی از جمله روش اولتراساتریفوژ بوده و از نظر هزینه، حجم کار و زمانبری بر آنها ارجحیت دارد.